امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

این فایل رو

دانلود

کن بعدش هر کاری خواستی بکن
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


دارم دیوونه می شم نمی تونم بخوابم
هجوم افکار داره می کشتم
نمی خواستم بیام اینجا مجبور شدم

لعنت به من
جنايتكاری كه آدم كشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به دهكده رسيد.
چند روزچيزى نخورده بود وگرسنه بود.جلوى مغازه ميوه فروشى ايستاد و به سيب هاى بزرگ و تازه خيره شد، اما پولى براى خريد نداشت. دودل بود كه سيب را به زور از ميوه فروش بگيرد يا آن را گدايى كند. توى جيبش چاقو را لمس مى كرد که سيبى را جلوى چشمش ديد! چاقو را رها كرد... سيب را از دست مرد ميوه فروش گرفت. ميوه فروش گفت: «بخور نوش جانت، پول نمى خواهم.»
روزها، آدمكش فرارى جلوى دكه ميوه فروشى ظاهر میشد. وبى آنكه كلمه اى ادا كند، صاحب دكه فوراً چند سيب در دست او میگذاشت.یک شب، صاحب دكه وقتى كه مى خواست بساط خود را جمع كند، صفحه اوّل روزنامه به چشمش خورد.عكس توى روزنامه را شناخت.زير عكس نوشته بود: «قاتل فرارى»؛ و جايزه تعيين شده بود.
ميوه فروش شماره پليس را گرفت... موقعی که پليس او را مى برد،به ميوه فروش گفت : «آن روزنامه را من جلو دكه تو گذاشتم.ديگر از فرار خسته شدم.هنگامى كه داشتم براى پايان دادن به زندگى ام تصميم مى گرفتم به یاد مهربانی تو افتادم.
"بگذار جايزه پيداکردن من،جبران زحمات تو باشد.
گابریل گارسیا مارکز

[تصویر:  nasimhayat.png]
حالا چرا خودتو لعنت میکنی ، کانون اومدن که گناه نداره

اشکالی نداره ، فقط شما نیستی که نمیتونی بخابی ، منم مثل خودتم ، همدردیم ، از الان مطمئنم تا 4 صبح خابم نمیبره
تواب جان داداش خودتو خالی کن ، بنویس این جا. 

بی خیال بقیه ، اصلا چه اهمیتی داره بقیه در مورد ما چی فکر می کنن؟

چی شده داداش ، بازم مشکلات قبلی یا نه ، مشکلات جدید؟

این هجوم افکار چه افکاری هستند؟ یه خرده در موردشون بگو داداش. افکار شیطانی منظورته؟ اگر این طوره صلوات بفرست و سعی کن به معنی صلوات فکر کنی به جای اون افکار ، یه راهکار دیگه هم دارم در مورد افکار که خودم کشفش کردم.  4
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

دیشب تا صبح اصلا وضعیت خوبی نداشتم و ندارم
بیکاری از یه طرف
افسردگی شدید
این بیماری از یه طرف و ضعف جسمانی
وضعیت بد اقتصادی
بی حوصلگی . حسرت . قبطه .
نداشتن توانایی برای کاری ...تو روزنامه ها رو نگاه کردم یه دونه شیمی نمی خواستن
هدر رفتن عمرت
یک ساعت می شینم یه جا بدون اینکه تکون بخورم و فقط نگاه می کنم ولی مغزم داغ می شه
هیچ کسی اصلا به ماها اهمیت نمی ده که بخواد مشکلاتمونو حل کنه
چرا یکی نمیاد مشکل بچه های کانون و حل کنه انگار ماها فراموش شدیم
آقای وجدان می دونم من تنها نیستم و هزاران نفر مشکلات منو با حتی بدتر از منو دارن اما من نمی تونم ببینم به گناه میوفتم و یه عده زیادی ار کاری دوست دارن می کنن .. من توقع دارم از خداوند که قادر به هر کاریه ... مشکلات مارو حل کنه
این که ما ار روز کوله بار گناهمون سنگین تر بشه بهتره یا اینکه با یه معجزه کوچیک همه مشکلاتمون حل بشه
درد داره وقتی می بینی از همه چیز محرومی
همه چیزی که ابزاره حرکت به جلو
من این زندگی رو این دنیا رو و تمام چیزاشو نمی خوام چون انسان ها گند زدن به همه چیز
من ظرفیتم کمه و نمی تونم تحمل کنم ... من کنترل چشم و ذهن ندارم تضمینی نیست که مثل بعضیا کنار اسمم بزنه 300 روز یا دو سال پاکی
آدم فکر می کنه فراموش شده چون که گناهکارم ...
من که بندگی نکردم ولی توقع داشتم از اینجا به بعدش یه نوری رو زندگیم بیوفته
بخوایم ازدواج کنیم پول لازم داریم اونم نه یکم ...
من چیزی ندارم ... شغلی هم ندارم
چیزی هم ندارم که دلخوش بشه .. یه گناهکار که هیچ جا خریدار نداره ...
هر چی که کثیف تر بشی بیشتر ازت دور می شن
من از خودم بیزارم
تواب جان
یه حرفی زدی:

هر چی که کثیف تر بشی بیشتر ازت دور می شن
من از خودم بیزارم

برعکسشم درسته
هر چی به خودت بیشت علاقه داشته باشی و حس بیزاریتو بذاری کنار بیشتر بهت نزدیک میشن

در مورد شغل هم رشتت که شیمیه رو فراموش کن
ببین به چه چیزی علاقه داری و توش تخصص داری برو تو همون
من ادم میشناسم با ارشد مدیریت بهترین دانشگاه کشور رفت گرافیست شد...موفق هم شد چون علاقه داشت
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم ...

