انجمن شبانه روزی

[chika]

میدونین درون چکار میکنه؟
آدم رو با خوده واقعیش با تمام نقایص و قوتهاش روبرو میکنه
عاجز بودن نسبت ب خودمون 
و تنها کسی ک کامله خداست غنیه مطلق
یه جملس ک خیلی دوسش دارم
وقتی از جنگ با خودت و دنیا خسته شدی بکش کنار چون از اول هم این جنگ تو نبوده بزار خدا برات بجنگه

[همساده]

سلام 
امیدوارم حال همه کانونی ها خوب و عالی باشه

مشارکت در گروه
خودارضایی و شهوترانی پی در پی اغلب باعث میشود که ما احساس کم ارزشی و بی مقداری کنیم و خود را دوست نداشته باشیم.
با این حال با مشارکت در گروه و کمک به دوستان در حال بهبودی و حتی کمک به کارهای گروه ترک به تدریج به تدریج احترام به نفس پیدا میکنیم. وقتی از طریق فعالیت های خدماتی به تدریج بر زندگی دیگران تأثیر مثبت می گذاریم، تقریباً معجزه به وقوع می پیوندد.
باید مراقب باشیم فراز و نشیبهای ترک خودارضایی و لغزشهایمان لذت و ارزش خدمت به گروه و به  دوستان همدردمان را در نظرمان کم نکند.

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام بچه ها

فکر برتر رو چرا کسی شرکت نمی کنه؟ مگه چقدر وقت می گیره ازتون؟
همین فکر کردن ها مسیر آدم رو عوض می کنه ها!
چرا خب؟؟؟؟؟

[رامین.]

سلام
چقدر کانون خسته س ! 
چقدر بده ادم بزرگ میشه و سنش میره بالا . وقتی امیدی به اینده نیست فقط گذر عمر رو میبینی و ارزوهایی که تبدیل شدن به حسرت
تو این 1 سال کمی کار کرده بودم و پس انداز کرده بودم . تو کمتر از 1 ماه دلار رسید به 7 هزار تومن . ارزش پس اندازهایی که داشتیم تو این 1 ماه نصف شد ! دقیقا نصف
البته پس اندازم چیز زیادی هم نبود کلا سرجمع 10 میلیون هم نمیشد . ولی تجربه ای شد که از این به بعد بجای ریال فقط دلار جمع کنیم ؛ دلار ...
زندگی خیلی سخت شده ؛ کلا کششی برای ادامه ش ندارم . دو سال پیش شرایطی فراهم بود برای کار تو خارج از کشور ؛ دوستم رفت ؛ الان تو یونان کار میکنه تو شرکت سامسونگ
خیلی دوست داشتم منم میرفتم ولی پایان خدمت نداشتم ؛ الان هم ندارم . البته دوستم هم خدمت نرفته بود بصورت قاچاق رفت ! 
سنم که کمتر بود خیلی ایران رو دوست داشتم ؛ ولی الان فقط دنبال موقعیتی میگردم که بتونم فرار کنم .

قبلا خیلی سرخوش بودم ؛ با یه اعتبار مثبت کلی شاد بودم و متقابلا اطرافیانم هم شاد بودن  
بخصوص اگه اعتبارش مثبت 2 بود 
راستی یکم پز بدم
تا حالا اعتبار بالاتر از +3 هیچکدومتون فکر نکنم گرفته باشین 
سها خانوم بهم تا حالا دوبار اعتبار +5دادن 
یبار ماه پیش +5 ازش گرفتم . یبار هم دوسال پیش . اینا همه دستاورده   بیخود نیست که میخوام از ایران برم ؛ من اینجا دارم حیف میشم

[آقای اراده]

سلااام 
خدا خیلی بزرگه داداش رامین 
واقعا زندگی برا نسل ما سخت شد ولی هر چی بشه فقط خدا
 
گفتی سها خانم یاد قدیمای کانون افتادم 
پدربزرگ علیرضا 
 مادربزرگ سها 

[می توانم]

نقاشی که از علیرضا بابا بزرگ ساخت از اپلود سنتر که اپلود کرده بودم حذف شده از تو کامپیوتر هم حذف کردم
چقدر دلم برای اون زمان تنگ شد
کاش زمان برمیگشت

[toby]

سلام

قصد دارم چند آهنگ بی کلام بذارم

چون کسی به بخش موزیک سر نمی زنه لینکاشونو اینجا می ذارم

حتما گوش کنین برا ترکهم خیلی موثره

خب...

