1401 فروردين 20، 21:53
دلم برا کشاورزا میسوزه
باد هایی ک الان میاد کشت شون و خراب میکنه کلی ضرر میزنه
نقل قول: سلام به شمادرود بر شما
خوش برگشتید
میگم عجب حرف خوبی زدیدااا
خانم ها و آقایون عیدی ما فراموش نشه
جایزه ی روزه ی ماه رمضون هم میخوام
نقل قول: واسه مدیرا یه کم بیشتر لطفاًقیدما رسم بود بزرگا عیدی بدن نه این که بگیرن
بنفش هم رنگ فصله اونم به خاطرش بیشتر تر!
نقل قول: آسمان ، و اقای باب الحوائج ممنون ک یاداوری کردینخواهش میکنم ان شاءالله این چند روزه عیدی جمع کنیم برای یه دوماهی
نقل قول: تنها بدیش اینکه، اگر زیر درخت توت ماشینتو پارک کنین شیره توت های رسیده رو به راحتی نمیشه پاک کردواقعا خیلی بده کلا متالیک ماشین را بلند میکنه
نقل قول: راستشو بخوایید امروز با روزای دیگه هیچ فرقی نداشت اینجا بلکه بهتر بوددادا باز خوبه شما 7 نمره ننوشتین ما کلاامتحان میدادیم میپرسیدم همه میگفتم 7 نمره نوشتیم
امتحانو دادیم ولی از هرچی پرسیدم حداقل ۷ نمره رو ننوشته بود وای ب حال غلطا
اره خلاصه اینطور شد
نقل قول: جغرافیا هیچی ازش یادم نمیادبتونم یه 8 سوالشو جواب بدم بسمه
(1401 فروردين 24، 6:28)زینبی نوشته است: جغرافیا هیچی ازش یادم نمیاد
کنار پست آقای باب الحوائج رنگین کمان از کجا اومده؟!
وو
به نظرتون میشه با دوره های مجازی زبان انگلیسی یاد گرفت؟! تجربه ای دارید آیا؟
نقل قول:نقل قول: نوشته است:جغرافیا هیچی ازش یادم نمیادبتونم یه 8 سوالشو جواب بدم بسمه
نقل قول: کنار پست آقای باب الحوائج رنگین کمان از کجا اومده؟!سلام عرض ادب
نقل قول: ازاسفند 98 که اموزشگاه زبان مجازی شد کلاس بازده خوبی نداشتداداش به نظرت علتش کم کاری شاگردا نبوده؟؟
نقل قول: بازم به جغرافیا که خوبهاتفاقا عاشق تاریخ یازدهمم
تاریخ 11 که پارسال غولی بود برای خودش البته امتحان مجازی
نقل قول: تصاویر زیر به چه اسمی اشاره میکند؟پرویز پرستویی
نقل قول: پرویز پرستوییدرست بود
یاد منم بازی یا همون اهورا تورنمنت به سبک قدیم افتادم
همچین سوالات قشنگی داشتیم ما
الان در حد المپیاده
نقل قول: مرد ثروتمندی در کلبه ي کوچکی بـه تنهایی زندگی میکند. این مرد بخاطر معلولیتی کـه دارد همه ی ي خریدهایش را برایش ارسال میکنند. پستچی اي کـه همیشه برای تحویل نامه ها و روزنامه بـه کلبه ي این مرد میرود، یک روز پنجشنبه متوجه میشود در کلبه نیمه باز مانده اسـت.
پستچی بعد از ورود بـه کلبه، با پيکر غرق در خون مرد مواجه میشود. روی پیشخوان کلبه، دو شیشه شیر، روزنامه ي روز دوشنبه، یک کاتالوگ، کاغذ تبلیغات و یک نامه ي باز نشده وجوددارد. وقتی شرلوک هلمز بـه کلبه میرسد، بـه پلیس ها میگوید کـه قاتل، مرد پستچی اسـت. هلمز از کجا این را فهمیده؟
نقل قول: چون پستچی علاوه بر کشتن مرد ثروتمند ؛ شامپو سیر پرژک هم به غارت برده بودپس در این جا نقش مارکوپلو هم مهم بوده که محصولی شگرف از ایران زمین را اورده بوده
و پلیس بعد از اینکه متوجه شد موهای پستچی دیگه شوره نمیزنه به پستچی شک کرد و تونست قاتل رو پیدا کنه
(1399 مرداد 14، 4:59)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: میخوام یه تجربه جدی رو مطرح کنم.
البته قبلا هم مطرح شده، بارها خودم تجربه کرده ام.
اما نکته اش اینه که داغه داغه تجربه.
و این که این وقت صبح پست میذارم علتش اینه که کل دیشب رو نخوابیدم.
و با وسوسه ها دست و پنجه نرم می کردم.
شب ها که بقیه میخوابن، ما این جا با وسوسه هامون می جنگیم.
در هر صورت،
کلا در مسیر پاکی، هر انسانی سه تا حالت داره.
اول حالتی که همه چی گل و بلبله، وسوسه خاصی هم نیست و طرف داره زندگیش رو می کنه.
من این حالت رو می گم وضعیت سفید،
وضعیت سفید بهترین وقت برای پیشرفت کردنه. درس خوندن، مهارت جدید یاد گرفتن، ورزش کردن، کتاب جدید خوندن.
تمام این فعالیت ها به شما توی مسیر پاکی کمک می کنن، اما به شرطی که وضعیت سفید باشه.
