1399 مهر 16، 23:39
چقدر شهریور زود گذشت
[b]کنترل نگاه و ذهن / روزانه های قرآنی / بوی عید / قرار عاشقی /مکتبخونه/ گروه استوا[/b]
(1399 مهر 16، 23:31)mahdimontazer نوشته است: می گم اصن چرا پاکی؟!آره خودشه
می گم چرا خودمونو به زحمت بندازیم؟!
خراب کنیم بره!
راحت میشیم دیگه.بهتر از این هست که عذاب بکشیم.
اینا فکرهایی هست که شاید الان تو سرتون باشه!
فکراتون از این جنسه یا فرق می کنه؟
(1399 مهر 16، 23:33)یاقوت نوشته است: دیشب یعنی صبح ساعت ۳ دیدم نمیتونم بخوابم بلند شدم رفتم حیاط،بهت گفته بودم ک ما ی حیاط بزرگ داریم تصور کن حیاط مارو دوتا درخت گیلاس داریم ، دوتا درخت سیب ،ی درخت گلابی .رنگ آسمون قرمز بود دیدم باغچه سفیده فکر کردم چشمم درست نمیبینه و تاریکیه من توهم زدم .نگو برف اومده .الان دارم تو تلگرام میخونم ک چ برفی اومده
شیرازم دیشب دیدم آسمونش قرمر بود عکسش و دیدم .
(1399 مهر 16، 23:47)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام خانم دختر پاک
فردا اربعینه.
امشب و فردا شیطان همه توانش رو میذاره که ماها رو زمین بزنه.
این به تجربه برام ثابت شده که ایامی که مناسبتی هست، شیطان عدل میذاره اون روزا آوار می شه سرمون.
یا شایدم دلایل دیگه داره.
اما در هر صورت، امشب و فردا رو بیخیال شید، قول می دم که وسوسه بپره.
(1399 مهر 16، 23:53)یاقوت نوشته است: نمیدونم،شایدد چون تک پره : )
------
سعی کن چشمات و ببندی و چیزهای خوب تصور کنی .رو دم و باردمت تمرکز کن و ذهنت و آزاد کن .
گناه و خ ا و همه چ و فراموش کن ،انگار ک بلد نیستی
بشکنی دلت میخواد باز تکرارش کنی و بدتر میشه ،تو ک نمیخوای سریالی بشی؟
(1399 مهر 16، 23:53)*دختر پاک* نوشته است:(1399 مهر 16، 23:47)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام خانم دختر پاک
فردا اربعینه.
امشب و فردا شیطان همه توانش رو میذاره که ماها رو زمین بزنه.
این به تجربه برام ثابت شده که ایامی که مناسبتی هست، شیطان عدل میذاره اون روزا آوار می شه سرمون.
یا شایدم دلایل دیگه داره.
اما در هر صورت، امشب و فردا رو بیخیال شید، قول می دم که وسوسه بپره.
من که میدونم وسوسه هیچ کجا نمیره
ولی بازم باشه
فقط امشب و فردا
دوستان از همتون خیلی ممنونم
همین که در اون لحظه یکی باهام حرف بزنه برام کفایت میکنه
یک دنیا ممنون
میریم برای فقط امشب و فردا
یا به قول آقا هادی فقط یه راند دیگه
الان بهترم
ممنونم ازتون
(1399 مهر 17، 0:06)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:(1399 مهر 16، 23:53)*دختر پاک* نوشته است:(1399 مهر 16، 23:47)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام خانم دختر پاک
فردا اربعینه.
امشب و فردا شیطان همه توانش رو میذاره که ماها رو زمین بزنه.
این به تجربه برام ثابت شده که ایامی که مناسبتی هست، شیطان عدل میذاره اون روزا آوار می شه سرمون.
یا شایدم دلایل دیگه داره.
اما در هر صورت، امشب و فردا رو بیخیال شید، قول می دم که وسوسه بپره.
من که میدونم وسوسه هیچ کجا نمیره
ولی بازم باشه
فقط امشب و فردا
دوستان از همتون خیلی ممنونم
همین که در اون لحظه یکی باهام حرف بزنه برام کفایت میکنه
یک دنیا ممنون
میریم برای فقط امشب و فردا
یا به قول آقا هادی فقط یه راند دیگه
الان بهترم
ممنونم ازتون
اگر این طوری فکر کنید
معلومه که وسوسه ها جای نمیره.
توی خ.ا ما به خودمون می بازیم.
هر جوری که تصور کنید همون جوری پیش می ره.
هیچ تصوری نداشته باشیم.
ببینید ذهن شما اینقدر قوی هست که وسوسه ها رو نگه داره تا فردا شب،
که بعدش بیاد و بگه، دیدی گفتم وسوسه ها جای نمی رن.
می دونم که الان تحت فشار هستید،
این فشار یه بخشیش جسمیه،
یه بخش اعظم فشار ذهنیه.
«تو این همه بار شکستی، تو تواناییش رو نداری، تو آدم شکست خورده، تو نمی تونی، تو ضعیفی، همین یه بار فقط، با خ.ا آروم میشی، داری یه لذت بزرگ رو از خودت محروم می کنی و ...»
بار سنگین شکست های پیشینه که فشار رو مضاعف می کنه.
و گرنه شما با سها خانم هیچ فرقی ندارید، جفت شما انسانید، شما هم به همون اندازه اراده دارید، شایدم بیشتر.
به نظر من که بیشتر، این شوق و اشتیاق و تلاش شما برای پاکی خیلی بیشتره.
اما چی می شه؟
خ.ا اول میاد و برج عزت نفس رو خراب می کنه،
عزت نفس یعنی این که شما خودتون رو آدمی بدونید که این گناه رو انجام نمی ده.
یه فرقایی با تکبر داره.
ببینید مثلا اگر به شما مواد مخدر تعارف کنن، رد می کنید، چون خودتون رو آدمی می دونید که معتاد نیست و نمی کشه،
اما یه بار یا دوبار که بکشید، عزت نفس شما خراب میشه و این راه باز می شه.
شما الان مغرور نیستید که مواد نمی کشید، چون مواد کشیدن رو پایین تر از خودتون می دونید، نه خودتون رو بالاتر.
حالا غرض از این همه صحبت و اینها،
خودمون رو کثیف نکنیم، ما همین که توبه کردیم از ته دل، خدا پاک کرده، نیایم باز خودمون رو کثیف تر کنیم.
جاش رو خوبی ها تمرکز کنیم.
همین
(1399 مهر 17، 4:41)soshians نوشته است: دوباره شبِ خلوت و تنهایی و وسوسه..تصویرها توی ذهنم رژه میرن..منو به سمت خودشون میکشن..من اما نمی خوام دوباره به سراغ تصویرها برم..چند لحظه لذت و سیکل تکراری حالِ بد و از خود بیزار شدن..
(1399 مهر 17، 4:41)soshians نوشته است: دوباره شبِ خلوت و تنهایی و وسوسه..تصویرها توی ذهنم رژه میرن..منو به سمت خودشون میکشن..من اما نمی خوام دوباره به سراغ تصویرها برم..چند لحظه لذت و سیکل تکراری حالِ بد و از خود بیزار شدن..