 این اولی ی پیانو خاصه بین رمان نویسا هم خیلی محبوبه

Clair de Lune

و این دو قطعه کوتاهم هم دارای جو خاصین کاملا حس حضور در طبیعتو به ادم می دن

song 1

song 2

حتما گوش کنین خیلی عالین

چن تا آهنگ بیکلام دیگه هم تو کانون آپلود کردم لینکش تو امضام هست

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام
چقدر کانون خسته س ! 
چقدر بده ادم بزرگ میشه و سنش میره بالا . وقتی امیدی به اینده نیست فقط گذر عمر رو میبینی و ارزوهایی که تبدیل شدن به حسرت
تو این 1 سال کمی کار کرده بودم و پس انداز کرده بودم . تو کمتر از 1 ماه دلار رسید به 7 هزار تومن . ارزش پس اندازهایی که داشتیم تو این 1 ماه نصف شد ! دقیقا نصف
البته پس اندازم چیز زیادی هم نبود کلا سرجمع 10 میلیون هم نمیشد . ولی تجربه ای شد که از این به بعد بجای ریال فقط دلار جمع کنیم ؛ دلار ...
زندگی خیلی سخت شده ؛ کلا کششی برای ادامه ش ندارم . دو سال پیش شرایطی فراهم بود برای کار تو خارج از کشور ؛ دوستم رفت ؛ الان تو یونان کار میکنه تو شرکت سامسونگ
خیلی دوست داشتم منم میرفتم ولی پایان خدمت نداشتم ؛ الان هم ندارم . البته دوستم هم خدمت نرفته بود بصورت قاچاق رفت ! 
سنم که کمتر بود خیلی ایران رو دوست داشتم ؛ ولی الان فقط دنبال موقعیتی میگردم که بتونم فرار کنم .

قبلا خیلی سرخوش بودم ؛ با یه اعتبار مثبت کلی شاد بودم و متقابلا اطرافیانم هم شاد بودن  
بخصوص اگه اعتبارش مثبت 2 بود 
راستی یکم پز بدم
تا حالا اعتبار بالاتر از +3 هیچکدومتون فکر نکنم گرفته باشین 
سها خانوم بهم تا حالا دوبار اعتبار +5دادن 
یبار ماه پیش +5 ازش گرفتم . یبار هم دوسال پیش . اینا همه دستاورده   بیخود نیست که میخوام از ایران برم ؛ من اینجا دارم حیف میشم

داداش من یه چیز بگم.
دو تا چیز وجود داره، یکی بدبختی، یکی احساس بدبختی....
این دو تا از هم جدان، یعنی شما ممکنه خوشبخت باشی ولی احساس بدبختی کنی، یا برعکسش و این ها ممکنه.

نمی خوام بگم که ما مشکلات نداریم و همه چیز گل و بلبله
ولی ما بیشتر از این که بدبخت باشیم احساس بدبختی می کنیم.

چرا این رو می گم؟ ببین مثلا همین قضیه ی دلار. ما سالی مثلا ۱۵ درصد تورم داریم. درسته؟
درنتیجه هر سال باید دلار ۱۵ درصد گرون بشه. دولت ها با تزریق دلار به بازار اون رو از قیمت اصلیش پایین تر نگه می دارن.
برای این که داد مردم در نیاد.
ولی یه زمانی که دولت دلار کم میاره، دلار می ره روی قیمت اصلیش.
الان قیمت اصلی دلار باید طبق این محاسبه ۶۷۰۰ باشد.

نتیجه ، این که شما ده میلیون توی بانک داری، اگر روش سود نیاد هر سال ۱۵ درصد ارزشش کم می شه به خاطر تورم. 
و الان هم اتفاق خاصی نیافتاده، غیر از این که اون هایی که دلار داشتن یهو خیلی خوش به حالشون شده.

اما چرا این ها رو گفتم.
ببینید من یه بحثی مطرح کردم توی فکر برتر، مستقیما به این موضوع اشاره داره.

[قاصدک]

سلام
چقدر کانون خسته س ! 
چقدر بده ادم بزرگ میشه و سنش میره بالا . وقتی امیدی به اینده نیست فقط گذر عمر رو میبینی و ارزوهایی که تبدیل شدن به حسرت
تو این 1 سال کمی کار کرده بودم و پس انداز کرده بودم . تو کمتر از 1 ماه دلار رسید به 7 هزار تومن . ارزش پس اندازهایی که داشتیم تو این 1 ماه نصف شد ! دقیقا نصف
البته پس اندازم چیز زیادی هم نبود کلا سرجمع 10 میلیون هم نمیشد . ولی تجربه ای شد که از این به بعد بجای ریال فقط دلار جمع کنیم ؛ دلار ...
زندگی خیلی سخت شده ؛ کلا کششی برای ادامه ش ندارم . دو سال پیش شرایطی فراهم بود برای کار تو خارج از کشور ؛ دوستم رفت ؛ الان تو یونان کار میکنه تو شرکت سامسونگ
خیلی دوست داشتم منم میرفتم ولی پایان خدمت نداشتم ؛ الان هم ندارم . البته دوستم هم خدمت نرفته بود بصورت قاچاق رفت ! 
سنم که کمتر بود خیلی ایران رو دوست داشتم ؛ ولی الان فقط دنبال موقعیتی میگردم که بتونم فرار کنم .

قبلا خیلی سرخوش بودم ؛ با یه اعتبار مثبت کلی شاد بودم و متقابلا اطرافیانم هم شاد بودن  
بخصوص اگه اعتبارش مثبت 2 بود 
راستی یکم پز بدم
تا حالا اعتبار بالاتر از +3 هیچکدومتون فکر نکنم گرفته باشین 
سها خانوم بهم تا حالا دوبار اعتبار +5دادن 
یبار ماه پیش +5 ازش گرفتم . یبار هم دوسال پیش . اینا همه دستاورده   بیخود نیست که میخوام از ایران برم ؛ من اینجا دارم حیف میشم

خوش به حالت 10 میلیون پس انداز داری ....

[یاقوت]

[رامین.]

خوش به حالت 10 میلیون پس انداز داری ....

نه بابا 10 میلیون کجا بود
کمتر از اینهاست ؛ یعنی کمتر از اینها بود . 
اونم حاصل 12 سال کار کردنه ؛ البته زندگی انسان ها باهم فرق میکنه ؛ من الان مجردم ولی ماهانه 2 میلیون تومن لازم دارم که بتونم به اخر ماه برسم . البته این پول خرج خودم نمیشه 

انشالله خدا از ی جایی ک انتظار شو ندارین براتون پول بفرسته

ما کمی ایراد داریم
هم تنبلیم ؛ هم به هر کاری راضی نمیشیم
مثلا نه من نه هیچکدوم دیگه از بچه های کانون هرچقدر هم بیکار باشیم هیچوقت راضی نمیشیم به دستفروشی مترو ! اصلا در شان خودمون نمیدونیم این کار رو
ولی با یکیشون همصحبت بودم میگفت دانشجوی ارشده ؛ ولی هیچوقت کار رو عار نمیدونست ؛ با دستفروشی مترو ماهانه 4 میلیون تومن درامد داشت
یا مثلا فروش بلال ! یه شغل خیلی بی کلاس درجامعه ! ما میگیم در شان ما نیست ولی چهارراه ولی عصر رو ببینین ؛ کسی که داره بلال میفروشه از کرمانشاه اومده ؛ باهاش صحبت میکردم میگفت روزانه 700 هزار تومن درآمد داره!!! من هیچ جوره باورم نمیشه این مقدار درامد داشته باشه بهش هم گفتم نهایت میتونی روزانه تا 200 هزار تومن درامد داشته باشی ولی قسم میخورد میگفت روزی 700 تومن درامد دارم ! تازه میخواست شعبه دوم هم افتتاح کنه و داداشش هم بیاره سرکار ! 
ماهیچوقت سراغ این شغل ها نمیریم حتی اگه بیکار باشیم . ولی کسایی که کار رو عار نمیدونن همیشه موفق ترن
اینهمه نوشتم که چی بگم؟
کل حرفم اینه که هیچوقت منتظر نباشیم خدا از جایی که نمیشناسیم بهمون پول بده ؛ درسته خدا روزی دهنده ی بی منته ؛ ولی اول خودمون بریم دنبال روزی حلال ؛ حتی شده با فروش بلال ! اولین قدم رو خودمون برداریم و تلاش کنیم برای رسیدن به پولی که مد نظرمونه ؛ اون وقت میبینیم خدا روزیش رو بهمون بی منت میبخشه.

[می توانم]

آقا رامین شما اینو میگی اما شخص خودمو مثال میزنم که رفتم منشی شدم ماهی ۳۵۰ و ۹ ساعتم در روز میرفتم
واقعا برای خانواده م سنگین بود و با وجودی که بیش از یک ساله از اون کار در اومدم براشون مثل یه جرم یا توهینه حتی همون زمانم به شدت مشکل داشتن با این کار 
حالا تازه من منشی شرکت مهندسی بودم
منشی دکتر و ویزیتوری و ... رو که کلا اگر بخوام انجام بدم از خونه بیدونم می کنن

[Milad milano]

بعد از 3 سال سلام
یه دفعه یاد کانون افتادم
دوستدار همتون

[رامین.]

بعد از 3 سال سلام
یه دفعه یاد کانون افتادم
دوستدار همتون

میلااااااااااااد 
خوش اومدی
تو منو یادت نمیاد ولی من تورو یادمه . اسمت همیشه برام جالب بود و البته یه آواتار خاصی هم داشتی یه دوره ای
اوایل که اومده بودم کانون با هم تو مسابقات بودیم
پسر سرسنگین و متین که هیچوقت تو جنگولک بازی های ما شرکت نمیکرد 

[می توانم]

سلام
منم شمارو یادمه اقای میلانو
حالتون چطوره ؟ کجاها بودین ؟ چ خبر ؟