امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

(1398 مهر 10، 19:34)alireza4466 نوشته است: سلام آرمین ،، مرسی از راهنماییت 53

والا دارم باخودم میجنگم که قبول کنم همچین کارای هنر و ارزشی نیست ولی جامعه و دوستان طوری القا کردن که رد کردنش تو وجودم خیلی سخته
هدف دارم برا خودم و میدونم اینطور کارا و رابطه ها مانعم هستن ولی بازم درگیرم باخودم Khansariha (60)

میگن افکار و اعمال هر آدم میانگین افکار و اعمال ۵ نفری هست که اطرافشه.

من فکر می‌کنم جامعه و دوستانت رو باید تغییر بدی.
نمیشه کنار آدم‌هایی که ارزش‌های اشتباه دارن صبح تا شب نفس بکشیم و انتظار داشته باشیم ارزش‌های ما چیزهای خارق‌العاده‌ای باشه.
ما هم میشیم یکی مثل همون‌ها. ته تهش خیلی رو خودمون کار کنیم یه ذره بهتر از اون‌ها.  53258zu2qvp1d9v


برای خودت و وجود عزیزت ارزش قائل شو و هر جایی این وجود رو خرج نکن.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

خیلی ناراحتم، وضعیت شرکتمون رو به افوله و خطر بیکار شدن بیخ گوشمه، امروز خانومم هم بهم گفت احتمال داره دیگه آخر سال قراردادشو تمدید نکنن، ذهنم بدجور درگیره و به شدت وسوسه هستم که با دیدن پ.و.ر.ن و خ.ا یه کم از این فشار روم کم شه..فعلا بیرون خونه هستم ولی ممکنه وقتی برم خونه خ.ا کنم..میدونم بعدش دوباره ناراحت تر میشم ولی احساس می کنم تسکین موقتی هست بر درگیری های ذهنی..نمی دونم میتونم دووم بیارم یا نه..از یه طرف نمی خوام این همه روز پاک رو و مسابقه ی محرم رو از دست بدم..
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 مهر 13، 11:41)soshians نوشته است: خیلی ناراحتم، وضعیت شرکتمون رو به افوله و خطر بیکار شدن بیخ گوشمه، امروز خانومم هم بهم گفت احتمال داره دیگه آخر سال قراردادشو تمدید نکنن، ذهنم بدجور درگیره و به شدت وسوسه هستم که با دیدن پ.و.ر.ن و خ.ا یه کم از این فشار روم کم شه..فعلا بیرون خونه هستم ولی ممکنه وقتی برم خونه خ.ا کنم..میدونم بعدش دوباره ناراحت تر میشم ولی احساس می کنم تسکین موقتی هست بر درگیری های ذهنی..نمی دونم میتونم دووم بیارم یا نه..از یه طرف نمی خوام این همه روز پاک رو و مسابقه ی محرم رو از دست بدم..

داداش عزیز به خودت مسلط باش..
وسوسه ها مقطعی هستن. اگر این پیچ رو گذروندی دیگه برای مدتی وسوسه نمیاد سراغت
والا با خودارضایی هیچی درست نمیشه بلکه خرابتر هم میشه
پس خواهش می کنم به خودت مسلط باش
به خدا توکل کن
هرچی خیره ان شالله پیش میاد
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
سلام.حالم یک دو روزی هست بده.
احساس می کنم نفسم داغه و با هر بازدم حرارت میاد بیرون. و اینکه داخل دلم آتش روشنه.
از طرفی می دونم اگر شکست بخورم به جای همین احساس دلشوره و انرژی نا آرومی که در دلم دارم,اون موقع حس گناه پر میشه. و یت بدتر.بعد گناه یک پوچی یا بی احساسی به آدم دست میده که من خودم همان احساس دلشوره را ترجیع میدهم.
یکم نصیحتم کنید. Hanghead
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
(1398 مهر 13، 16:19)Mementi mori نوشته است: سلام.حالم یک دو روزی هست بده.
احساس می کنم نفسم داغه و با هر بازدم حرارت میاد بیرون. و اینکه داخل دلم آتش روشنه.
از طرفی می دونم اگر شکست بخورم به جای همین احساس دلشوره و انرژی نا آرومی که در دلم دارم,اون موقع حس گناه پر میشه.
یکم نصیحتم کنید. Hanghead

سلام برادر جان.

گاهی اوقات فشارهایی رو آدم میاد؛ حالا این فشارها میتونه جنسی باشه، یا میتونه مسائل دیگه ای باعث بوجود اومدنش بشه.
فشارهای جنسی میتونه ناشی از عدم پرهیزات باشه. یا نه سیستم بدن هر از گاهی بعد از مدتی یه فشارهایی به آدم وارد کنه ... .

حالا اینطور که من از پستت برداشت کردم منورت فشارهای جنسی هست.
اگه درسته فشارهای جنسی بعد از یه دوره کوتاه (بستگی به افراد، متفاوت)؛ فروکش میکنه. میتونه هر از گاهی این فشارها خیلی زیاد بشه ولی معمولا بعد از 30 دقیقه تا 1 ساعت کمتر میشه. امّا احتمال داره اون فشارهای کم یکی دو روزی ادامه داشته باشه.

میشه با تغذیه مناسب و همچنین فعالیت هایی مفید اون فشارها رو اثرشون رو کمتر کرد. مثلاً اندکی ورزش یا کار های فیزیکی شاید تاثیر گذار باشه.

تجربه به من ثابت کرده که فشارهای جنسی رو اگه بهشون زیاد توجه نکنی و همچنین به شهوت تغذیه ندی کم کم فروکش میکنه.

امّا فشارها اگه روحی باشه اندکی سخت تر هست. و باید به دنبال راه کارهای مناسبی واسه آروم کردن خود آدم بود.

هم من و هم خودت قبول داریم که شکست تو این مسیر نه تنها راه حلی برای کم کردن اون فشارها نیست بلکه اون فشارها (اللخصوص فشارهای روحی) رو بیشتر از پیش میکنه.

امیدوارم بهترین راه ممکن رو انتخاب کنی تا بعدش پشیمونی بوجود نیاد.

عزیز جان دوست داری بیشتر با هم صحبت کنیم. 53
 سپاس شده توسط
ببخشید باید مشخص تر حرف میزدم,منظورم فشار های جنسی هست.
ممنون از صحبت,   53
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
ولی قبول دارم باید به این فشار ها توجه نکنم تا فروکش کنند.
[تصویر:  05_blue.png]
(1398 مهر 13، 15:27)آبـی نوشته است: خب رو راست باشم؛ صبح سختی بود
خوب شد که هوشیاریم رو نگه داشتم و کار درست رو انجام دادم
امیدوارم تا آخر شب بتونم همه چیز رو به درستی پیش ببرم


تازه فهمیدم ده روز رو پر کردی و کلی خوشحال شدم. خیلی خوشحالم که بالاخره تونستی و فکر می کنم کافیه یه نگاه به عقب بندازی و ببینی که توی این مدتی که تو کانون بودی چه انسان پر تلاشی بودی. برات امیدوارم 20 روز پاک رو به خوبی به دست بیاری.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 مهر 13، 16:19)Mementi mori نوشته است: سلام.حالم یک دو روزی هست بده.
احساس می کنم نفسم داغه و با هر بازدم حرارت میاد بیرون. و اینکه داخل دلم آتش روشنه.
از طرفی می دونم اگر شکست بخورم به جای همین احساس دلشوره و انرژی نا آرومی که در دلم دارم,اون موقع حس گناه پر میشه. و یت بدتر.بعد گناه یک پوچی یا بی احساسی به آدم دست میده که من خودم همان احساس دلشوره را ترجیع میدهم.
یکم نصیحتم کنید. Hanghead


دوست من نمیدونم متاهل هستی یا مجرد..متاسفانه توی مملکت ما حتما باید تا زمان ازدواج روی میل جنسی ات تمرکز نکنی و سعی کنی با ورزش و این جور کارها خودت رو از اعتیاد به پ.و.ر.ن  و اعتیاد به خ.ا دور نگه داری، چون چاره ی دیگه ای نیست و نمیشه یک رابطه ی جنسی سالم رو بدون ازدواج تجربه کرد. تحمل تحمل و تحمل کاریه که باید کرد و متاسفانه باید بدونی که اگه الان معتاد به خ.ا بشی دیگه بعد از ازدواج هم این مشکل حل نمیشه و ادامه داره.