نمی شه ... 
چرا نمی شه؟
من انقدر از بین رفتم و که امکان بازسازیم نیست 
درمونده و افسرده افتادم یه گوشه
خودمم تقریبا در همین وضعیت قرار دارم. تا حدودی هم درست میگی ولی بالاخره آدم باید تو زندگیش یه امیدی باشه. اهل نصیحت کردن و این چیزا نیستم یکی باید منو نصیحت کنه
من هیچ انیدی ندارم 
نمی تونم و نمی خوام وانمود کنم که همه جیز خوب می شه و به روز خوب میاد 
تواب جان سلام

تواب عزیز شما خیلی داری خودت رو اذیت میکنی... برادر من چرا حرفات نمیزنی؟ شروع کن به حرف زدن ...

مطمئن باش مرغ هیچ همسایه ای غاز نیست... مطمئن باش همه آدما گرفتاری و مشکل دارن... ولی یجایی باید پاشد ایستاد جلوی مشکلات... اصلا یک لحظه فکر کن هیچ مشکلی نیست. اون وقت خوشی چه معنی میده ها؟ این چیزی که من تو امضام نوشتم میدونی چی میخواد بگه؟ میخواد بگه که: تا زمستانی نباشه که بلبلی رو خون دل کنه این بلبل بهار رو هیچ وقت قدر نخواهد دونست... بردار من ؛ من نه آخوندم نه واعظ ام نه هیچ چیز دیگه منم یه گرفتارم مثل شما یا بدتر از شما ولی  برادر من بالاخره که چی؟ تا کی ناامیدی تا کی نالیدن؟ تا کی زبون بودن؟ تا کی شکست خورده بودن ؟ قطعا قران رو باز کردی و خوندیش و قطعا به این ایه رسیدی که میگه "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ "ما انسان را در رنج وسختی افریدم...خب نوع افرینش انسان این بوده که در رنج سختی باشه. حالا بعضی ها نمیخوان این  پیش فرض رو قبول کنن خودشون میدونن. من صریح ایه قران رو بهت گفتم که ما مسلمونا بهش اعتقاد داریم. ولی قرار نیست تو این سختی ناله کنیم و بگیم هیچ کاری از دستمون برنمیاد... باید بلند شد زحمت کشید درد کشید زخم خورد ولی مبارزه کرد... اینم ایه مبارزه وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ... مبارزه فقط رفتن تو میدان نبرد زخم شمشیر خرودن نیست... شما مگه قضیه جهاد اصغر و اکبر رو نمیدونی؟ مگه نمیدونی مبارزه با هوای نفس بزرگترین مبارزه هاست... اینم یه ایه دیگه: الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ برادر من کسی رستگار میشه که مرد میدان باشه و در راه خدا  با جان و دلش مبارزه کنه(این حرفا مال من نیست ترجمه همین این ایه است.) البته بستگی به شخصش داره شاید این حرفای من به درد خیلی ها نخوره ولی اگه فقط و فقط شما رو به فکر فرو ببره برای من کافیه. مگر اینکه هدف شما هم از این راهی که درش قدم گذاشتی چیزی غیر از این باشه که غایت و مقصود نهایی ما رسیدن به خود خود خداست. اینم یک ایه دیگه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ... در راه خدا مبارزه کن مرد... انقده یاس و ناامیدی به دلت راه نده... ناامیدی مگه بالاترین گناه نیست؟؟؟ اصلا مگه خدا نگفته از رخمت خدا ناامید نباشید؟؟؟ بارها و بارها گفته من شیرین ترین لحنش رو میذارم بخون ایه قرانه که میگه : قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ اصلا اگه قرار به bold کردن و رنگی کردنه تک تک ایات قران رو باید بلد کرد و رنگی کرد تو ذهن حک کرد...بابا از این نرم تر بگه خدا؟؟/ ببین چجوری خطاب میکنه میگه: " ای پیامبر برو  به بنده ام بگو از رحمت خدا نامید نباشن خدا همه گناهاشون رو میبخشه اخه خدا خیلی امرزنده و مهربونه ها" دیگه از این خودمونی تر ؟ از این مهربون تر ؟ بخدا من گریه ام میگیره این ایه رو میخونم. شرمنده میشم از مهربونی خدا... اخه چرا انقده ناله میکنی مرد؟؟؟ پاشو ... دل قوی دار...

این ی بیت از حافظ هم مال تو

به صفای دل رندان صبوحی زدگان / بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند....

بردار من چه درهای بسته ای که کلیدش دعاست ، گریه است، تضرع و زاری به درگاه خداست ولی نه این شکلیش...

حرفاتون رو بزنید... قطعا تاثیر خواهد داشت. حداقلش اینه که خالی میشی ...





اینم در نظر داشته باش که همه این حرفایی که من زدم یه درد دل بود با یه دوست نه توصیه و پند و اندرز که من کوچکتر از این حرفام...








یاعلی مدد
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
من ناامید از خودمم 
همه حرفاتو قبول دارم ولی خب بگو من چیکار کنم ؟ 
محیط بیرونو بیبین 
از در میری بیرون انجام گناه شروع میشه من که اینطوریم 
وقتی حتی یه نشونه هم ندارم تو زندگی نمی تونم امیدوار باشم 
دلم خیلی شکسته 
گنآه انواع و اقسام 
بدبختی بیشتر از این نداریم تمام احادیث بر ضرر منه
دمت گرم وقت گذاشتی 


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان