اورژانس کانون

***شهریار‌*** · 1399 مرداد 6، 17:49

(1399 مرداد 6، 17:28)آبـی نوشته است: این کاربر در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد...
از صبح تا الان حدود میلیون‌ها بار دستم تا نزدیکی تایپ چرندیات رفته...
اما هر طور بوده دست کشیدم و کنترل کردم...
یکم مشکل دارم که باعث میشه از هیچ کاری لذت نبرم...
تنها راه چاره‌ام مقاومت و جنگیدن با ذهنم در راستای این اعتیادی هست که خودم برای خودم به وجود آوردم...
تمام این‌ها رو نوشتم که یادم باشه برای چی تا اینجای کار اومدم و به خودم قول بدم راحت برنگردم سر پله‌ی اول...

الان حالت خوبه آبی ؟

هستی ؟

***بنده پاک*** · 1399 مرداد 6، 18:00

(1399 مرداد 6، 17:28)آبـی نوشته است: این کاربر در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد...
از صبح تا الان حدود میلیون‌ها بار دستم تا نزدیکی تایپ چرندیات رفته...
اما هر طور بوده دست کشیدم و کنترل کردم...
یکم مشکل دارم که باعث میشه از هیچ کاری لذت نبرم...
تنها راه چاره‌ام مقاومت و جنگیدن با ذهنم در راستای این اعتیادی هست که خودم برای خودم به وجود آوردم...
تمام این‌ها رو نوشتم که یادم باشه برای چی تا اینجای کار اومدم و به خودم قول بدم راحت برنگردم سر پله‌ی اول...

الان کاربر آبی در چه وضعی به سر میبرد 302

آفرین به شما که تا اینجای کار مردونه اومدین جلو Khansariha (69)

چند ساعت دیگه امروز تموم میشه و کسی نمیدونه شاید فردا یکی از بهترین روزهای عمرتون باشه 49-2

پس برای چند ساعت بیخودی فرداتون را خراب نکنید 49-2

**Alireza98** · 1399 مرداد 6، 18:03

(1399 مرداد 6، 17:28)آبـی نوشته است: این کاربر در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد...
از صبح تا الان حدود میلیون‌ها بار دستم تا نزدیکی تایپ چرندیات رفته...
اما هر طور بوده دست کشیدم و کنترل کردم...
یکم مشکل دارم که باعث میشه از هیچ کاری لذت نبرم...
تنها راه چاره‌ام مقاومت و جنگیدن با ذهنم در راستای این اعتیادی هست که خودم برای خودم به وجود آوردم...
تمام این‌ها رو نوشتم که یادم باشه برای چی تا اینجای کار اومدم و به خودم قول بدم راحت برنگردم سر پله‌ی اول...

سلام آبی
ببین چقد گند و بی خود و مزخرف چرند و دروغه این کار و چه دیدیم و دیدم ازش که اینبار استارت ترک رو زدم فقط به پاکیه ابدی فکر میکنم و سرتا پای وجودم شده نه به این فریب نه به این دام نه به این لذت کاذب بدبخت کننده نه به این مسکن لحظه ای که خودش یه درد کاری و کشندس
یه لحظه فکر کن چرا این کار برا من و ما اینقد حال بع هم زنه چرا اینقد ازش متنفریم؟

**Abc** · 1399 مرداد 15، 9:12

خدایاااا کمکم کن
تا حالا دیدید یه معتاد بهش مواد نرسه ؟؟؟
بدنش درد میگیره ؟
منم الان چنین حسی رو دارم
احساس درد توی روحم دارم که واقعا الان احساس میکنم بدنم داره منفجر میشه
53258zu2qvp1d9v

قبلنا بهتر بود میتونستم خ ا کنم تخلیه روحی بشم
اما اان نمیشه 1276746pa51mbeg8j

الان انقدر بدنم درد میکنه که دارم انگار از درون منفجر میشم Khansariha (60)

الان 64 روزه که پاکم Hanghead

قبلن وقتی به 30 روز میرسید یعنی دیگه نهایت کنترل یعنی ته سختی
مسککن بخورم بدنم آروم میشه؟ Khansariha (13)

***بنده پاک*** · 1399 مرداد 15، 11:33

آدم وقتی احساس درد درون روح داره مسکن روح باید بخوره 4chsmu1

چیزی تا اذان ظهر نمونده
قرآن بخوانید
یا وضو بگیرید با آب سرد بیاین دو رکعت نماز بخوانید تا اذان بگن
اصلا یکجا نشینید
بلند بشید یه ذره تو خونه راه برید
اصلا برید آشپزخانه ظرف ها را بشوریدجواب میده به جان خودم
49-2

حیفه بخدا
این همه روزای پاکی قشنگ
من مطمئنم یکی دو روز این وضعیت را تحمل کنید وسوسه میره تا یکی دو ماه دیگه

**Abc** · 1399 مرداد 15، 13:40

من که همون اول گفتم خ ا نمیتونم بکنم Khansariha (13)

خب من فقط درد روحی داشتم دو ساعت اینا خوابیدم الان فعلا یکم درد روحی دارم 53258zu2qvp1d9v

***بنده پاک*** · 1399 مرداد 15، 14:19

(1399 مرداد 15، 13:40)im_student نوشته است: من که همون اول گفتم خ ا نمیتونم بکنم
خب من فقط درد روحی داشتم دو ساعت اینا خوابیدم الان فعلا یکم درد روحی دارم

باریک الله که خ ا نمیکنید
خب درد روحی هم باید برطرف بشه
چه کارهایی دوست دارین
اون کارها را انجام بدین
به قول بچه های اینجا خودتون، خودتون را دوست داشته باشید
کارهایی که دوست دارین را انجام بدین 317

**Abc** · 1399 مرداد 15، 16:54

دوست دارم حسابمو با خدا و خلقش تسفیه کنم بمیرم Hanghead

~~سفیر بهشت~~ · 1399 مرداد 15، 18:28

(1399 مرداد 15، 16:54)im_student نوشته است: دوست دارم حسابمو با خدا و خلقش تسفیه کنم بمیرم

فعلا دور از جونت بشر

**Man Mitavanam** · 1399 مرداد 15، 19:17

امروز رو تلاش کن

پــاک بمـون

بعد ها بخاطر این تلاشت از خودت سپاس گذار خواهی بود.

***شهریار‌*** · 1399 مرداد 16، 5:51

خدایا دیگه دیوونه شدم ...

۲ روزه به خاطر فشار هیچی نخوندم ...

هی میگم امروز رو رد میکنم ، خدا واسه پاداش ، فردا رو بهم میده ...

هیچ ....
بیدار میشم میبینم اوضاع از روز قبل بدتره ...

خو من چه کنم الان ؟؟؟

میرم سمت گناه اونجوری میشه ...

نمیرم سمت گناه اینجوری میشه ...

آخه این انصافه ؟؟

چرا باید اوضاع اونایی که میرن سمت گناه و زنا از من بهتر باشه ؟؟

چرا اونا راحتن ، هیچ فشاری روشون نیست ، راحت و بی استرس میخونن ؟؟

خو دیگه من چیکار کنم ... .

***شهریار‌*** · 1399 مرداد 16، 5:56

دقت کردین هر موقع یکی اوضاعش خرابه ، تو میری کمکش کنی ، فرداش یا دودقیقه بعدش خودت اوضاعت از اون بدتره ؟

یعنی قشنگ آدمو به غلط کردن میندازن ...

یه کاری میکنن دیگه سراغ هیچکی نریم واسه کمک بهش ...

.
.
.

جواب مادرمو چی بدم که هی میگه چرا نمیخونی ؟؟

بگم فشار رومه یعنی ؟؟

**K_1** · 1399 مرداد 16، 6:27

سلام آلفردو جونی

این وسوسه های این روزای منتهی به کنکورمون هر چند شدید باشن و اذیت کنن اما میتونن دلیلای ساده ای داشته باشن
طبعا مهمترینش بیقراریه و اینکه دوست داریم یه کاری بکنیم .. یه تغییر تو یه چی بدیم و نفسمون هم زورش به این میرسه که وسوسه کنه بگه قرار پاکی رو تغییر بده

من به نظرم این راه حلها میاد تا ان شاء الله رفع بشن:
۱) یه مهر تربت سید الشهداء بردار بذار پیشت .. هر وقت قلبت تند زد ببوسش و بذار روی قلبت
۲) لباسای راحت تری بپوش .. توی کاهش درگیری کمک میکنه به یاری خدا
۳) وسوسه رو کلا ناامید کن .. بهش بگو کافه تعطیله بزن به چاک .. وسط هوا و زمین نمون .. همینجوری که محکمی، مطمءن باش که پاک هستی و پاک میمونی
۴) قرار بذار ۴۵ دقیقه بخون، ده دقیقه ورجه وورجه کن .. دوباره بخون و .. اگرم عرق کردی، یه دوش سریع بگیر
۵) نمازا رو اول وقت بزن به بدن .. بذار گوشت شه به تنت
۶) با مادر بیشتر صحبت کن و خوش و بش کن باهاشون

ارادتمند
یا علی

***شهریار‌*** · 1399 مرداد 16، 11:44

داشت کارم تموم میشد ...

توی کار بودم ، وسطش گفتم ' یا زهرا '

یهو سرد شدم ، رفتم خوابیدم ... .

Hanghead

***شهریار‌*** · 1399 مرداد 16، 13:02

خداا

دارم میمیرم God