برات آرزوی موفقیت تو راهت میکنم.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
سلام بنده های خدا ..
خدا خیلی دوست داره ما ها رو ..

سوشیانس جان، میخوام با اطمینان قلبی بهت بگم همه چی درست میشه به یاری خدا .. به خودش توکل کن و از خودش راه حل بخواه .. باز یه بازنگری بکن ببین همه چی سر جاشه؟ .. خدا برکت بده به زندگی شما و همسر محترمتون ..

ممنتو موری نازنین .. اون نفسهای داغت برای خدا ارزشمنده خیلی .. دوست نداره هدرشون بدی .. به این فکر کن که چه پتانسیلی در تو هست .. پتانسیل راه انداختن یک گروه، متحول کردن یک روستا و حتی شهر و حتی ...
خودت رو دست کم نگیر .. درسته ازدواج سخت شده .. ولی ما عمیقا به خدا ایمان داریم .. اگر نیاز داده، رفع نیاز رو هم خودش به عهده گرفته .. اصلا نیاز میده که ما به یاد خودش، که رافع نیازمونه، بیفتیم .. تو برنامه زندگیت به طور جدی و امیدوارانه حرکت به سمت ازدواج رو بگنجون .. مهمترین، اگر نگم تنهاترین، کار برای بی نیاز شدن از فضل خدا، طلب پاکی کردنه .. اینکه تو کانونی، اینکه مراقب تک تک نفسهاتی، این همون طلب پاکیه .. با توسعه اش، با پیگیری و امید، امید، امید .. شک نکن موفق میشیم ..
فقط خواهش میکنم بگرد هر گوشه ای از دلت اگر حفره ای از ناامیدی دیدی با امید پرش کن .. به امید خدا ..

آبی جون مبارکا باشه پاکیت .. میدونی چیکار کردی؟ امروز یک جهاد بزرگ کردی .. در حالیکه از نزدیکترین جا دشمنت داشت تو رو به شکست دعوت میکرد، تو هشیار شدی .. اون خواست با تزریق وسوسه و با چرخ زدن دور قلب و سرت، هوش از سرت ببره .. تو رکب زدی بهش .. از همون خواست کثیفش، برای خودت هشیاری فراهم کردی .. این یه فرمول طلاییه .. هر وقت دور و برت چرخ زد که ناهشیارت کنه، تو همون چرخ زدنش رو پل هشیاریت کن ..  بعد میبینی که یهو با چشم باز وایسادی وسط میدون .. با مشت گره کرده .. با پای سفت شده روی زمین .. با دندونهایی که مصمم، بهم فشرده میشن ..
سلام دوستان

توی مسیر پاکی وقتی جلو می ریم گاهی اوقات مسیر سخت تر می شه

قله رو که بخوای بالا بری، توی مسیر سنگ و صخره هم جلو راه هست. همیشه مسیر صاف و بی دردسر نیست.

البته قبول دارم هم مسیر صاف رو طی کردن هم انرژی و تلاش و مداومت می خواد.
حالا این وسط سنگ و صخره ای هم باشه که دیگه خیلی سخت تر می شه.

اما همین هاست که فتح قله رو جذاب کرده.
وقتی که بچسبی به صخره و تمام زورت رو بزنی تا ردش کنی.

تازه خدا هم گفته تو زورت رو بزن، من دستت رو می گیرم.

بچسبید به مشکلات و زندگی و ...

داداش سوشیانس، الان وقتشه
می خوای بازم مثل قدیم از مشکلات فرار کنی و بری توی سوراخ پورن و خودارضایی؟
یا این که می خوای این بار بری توی دل مشکلات ...

حتی اگر فرض کنیم که شرکت ورشکست بشه و اخراج بشی.
دنیا به آخر نمی رسه داداش

شغل جدید کار جدید، شاید اصلا همین منشا خیر بشه که بتونی یه جای بهتر کار پیدا کنی.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
از سرم نمیره بیرون...
مقاومت کردن در برابر اینکه از یادش ببرم داره ازم انرژی میگیره..
نمیدونم چرا خودکنترلی انقدر برام سخت شده و مثل قبل نمیتونم راحت تر برم جلو...
انگاری اولین بارمه و خیلی سختمه....
Khansariha (60)  
از ی طرف دارم دیوونه میشم ک نمیخوام بشکنم و از طزف دیگه میگم بیخیال ترک و همه چ.‌.
اما واقعا دلم نمیخواد بشکنم...ی عالمه کار دارم اما اصلا دست و دلم بهشون نمیره...تو مرحله سخت قفل کردن ذهنم...ذهنم قفل کرده ب کل.‌.
نمیخوام بشکنم.
 سپاس شده توسط
دعای توسل بخون
مثل آب رو آتیش میمونه

بعدم همیشه شکستیم نتیجه اش چی شده؟
وقتایی که مقاومت کردیم حالمون خوب بوده
 سپاس شده توسط
وقتی از ذهنت نمیره بیرون ذهنت رو ببر سمت یه چیز دیگه ای که دوست داری، بذار اون چیز جدید ذهنت رو پر کنه. من همیشه میرم سراغ بازی کامپیوتری، برو سراغ یه چیز هیجان لنگیز که باعث شه آدرنالین آزاد بشه. بدون که با پاک بودنت ما هم امیدوارتر میشیم به پاکی.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 مهر 16، 1:46)آبـی نوشته است:
نقل قول:
Can you hear me SOS? Help me put my mind to rest


دوستای خوبم امشب اصلا روبراه نیستم
نه روحی نه جسمی
با این حال ادامه میدم...
دنیا دور سرم میچرخه
احساسات. یا اصلا بهتره بگم چیزهایی که نمیدونم چی‌ان. دارن خورده خورده نابودم میکنن
Hanghead


1:53 : نمیدونم... نمیدونم کجای کار رو اشتباه کردم. نمیدونم چه گناهی کردم. نمیدونم. هیچی نمیدونم. یادم باشه حتی اگه خ.ا هم کنم به جواب این چیزا نمیرسم.
1:58 : دارم تموم میکنم. دارم گند میزنم به همه چیز.
3:01 : اولین حمله‌ی عصبی لعنتی.... 
خدایا من چه گناهی کردم؟ من فقط میخوام جوونی کنم. کودکیم رو اونطوری ازم گرفتن. اما حالا باید چوب آسیب‌های دوران کودکی لعنتیم رو بخورم؟
خدایا عدالتتتتت کجااااستتتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
3:14 : تلاش برای آسیب زدن به خودم  Hanghead
3:30 : یا زنده میمونم. یا از این دنیای لعنت شده میرم. 
حس کسی رو دارم که عزیزش رو از دست داده. یکدفعه خوب میشه. عالی میشه. اما در کثری از ثانیه یادش میاد که اون دیگه نیست.
بهترین مثال ( که به ذهنم رسید ) برای این مریضی روحی پایان ناپذیری که دارم....

دوست عزیزم،

واقعا در مورد شرایط بعضی آدم ها میمونم چه جور راهنمایی کنم..یعنی میگم سعید تو که زندگیت شبیه این آدما نبوده چطور میتونی درکشون کنی و راه حل بدی..من بچگی بدی نداشتم ولی آدم های زیادی رو دیدم که به خاطر یک بچگی بد زندگیشون در بزرگسالی به شدت تحت تاثیر بوده. برات فقط امیدوارم که حالت بهتر شه. به نظرم مشاوره با یک روانشناس خوب میتونه خیلی کمکت کنه. من یک روانشناس خوب در تهران میشناسم که اگر خواستی بهت اطلاعاتش رو میدم. خودم مدتی پیشش میرفتم و کاملا راضی بودم.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان