به نام خدا
بچه ها یه تجربه از همساده داداش کوچکیتون : به هیچ وجه نخوایم دوست بهبودیمون رو متقاعد کنیم مثه ما فکر کنه برای هیچ کس نسخه نپیچیم هرگز نگیم به بقیه اینکار رو کنید حتما هوشیار میشید یا اگه اونکار رو کنید محاله هوشیار بشید. هرگز صفر و صدی حرف نزنیم..اصلا لازم نیست همه مثه هم فکر کنیم فقط لازمه با هم یه دل باشیم.
راه حل و طرز فکر همدیگه رو نقد نکنیم مگه اینکه طرف خودش بخوادو نظر خواهی کنه...
اینم یه تجربه یه دوست بهبودی برای داداش پهلوان خیلی وقته میخوام بنویسمش دوستم کنارم بوده نمیشده بنویسم امیدوارم به دردت بخوره:
" وقتی درباره اولین خودارضایی ام به مادرم گفتم، او به من گفت که دیگر هیچ گاه به خودم دست نزنم و این حالت را در خودم پرورش ندهم. بی شک او با این موضوع درست برخورد نکرد. در این زمان بود که من با قسمت اشتباه وجود خودم ارتباط برقرار کرم. من به درون خودم فرو رفتم مثله اینکه پرده ای بین من و او و تمام دنیا کشیده شد. من دکمه سکوت را فعال کردم. من دیگر هیچ وقت نخواستم در بیرون هم همان شخصی باشم که در درون خودم بود. شخصیت درونی من ناگهان تغییر کرد و قسمتی از وجود من از آن تونل تاریک درونم کناره گرفت. فکر میکنم در این زمان رنجش هایم در درونم شروع به شکل گرفتن کردند بگذارید ببینم میتوانم به یاد آورم.
به یاد دارم درخواست کمک مادرم را رد کردم. در بیرون به آرامی مطیع بودم اما درونم اتفاقی تاریک و عمیق روی داد. من دقیقا می دانستم که از پس آن تغییرات اساسی در نگرشم به وجود آمده است، یک حالت کاملا جدید من تصمیم گرفتم هر کاری که خودم میخواهم انجام دهم!
این رفتارها برخلاف نظر مادرم بود. برای اینکه بتوانم آن کارهایی را انجام دهم گه خودم دوست دارم، مجبور بودم خودم را در مقابل او قرار دهم .اما مجبور بودم این کار را یعنی مخالفت با مادرم را در درونم انجام دهم، زیرا از ابراز وجود کردن میترسیدم.
برای من حتی یک دو راهی هم وجود نداشت من به مسیر خود ادامه دادم و دوباره خود ارضایی کردم، بدون هیچ فکر کردنی. اما از آن زمان به بعد، خودارضایی احساس کاملا جدیدی برای من داشت. این کار مرا از خودم رها میکرد، رضایت بسیار زیاد به وجود می آورد، آرامش عالی به من میداد و باعث رهایی کامل از فشار درونی ام میشد. چه آزادی شگفتی!
در واقع، اولین بار خود ارضایی با دفعه های بعدی ، به کلی تجربه متفاوتی بود. تجربه اولین بار فقط یک لذت جسمانی ساده بود که من چیز زیادی از آن نفهمیدم و می توانستم راحت درباره آن صحبت کنم. اما دفعات بعدی اصلا حنبه جسمانی نداشتند. خود ارضایی ابزاری شده بود برای وارد کردن من به حالتی جدید و اینکه من از درونم آزاد و رها کند. این برای من یک عمل روحانی محسوب میشد و هیچ توصیف دیگری برای آن نداشتم. واقعا من نمیخواهم این احساس را بزرگ نمایی کنم. جنبه جسمانی آن خوب بود اما زیاد مهم نبود؛ ولی جنبه روحانی آن به به من آرامش میداد؛ عجب کشف باشکوهی بود."
داداش اگه برات جالب بود بگو ایشالا در اولین فرصت ادامه شو بگم.