همین که درس می خونید، استرس کمتر میشه و شما از خودارضایی دورتر میشید.
توی وضعیت سفید ترسیدن از خ.ا و فکر کردن بهش اتفاقا شما رو به خ.ا نزدیک تر می کنه.
این جور مواقع با خیال راحت و بدون ترس و مطمئن زندگی کنید.
اما مراقب خطوط قرمز باشد، نگاه حرام، فکر حرام، سایت های ناجور، ول چرخیدن توی اینستاگرام و ...
همه اینها خطوط قرمز هستن.
توی وضعیت قرمز به جای این که به غول خ.ا نگاه کنی، به خطوط قرمزی که دورش کشیدی نگاه کن.
تو از غول خ.ا دوری، اما فاصله ای با خطوط قرمز نداری، پس از اونها بترس.
مگر اون که اینقدر ازشون فاصله بگیری که دیده نشن.
حالت دوم، زمانی هست که کم کم توی سراشیبی سقوط به خ.ا نزدیک میشی. وضعیت هشدار.
معمولا ما وقتی توی وضعیت هشدار هستیم، اون رو حس نمی کنیم.
نمی فهمیم که چطور شد که خ.ا کردیم. علت این هست که توجه نداریم به خودمون.
هر کدوم از ماها سیستم های هشدار دهنده ای داریم که باید بهش توجه کنیم.
اگر مدتی به خودتون توجه کنید، متوجه میشید که روزهای قبل از خ.ا، معمولا ناراحتید، یا کسلید، یا زیادی توی اینستا می پلکید.
برای افراد مختلف فرق می کنه، یکی نگاهش رو توی خیابون سخت کنترل می کنه، یکی توی یوتویوب.
به زنگ های هشدار توجه کنید، توی این وضعیت انسان آروم آروم (و بعضی موقع ها تند تند) به غول خودارضایی نزدیک میشه.
اگر اقدام نکنید، احتمال شکست بالا می ره. اما چه اقدامی؟
توی وضعیت هشدار دیگه درس خوندن و اینها جواب نمی ده. حتی ممکنه مخرب باشه.
توی وضعیت هشدار باید برنامه تون رو تا جای ممکن شل بگیرید و به این فکر کنید که مشکل چیه؟
شاید با یک تفریح کوچیک حالتون خوب بشه، شاید با بهترین دوستتون دعواتون شده، شاید چکتون داره برگشت می خوره.
شاید انگیزه تون برای پاکی کم شده.
علت رو پیدا کنید و اون رو رفع کنید. توی وضعیت هشدار بیشتر کانون بیایید و از همگروهی هاتون کمک بگیرید.
هر طور شده تلاش کنید که مشکل رو حل کنید یا حل اون رو به آینده حواله بدید تا ذهنتون باز شه.
صحبت کنید، بنویسید، مشارکت کنید تا گره های ذهنیتون باز شه.
شاید یه تفریح کوچیک توی این شرایط کمک کنه. یه دوری زدن، گردش رفتن، قدم زدن.
حالت سوم وضعیت اورژانسی که همه تجربه اش کرده اید. زمانی که جرز دیوار هم تحریک کننده میشه. وضعیت قرمز.
زمانی که غول خ.ا چنبره زده روی شما و تا شما رو به گناه نکشونه ول نمی کنه.
این جا دیگه جنگ رو در روئه.
ممکنه یک شب نخوابید، ممکنه امتحان رو خراب کنید، ممکنه از کارهاتون بمونید، اما باید مقاومت کنید.
معادلات توی وضعیت قرمز کاملا عوض میشه، هیچ برنامه ای وجود نداره و تنها هدف پاکیه.
دشمن دروازه رو شکونده و وارد قلعه شده، دیگه وقتی برای سلاح ساختن و کارهای زیربنایی و ... نیست.
با هر چی دستت میاد باید بجنگی، سنگ و چوب و مشت خالی.
این جا همونجاییه که باید محکم باشی.
شهوت مثل سگ هار می مونه، مثل گرگ می مونه،
اگر فکر کنه که ترسیدی ازش بیشتر گازت می گیره.
وضو بگیر، نماز بخون، آب سرد بخور، قدم بزن، همه اینها خوبه ها، اما اگر قوی نباشی، وسوسه بر میگرده.
می ری کلی کتاب داستان می خونی که وسوسه بپره، اما همین که کتاب تموم میشه، وسوسه برمی گرده.
علت اینه که قوی نبودی در برابر شهوت. فقط حواس خودت رو پرت کردی، فقط به تعویق انداختیش.
باید مقابل وسوسه قوی باشی، وگرنه مقاومت کردن و جنگیدن فقط خسته ترت می کنه.
یکی به نعل یکی به میخ نمیشه، باید تمام رشته های علاقه ات به خ.ا و پ***ن رو قطع کنی. حتی یه رشته کوچیک هم دستاویز شیطان میشه.
محکم بایستی و یک نع گنده بگی.
بگی اگر یک سال هم وسوسه بشم، همینه، اگر شده یک هفته نخوابم هم چشم روی هم نمیذارم که ذهنم نره سمت خ.ا.
محکم که باشی، سگ شهوت هم ولت می کنه، میره پی کارش، اگر هم برگشت بازم محکم باش.
خسته شی زمینت زده، شل کنی روی کولت سوار شده، باید محکم باشی، تا آخر محکم باشی.
فقط محکم باشی همین کافیه.
و باور داشته باشی که پیروز این میدان تویی.