انجمن شبانه روزی

[Alireza 68]

چقدر نسخه موبایل سایت خفن و پرسرعت و کامل و باحاله?? کار مجتبی پایلوته؟?

زمان ما جون میکنیدیم تا بتونیم با گوشی چک کنیم??

چقد بجه های قدیمی رو اسمشونو دیدم
سها ارمین سنا شازده کوچولو رامین و.....

دیگه اکثرا بابا مامان شدن?

اونموقع بابا بزرگ بودم الان جد حساب میشم؟?

[یاقوت]

چقدر نسخه موبایل سایت خفن و پرسرعت و کامل و باحاله?? کار مجتبی پایلوته؟?

زمان ما جون میکنیدیم تا بتونیم با گوشی چک کنیم??

چقد بجه های قدیمی رو اسمشونو دیدم
سها ارمین سنا شازده کوچولو رامین و.....

دیگه اکثرا بابا مامان شدن?

اونموقع بابا بزرگ بودم الان جد حساب میشم؟?

از اونجایی ک من ن قدیمی ام ن جدید نمیدونم     اقآ آرمین باید بیان الان برا جواب ک ایشون ب احتمال زیاد خوابن پس فردا این سوال جواب داده میشه



درسته من بانک آمار و اطلاعآت ت کانونم ولی یکم میترسم بگم   تا این حد بگم ک سها جان مامان شدن ،اقایون هنوز هستند انشالله امسال همه رو میفرستیم برن   از کسانی ک اسم بردین اقا ارمین انشالله امسال   اقا رامین نقطه هم از سال گذشته خبر دادن در شرف دونقظه شدن هستند ولی خب هنوز خبری نیست   
شماهم ک ب سلامتی سال ۹۸ رفتین سر خونه زندگی   ب عنوان بابابزرگ و جد جوانان رو ی نصیحتی بکنید دیگه برن ما بمونیم و کانون و کار و وظایف و زندگی 

[Alireza 68]

کانون تو 11 ساله شدی
اما من فقط 6 سال از نفس کشیدن تو رو دیدم. 

شش سال زمانی که دوران کودکی بود.
پر بود از هیجان و شیطنت های بچگی.
پر از شور و شوق جدا شدن. حرکت کردن. زمین خوردن و روی پا ایستادن. 

همه چیز مثل خواب و رویا گذشت.
از کجا شروع کردم و امروز کجای کارم. 

آرمین 23 ساله الان شده آرمین 29 ساله.
آرمین دنیاندیده امروز دنیاها دیده.

کانون اولین دنیایی بود که زندگیم رو عوض کرد.
دنیایی پر نقش و نگار با آدم هایی متفاوت. 

روزهای اولی که اومده بودم، همش چشمم دنبال تشکرهای زیر پست هام بود.
عجیب بود برام این همه استقبال از یه آدم ناشناخته که بهش بها داده میشه.

تشکرهای زیر پست هام رو جدا می کردم تا بعدا کشف کنم این ها چه جور آدمی هستن؟
چقدر خوبن اینا. چه مهربون. چه مهمون نواز. 

یادگاری های خوبی ان:

می توانم (۱۳۹۱-۱۱-۷), مانا (۱۳۹۱-۱۱-۷), رند (۱۳۹۱-۱۱-۸), باران.. (۱۳۹۱-۱۱-۷), Homa_a (۱۳۹۱-۱۱-۷), Amirhossein18 (۱۳۹۱-۱۱-۸), alone (۱۳۹۱-۱۱-۸), Alireza 68 (۱۳۹۱-۱۱-۸), ..:: KiMiA ::.. (۱۳۹۱-۱۱-۸)

پشتکار (۱۳۹۱-۱۱-۸), مانا (۱۳۹۱-۱۱-۸), روزبه (۱۳۹۱-۱۱-۸), باران.. (۱۳۹۱-۱۱-۷), soheil70 (۱۳۹۱-۱۱-۸), Sniper3 (۱۳۹۱-۱۱-۸), milad+ (۱۳۹۱-۱۱-۷), Homa_a (۱۳۹۱-۱۱-۷), Alireza 68 (۱۳۹۱-۱۱-۸)

