اورژانس کانون

**alireza.ss** · 1391 شهريور 14، 14:18

اوقات بی کاری هم ذکر بگو.

**اهورا** · 1391 شهريور 14، 14:20

دارم تست لگاريتم و توابع نمايي را مي زنم . تست 170 هستم.
باروني....خانم صبح ادبيات خوندم و قرابت معنايي كار كردم ولي اگر خوب نشدم حتما مي دم تاپيك مشاعره.
بركت باشد

**می توانم** · 1391 شهريور 14، 14:23

همای رحت انقدر درس نخون
درسته من درس نخوندم چوبش رو خوردم
اما شما هم خیلی می خونی ها
حرصت در نمیاد این همه می خونی؟
ببخشید دیگه من خیلی خود داری کردم ک بچه مردم رو از راه راست منحرف نکنم اما دیگه طاقت نیوردم

**alireza.ss** · 1391 شهريور 14، 14:24

توابع نمایی و لگاریتم رو خوب یاد بگیر.چون تو سایر مباحث مثل حد و مجانب و انتگرال و مشتق و ... استفاده میشه.

**اهورا** · 1391 شهريور 14، 14:29

سلام
مي توانم خانم من يك پسر عمو داشتم تك رقمي كنكور شد.
دختر عمه هم رتبش زير بيست بود
ديکه سطح توقعات تو خان اده ما خيلي بالاست.
حالا من اين نداي دروني را چه طور ساكتش كنم!داره خفم مي كنه.

**بارونی....** · 1391 شهريور 14، 14:29

میتوانم جون چیکار داری به بچه مردم؟! 4fvfcja

اهورا جان بخون بابا...بیشترم بخون...هر چی بخونی کمه.....واقعا بعدا غبطه میخوری اگه نخونی!!!

ولی خوب سلامت جسمت از همه چیز مهمتره.....عقل سالم در بدن سالم....اول به سلامت جسمت فک کن....بعدم تا میتونی درس بخون....

**می توانم** · 1391 شهريور 14، 14:33

بخونید همای رحمت پشیمان شدم از گفته م

نمی دونم

دوستان من کار دارم باید برم بیرون
بیرونم می رم و یا سر کارام می رم کلا به این قضیه ها فکر نمی کنم
اما خیلی اوضاعم بده

دیگه دارم حالم از خودم به هم می خوره
کاش مرده بودم و این کار رو شروع نمی کردم

Tears

**بارونی....** · 1391 شهريور 14، 14:38

اهورا من کاری نکردم والا

....

چند بار امتحان کن.....برو بیرون و دوباره بیا....درست میشه...یه وقتایی قاط میزنه دیگه

**alireza.ss** · 1391 شهريور 14، 14:41

ای بابا،میتوانم خانم چرا اینقد غمگین و ناراحتید؟ به چیزای خوب فکر کنید،گذشته هر چی بوده،خوب و بد،فکر کردن بش جز ناراحتی چیزی نداره

**می توانم** · 1391 شهريور 14، 14:44

خوب وقتی میام بشینم سر درس ...
امروز یه ساعت و نیم وقت داشتم
گفتم برم سر کارای دیگه م یا درس
گفتم بذار یه خورده درس بخونم خیلی عقبم
بعدش دیگه دیدم دارم تحریک می شم شدید
منم ول کردم رفتم پیش خانواده چون دیگه دیر شده بود و به اون کارای بیرونم هم نمی رسیدم
خوب این چی شد
هر وقت یم شینم سر درس می شه این
کارای دیگم هم اخه چ ارزشی دارن اگر درسامون نخونم
به چی امیوار باشم
خدا رو شکر هم به دری می زنم بسته است
از بس هی امیدوار و نا امید شدم حس بادکنکی دارم ک هر لحظه می ترکه

خسته شدم
ببخشید شاید اینا رو باید تو درد دل ها می نوشتم

ولی دیگه خسته شدم
الانم اصلا حس ندارم برم پی کارام

**اهورا** · 1391 شهريور 14، 14:48

سلام.
من پاكم و اون نداي دروني فعلا خبري ازش نيست.
و اما مي توانم خانم.
شايد موقع درس خواندن تمر كز نداريد؟
عدم تمركز خودش باعث مي شه. ذهن پرسه بزنه!

**alireza.ss** · 1391 شهريور 14، 14:51

درکتون میکنم.پیشنهاد میکنم تو کتابخونه درس بخونید. الان که حوصله کاری ندارید چند صفحه قرآن خوندن میتونه کمکتون کنه.

**می توانم** · 1391 شهريور 14، 14:52

ممنونم

**شاهین 70** · 1391 شهريور 14، 14:54

میتوانم خانوم

برید جاهایی مثل کتابخونه که مکان عمومی هست درس بخونید

اگرم میگید به هر در میزنم بسته هست دنبال دلیلش تو کارای خودتون باشید

من شما رو نمیشناسم ولی معمولا این وقتا یا به دلیل بی نمازی این مشکل پیش میاد یا راضی نبودن پدر ومادر

بعد همه اینا به کنار شما چون نمیتونید درس بخونید بی خیال همه چیز میشید

من که نمیتونم این منطق رو درک کنم

**می توانم** · 1391 شهريور 14، 15:15

نه
اخه کارای دیگه ک می گم دارم در برابر درس خوندن اصلا اهمیت و ارزشی ندارن

کارای خیلی روتین و روز مره

نمی دونم شایدم ازم راضی نیستن
دستم ک هییییییییییییییییچ نمک نداره هر کاری می کنم دیده نمی شه

نمازم راستش دارم سعی می کنم بخونم
دارم سعی می کنم بخونم و سر وقت و اینا هم بخونم

نمی دونم شایدم ایناست ک شما می گید اقای شاهین

مرسی از همه گی