پشتکار (۱۳۹۱-۱۱-۸), می توانم (۱۳۹۱-۱۱-۹), منم منم (۱۳۹۱-۱۱-۸), مجتبی (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), Sniper3 (۱۳۹۱-۱۱-۸), milad+ (۱۳۹۱-۱۱-۸), Amirhossein18 (۱۳۹۱-۱۱-۹), Alireza 68 (۱۳۹۱-۱۱-۱۷)

پشتکار (۱۳۹۱-۱۱-۸), نمیدانم (۱۳۹۱-۱۱-۸), Sniper3 (۱۳۹۱-۱۱-۸), hesam313 (۱۳۹۱-۱۱-۹), darling (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), alone (۱۳۹۱-۱۲-۲۲), Alireza 68 (۱۳۹۱-۱۱-۱۵), abolfazl.tgh (۱۳۹۱-۱۱-۱۷)

پشتکار (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), مانا (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), شازده کوچولو (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), در راه مانده (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), zara (۱۳۹۲-۱-۱۹), Sniper3 (۱۳۹۱-۱۱-۱۲), Alireza 68 (۱۳۹۱-۱۱-۱۲)

این ها رو برمی داشتم تا بعدها در موردشون تحقیق کنم.
به نظرم آدم های عجیبی می اومدن و نباید ساده می گذشتم.   
خصوصاً اونی که اسمش Alireza 68 بود.
بقیه تشکر زدن هاشون بگیر نگیر داشت. یکی در میون.
اما اون تشکرهاش همیشگی. 

چیزی نگذشت که من شیفته و شیدای کانون شده بودم.
چپ می رفتم کانون بود. راست می رفتم کانون.
بیداری من کانون بود و خواب من کانون.
می نوشتم از کانون بود و هر چی می خوندم از کانون.

من عاشق کانون شده بودم.
عاشقی که با تمام وجود این بخت و اقبال رو هر روز جشن می گرفت.

همیشه اولین ها برای آدم یه جایگاه ویژه دارن.
اما کانون تنها دنیایی نبود که زندگیم رو عوض کرد.

خدا مدام سورپرایزم کرد.
فرصت پشت فرصت و اتفاق به دنبال اتفاق.

الان به این فکر می کنم که واقعاً من لایقش بودم؟
من واقعاً نمی تونم پاسخگوی این همه داده باشم.
وقتی «دادنی» در کار باشه، حتما «حسابرسی» هم در کار خواهد بود.
و این حسابرسی ساده نیست. 

برای من روزهای تلخ و سخت کانون خیلی بیشتر از روزهای شیرین و آسونش بود.
هر چقدر که تونستم براش تلاش کردم و هر چقدر بلد بودم از توانم نصیبش.
اما واقعا کانون الان همونیه که قرار بود باشه؟

از خدا می خوام کمبودهای کانون رو رفع کنه و خودش گره های باقی مونده اش رو باز کنه.
کننده اون هست و من در بهترین حالت واسطه اش. 

امیدوارم همه آدم هایی که کانون میان، طعم شیرین تحول رو بچشن.
و فقط یه چاشنی کوچیک از این تحول اسمش پاکی باشه. 

امیدوارم هیچ کس دست خالی کانون رو ترک نکنه.
زندگی قبل از کانون و بعد از کانون یه نقطه عطف واقعی باشه براشون. 

امیدوارم خدا به همه بانیان کانون روزی روزافزون بده.
اون ها که کاشتن تا ما امروز برداشت کنیم. 

خدا خیر و برکت کثیر نصیب همه اون هایی کنه که برای کانون زحمت کشیدن.
از گذشته های دور گرفته تا همین الان؛ زحمت های کم یا زیاد؛ کوچیک یا بزرگ.
بدون آدم های آسمونی اینجا آسمون نمیشد. 

کانون حواس من رو پرت کرده.
اینکه این حواس پرتی تا کی و تا کجا ادامه پیدا کنه نمی دونم.
اینکه من تا چند وقت دیگه کانون باشم و اینکه کانون تا چند وقت دیگه پابرجا باشه رو هم نمی دونم.

تنها چیزی که می دونم کانون برای من یه اتفاق ویژه بود.
اتفاقی که اتفاقات دنباله دار رو رقم زد.

قرار بود من در کانون باشم.
نمی دونم چرا او در من جاری شد.

پ.ن 1: دست نوشته ها شعر و ترانه ای است از محسن شیرالی عزیز.

اگر دوست داشتید این ترانه رو می تونید با نام شیدایی با صدای بابک جهانبخش بشنوید.

پ.ن 2: اونی که اسمش Alireza 68 بود رو هیچ وقت نتونستم بشناسم. بس که عجیب بود.

محبت هاش یک طرفه باقی موند. 

پ.ن 3: نیمی از لیست تشکر بالا رو که نگاه می کنم دیگه کانون نمیان.

آدم ها میگذرن اما گذرگاه باقی می مونه.

کاش همه مون خاطره های خوب به جا بذاریم. 

اسم ارمین رو میاری من خجالت میکشم ازش خودش میدونه چرا

خیلی زحمت کشید 

رامین.. شوهر کرد؟

ارمینم امسال شوهرش بدیم بره

هرچند اونقدشرایط سخت شده که ...

ازدواجم خوبی داره هم بدی

به چشم درمان چیزی نباید نگاهش کرد

و حتما باید تا قبل از ازدواج به بلوغ فکری هم برسید و بتونید مفهوم "ما" شدن رو درک کنید وگرنه ممکنه اسیب ببینید یا اسیب بزنید 

[یاقوت]

خیلی هم عالی 
اقا علیرضا این پایینی هارم جواب بدین دیگه ما بریم دنبال کار و زندگی ،این ماهم حقوقمون و ندادن   

 . پ ن اضافه شده در ویرایش : اقا علیرضا موندنی هستین یا سرراه ی سرزدین ؟؟؟

پ ن ۲ اضافه شده در ویرایش : چیشد کانون یادتون افتاد ؟ زودتر از این ها منتظر بودیم   
پ ن ۳ اضافه شده در ویرایش : ب نظر شما چرا اینجا ب جز شما و من بقیه کسانی ک ترک هستند ترکی کلمه نمینویسند؟؟  بعد شما تقریبا هیچکس ترکی نمینویشته

و اینکه ی چیزی بگم ، اقا علیرضا از رو کلمه یاخچیسوز حدس میزنم شمآهم از طرفای قطب شمال هستین    شایدم من اشتباه میکنم 

و ی چیز دیگه هم اینکه ،اقا علیرضا درسته کانون ما خیلی پیشرفته هست و عالیه ،ولی شکلک های موبایل نشون داده نمیشه   بیزحمت از همین استیکرهااستفاده کنید

پ ن: بالاخره پشه هم کشته شد ،مرحوم خیلی سروصدا داشت خدا رحمتش کنه .دیگه من تازگی ها از جغد بودن استعفا دادم . برم فردا میام مسابقه داریم ،صندلی داغم هرکی اسمش دربیاد من قول و قراری ندارم و زوری هم باشه میره انجمن جواب  میده و نقطه  اقا رامین موقع تحویل دادن مدیریت فقط ی نصیحت کردن ، گفتن اول تاپیک صندلی و باز کن بعد اطلاع بده طرف سکته بزنه .
من تازه نظرخواهی هم میکنم میبینید چ خوبم؟؟ب هر حال ه‍رکئ قبول نکنه ب مدیر کل میگم اخراجش کنه

[Alireza 68]

ا هنوزم حقوقارو به موقع تمیدن؟
خزانه دار اینجا کیه الان؟

نه من موندنی نیستم بنا به شرایط متاهلی نمیشه زیاد سر زد

ی مدت از خودمم گم شده بودم یهو امشب یاد اینجا افتادم
به لطف تکنولوژی جیمیل تونستم بیام داخل سایت

ترکی خوبه آقا بنویسید?

توام یاد بده به بچه ها ترغیب شن
مثلا قارپوز میشه هندونه 

بله بله قطب شمال هستم ولی یاخچیسیز چه ربطی داشت بهش؟

روح پشه مرحوم شاد و یادش گرامی باد

[خانوم لبخند]

سلام بر بابابزرگ، خوبید انشالله؟!
حالا منو شاید یادتون نیاد خیلی
چه خوب که سر زدین بهمون
چقدر یادش بخیر

حقوقا دست آقا آرمین هستش

یاقوت بیا بگو اونی که قراره برگرده کیه؟؟؟!

[یاقوت]

ا هنوزم حقوقارو به موقع تمیدن؟
خزانه دار اینجا کیه الان؟

اقا علیرضا یکم یواش تر  مدیر کل میان اخراج میکنن از کار بیکار میشیم .
تازه همسان سازی کردن حقوقم شده اندازه حقوق مدیران ترک 

نه من موندنی نیستم بنا به شرایط متاهلی نمیشه زیاد سر زد

ی مدت از خودمم گم شده بودم یهو امشب یاد اینجا افتادم
به لطف تکنولوژی جیمیل تونستم بیام داخل سایت 

انشالله هرکجا هستین شالم و سلامت باشین ،خوشحالیم ک دیدیمتون . ... ما ک هم دوره ای شما نیستیم کلی ذوق زده شدیم فرداقدیمی ها بیام ببینن کلی خوشحال میشن . 
هراز گاهی ،عیدی مناسبتی سر بزنین ی دنیاست خودش . 
مرسی ک هستین ،مرسی ک کلی زحمت کشیدین برای کانون .

------------------
ترکی ک خب من ،لئا،اقا هادی و اقا رامین ترکیم ولی خی کمتر کسی ترکی حرف میزنه .شما پست هاتون کلی کلمات ترکی داره قبلا خوندم 

من ک یکمی فارسی مینویسم متاسفانه فارسیم تموم میشه میرم ترکی تایپ میکنم و اینکه فارسی هم همش سرو ته یعنی فاعل و مفعول و فعل قاریشیخ میشه .


-------

یاخجیسیز بایاخجوسوز فرق میکنه دا . اینطرف قطب شمال میگن یاخجوسوز ،گدیسوز گلیسوز ...اونطرف قطب شمال میگن یاخجیسیز ،گلیسیز گدیسیز و غیره .
ماهم ک مرکزیم 

[یاقوت]

سلام بر بابابزرگ، خوبید انشالله؟!
حالا منو شاید یادتون نیاد خیلی
چه خوب که سر زدین بهمون
چقدر یادش بخیر

حقوقا دست آقا آرمین هستش

یاقوت بیا بگو اونی که قراره برگرده کیه؟؟؟!

نمیگم   سورپرایزه
ولی خبر موثق هست و مطمئن 

[Alireza 68]

سلام لبخند خانوم بله بله ی چیزایی یادمه

خواهش میکنم دلم تنگ شده بود


باور کن اگه راه داشت یاقوت خانوم میگفتم شما میتوانم خانومید  من رو یاد ایشون انداختید نمیدونم جرا

[سها]

سلام
به به.. چشم ما روشن...

اقا علیرضا خوش گلدین.. (تنها کلمه ای ک‌من از آقا علیرضا یاد گرفتم! چون حرف ترکی شد ب کار بردمش!)

هر چند ک میدونم نمیاین و نمیخونین این پست رو.. ولی میدونین ک دعا و محبت کلی از بچه های کانون پشت سرتون بوده و احتمالا هست .. ان شاءالله هر جا هستین موفق باشید و خوشبخت .. 

چند روز پیش پست های مدیریت رو میخوندم یاد اقا علیرضا افتادم.. از ذهنم گذشت نکنه درگیر کرونا شده باشن خدای نخواسته!(درگیری های یک ذهن مریض و بدبین!)! و بعد ب خودم گفتم خوش گمان باش...
خدا رو شکر ک گمان خوش، درست بود...  
بیخبری از کسایی ک ی وقتی همیشه بودن و پررنگ هم بودن خیلی حس بدیه...


در پناه خدا..
یاعلی.

[خانوم لبخند]

[quote pid='558582' dateline='1627078841']
یاقوتنمیگم   سورپرایزه
ولی خبر موثق هست و مطمئن 
[/quote]

هیچ کدوم از ایموجیا نمیتونه بیانگر چهره من باشه در حال حاضر

خدا هیچ کنجکاوی رو به حال خودش رها نکنه

[آرمین]

خدای من دلم براتون تنگ شده بود?

مرسی از این همه انرژی مثبتی که اینجاس

سلاااااااااااااااااااااااااام داداش علیرضاااااااااااااااااااااا
خیلی خوش اومدی. 

دل ما خیلی بیشتر تنگت بود. کجایی داداش عزیز؟   

انرژی مثبت ما همه بازتاب وجود پرنور و پرانرژی خودته در سالیان گذشته. 
اشاره می‌کنم به خدابیامرز نیوتن که هیچ انرژی نابود نمی‌شود مگر این‌که از جایی به جایی دیگر منتقل می‌شود.    

خدا رو شکر که کانون به لطف وجودت آراسته شد. و همچنان این آراستگی و زیبایی ادامه داره.

چقدر نسخه موبایل سایت خفن و پرسرعت و کامل و باحاله?? کار مجتبی پایلوته؟?

مجبتی پایلوت هم رفت سر خونه زندگیش. خدا زندگیش رو پرنور نگه داره.

این نسخه زحمت آقای فرست بوی هست. خدا نگاه پرمحبتش رو از کانون برنداره.

اسم ارمین رو میاری من خجالت میکشم ازش خودش میدونه چرا

اختیار داری داداش. من که یادم نمیاد.

رامین.. شوهر کرد؟ 

ارمینم امسال شوهرش بدیم بره 

اول رامین بعد آرمین.
خبرهای اولیه از سمت رامین بوده و من نمی‌خوام نظم قبلی رو به‌هم بزنم. 
من خیلی رو نظم حساسم.

به چشم درمان چیزی نباید نگاهش کرد

و حتما باید تا قبل از ازدواج به بلوغ فکری هم برسید و بتونید مفهوم "ما" شدن رو درک کنید وگرنه ممکنه اسیب ببینید یا اسیب بزنید  

ممنون بابت تذکرت داداش جان.
امیدوارم بیای و بیشتر برامون تعریف کنی. از خودت و متاهلی و روزگاری که سپری می‌کنی.
و ما هم بیشتر یاد بگیریم.

به امید خدا کنار همسر محترم بهترین روزها رو سپری کنی. 

ا هنوزم حقوقارو به موقع تمیدن؟
خزانه دار اینجا کیه الان؟

داداش کانون به سمت ویلاسازی و هتل‌سازی حرکت کرده و رفته تو بازار بورس. دیگه پول نقد نداره.   یه مقدار پول نقد از قبل هست بعضی وقت‌ها مدیران ارشد اون‌ها رو توزیع می‌کنن. 
ان‌شالله بورس رشد کنه، سهم‌های بچه‌ها رو میدیم هر کس هر کاری خواست باهاش انجام بده. 

در واقع بخوام بگم بچه‌ها فعلا بی‌جیره و مواجب فعالیت می‌کنن.   یعنی کلا حقوقی در کار نیست.   برای این‌که آبروی من جلوی بقیه نره مدیران فقط میگن حقوقا دیر داده میشه و توضیح بیشتری نمیدن. 

البته خب مدیران معترضی هم همواره حضور دارن که به‌صورت مستقیم اشاره می‌کنن این ماه هم مثل ماه‌های گذشته حقوقی داده نشد. 

این ماهم حقوقمون و ندادن   

نه من موندنی نیستم بنا به شرایط متاهلی نمیشه زیاد سر زد

علیرضا اتفاقا سال 1400 نشون داد کانون پتانسیل خوبی برای متاهل‌ها داره.
سها خانم و سنا خانم و خانم گلبرگ و خانم زینبی و جناب خان و ... نمونه‌هاش.
دیگه هیچ بهانه‌ای برای سر نزدن به ما نیست. 
نسخه گوشی هم که فوق‌العاده پرسرعته و در ثانیه اراده کنی اینجایی. 

[آرمین]

ایول فردا اقا آرمین ب یمن حضور یکی از مدیران قدیمی سور میده

فی‌الواقع باید ۷ شبانه‌روز جشن برپا کرد. 

امشب شام چی میل دارید؟ 

یاد یه حرفی افتادم ، میگفت:
 قدر لحظه هاتونو بدونین، شاید ندونین این اخرین دیداره (:

تهش میشه یه خاطره ...

چقدر زیبا. 

کاش اقای نمیدانم هم بیان ی بار ایشونم ببینیم چ مینویسن برامون  

اتفاقا زحمت کشیده بودید جشن تولدشون رو گرفته بودید به من گفتن لااقل به خاطر تشکر هم که شده دوست دارن سر بزنن کانون اما خب بنا به دلایلی (منطقی از نظر خودشون و غیرمنطقی از نظر من  ) نیومدن. 

با شناختی که ازشون دارم اگه یه کمپین تشکیل بشه و تعداد اعضای خواستار بازگشت وی به ده نفر برسه، میشه به بازگشت‌شون امیدوار بود. 

 اقا رامین موقع تحویل دادن مدیریت فقط ی نصیحت کردن ، گفتن اول تاپیک صندلی و باز کن بعد اطلاع بده طرف سکته بزنه .
من تازه نظرخواهی هم میکنم میبینید چ خوبم؟؟

رامین این حرکت رو روی من هم پیاده کرد و باید بگم فراتر از سکته بود. 

ب هر حال ه‍رکئ قبول نکنه ب مدیر کل میگم اخراجش کنه 

من آماده‌ام. 

حقوقا دست آقا آرمین هستش

ای وای من. 

چند روز پیش پست های مدیریت رو میخوندم یاد اقا علیرضا افتادم.. از ذهنم گذشت نکنه درگیر کرونا شده باشن خدای نخواسته!(درگیری های یک ذهن مریض و بدبین!)! و بعد ب خودم گفتم خوش گمان باش...
خدا رو شکر ک گمان خوش، درست بود...  
بیخبری از کسایی ک ی وقتی همیشه بودن و پررنگ هم بودن خیلی حس بدیه...

من هم به این بیماری مبتلا هستم. 

به یکی پیام دادم و هنوز بهم جواب نداده.
هی میگم نکنه لغزش داشته ناراحته که جواب نمیده. نکنه حالش بده. نکنه تو خانواده مشکلی پیدا کرده. آخه سابقه نداشته ۲ روز بگذره و پیام منو بی‌جواب بذاره. نکنه یه اتفاق بدتر از این‌ها افتاده.
بعد می‌دونید چی میشه؟
یهو یادم می‌افته خودم ۲ روزه که کانون سر نزدم و من تمام اون ۲ روز ناخودآگاه ذهنم درگیر اون فرد بوده. 
میام کانون می‌بینم همون موقع بنده خدا جواب داده بود. 


بچه‌های عزیز کانون من یک ماه هم دیر جواب دادم شما جواب منو زود بدید.
دلم هزار راه میره. 

خدا هیچ کنجکاوی رو به حال خودش رها نکنه

واقعا. منم کنجکاو شدم. 

[سنــا]

سلااام


بازگشت بابابزرگ رو خوش آمد میگم  


ان شاء الله شاهد بازگشت قدیمی های دیگه هم باشیم


یاقوت جان اونی که گفتی همونیه که من میشناسم یا  نه؟

من هم به این بیماری مبتلا هستم. 

خدا شفا بده ان شاء الله آقا آرمین
حالتون چطوره؟بهترین؟

[سنــا]

من هم به این بیماری مبتلا هستم. 

خدا شفا بده ان شاء الله آقا آرمین
حالتون چطوره؟بهترین؟

آخ اخ ببخشید
مثل اینکه اشتباه متوجه شدم

فکر کردم این چند وقته کسالت داشتین و ختم صلوات براتون گرفتن خدای نکرده زبونم لال کرونا گرفتین 
ببخشید  دیگه یه وروجک پیشم باشه هی بلبل زبونی کنه همین میشه دیگه