امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

ببخشید سلام یادم رفت
 سپاس شده توسط
(1395 تير 26، 21:41)شادبانو نوشته است: من تصمیم دارم بلغزم اما نمیشه خودمو تو شرایط تحریک میذارم اما انگار ن انگار
چکار کنم. مسخوا م همه چیمو صفر کنم حتی زندگیو

خانوم شادبانو الان واقعا توی اورژانس مطرح کردید که کمکتون کنیم این کار رو انجام بدید؟؟؟

چه انتظاری از ما دارید؟ فکر میکنید ما همچین کاری رو انجام میدیم؟ کمکتون می کنیم توی گناه کردن؟

ببینید شخصی که براتون الان اینجا پست میذاره کسیه که یه زمانی انقدر به این کار اعتیاد پیدا کرده بود که رسیده بود ته ته ته ته خط! به یه بن بست مطللق!

نمیدونم گفتنش اینجا درسته یا نه و نمیدونم بعد از گفتن این حرف بقیه چه دیدی نسبت بهم پیدا میکنن ولی فکر می کنم گفتنش بهتون کمک می کنه!
من انقدر از خودم و خدا ناامید بودم که بارها و بارها و بارها قصد خودکشی داشتم... و این کار رو هم کردم!! ولی زنده موندم
وقتی فهمیدم زنده ام باورم نمیشد...همش خودمو نفرین می کردم که چرا تموم نشد... چرا راحت نشدم!

ولی واقعاً راحت شدن بود؟
بعدش چه اتفاقی برام می افتاد؟ با سلام و صلوات میفرستادنم بهشت؟ یا به محض ورود یه راست میبردنم جهنم؟
اونم چه جهنمی؟! ما خیلی راحت میگیم جهنم! ولی واقعا درکش نمی کنیم...باور نداریم یه شعله کوچیکش کل کوههای جهان رو ذوب می کنه

زندگیتونو صفر کنین؟؟
مثل من؟
مطمئن باشین عاقبتی نداره
فکر می کنیم اون دنیا حتی جهنمشم بهتر از اینجاست...ولی نمی دونیم این دنیا بهشته...واقعا در مقابل برزخ و جهنم، این دنیا بهشته
تازه اگه رفتیم اون دنیا می فهمیم چه غلطی کردیم مردیم!!

واقعا من شما رو مثل خواهرم میدونم... و اینایی که میگم رو به کسی نگفتم
چرا عمداً با خدا لج می کنین؟
چون به حرفتون گوش نمیده؟ یا به هر دلیلی...
اینو مطمئن مطمئن باشید که دور از خدا بودن بدترین جهنمه برای آدم...
من الان سرشار از انرژی هستم...منی که یه روزی میخواستم تموم کنم!
چرا؟ چون میدونم فقط و فقط توی آغوش خدا بودنه که عاقبت خوبی داره...اصلا همه دنیا به درک! فقط خود خود خدا! همین...

خیلی چیزا رو بهتون نگفتم! وقتی بهشون فکر می کنم بغض می کنم...فکر نکنید اینا از روی شکم سیریه...مشکلاتی داشتم که خردم کرد... نابود شدم!
ولی الان فقط میگم خدا!
هر چی اون بخواد...هرچی اون صلاح بدونه! ولی شرط هم گذاتشه برام که یه کارایی رو نکنم و یه کارایی رو بکنم...
منم میگم چشم! هرچند هنوز خیلی خیلی بنده ی بد و بیخودی ام براش

فقط به خدا فکر کنید خواهرم! از خودش کمک بگیرید...
برای همدیگه هم دعا کنیم
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










 سپاس شده توسط
(1395 تير 26، 22:16)Majid33 نوشته است: ببینید من امروز  خیلی اعصابم خورد بودتاحدی که می خواستم گناه کنم 
ولی به یاد ۸روز پاکیم وبقیه بچه های گروه واز همه مهم تر خدا که افتادم خودمو کنترل کردم


آفرین مجید جان همین که مقاومت کردی خیلی خوبه.
در ضمن همین می شه تجربه ،‌ اعصاب خردی هیچ فایده ای که نداره هیچی
باعث می شه آدم به گناه بیافته.
پس اعصاب رو نذار خرد بشه
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
49-2 49-2 49-2

احسنت به اقا مجید
پستش کو پس ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
اورژانسی شدن داره کم کم جزئی از من می شه 
شیطان می گه خودتو راحت کن 
اما خدا می گه تو قول داده بودی 
شیطان می خواد کاری کنه که یادم بره قول و قرارمو 
دارم می سوزم
 سپاس شده توسط
شاید اونایی ک جریانمو بدونن فک کن خوشی زده زیر دلش و گذر زمان درست میکنه
اما اینم بدونید منم پروسه ای مث شما داشتم و با خ ک بیگانه نیستم اقای هانتر و ای کاش خریت نمیکرردم و اون لحظه نمیذاشتم کسی دخالت کنه تا همه چی تموم شده و ببرنمم اورژانس.
ظرفیت ادما متفاوته مشکلاتشون متتفاوته شرایطشون متفاوته. درسته من یه بی دین تارک الصلاه ام اما به اصل وجودی خدا اعتقاد دارم میدونم یکی برتر از همه هست وگرنه سنگ رو سنگ بند نمیشد.
وقتی بیست و هشت سال از زندگیتو میگذرونی هر چقدرم ادم احساسای باشی بازم عقل حکمفرماست رو تصمیمات بخصوص ادم محتاطی مث من.
نمیدونم خدا داره با من چکار میکنه. فقط اینو میدونم نه این دنیا نه جهنم نه بهشت هیچ ارزشی برام ندارن. اینو میدونم که اگر بعد از مدتها دارم میتونم رکورد پاکیمو میشکونم و باید خوشحال باشم ذیگه برام ارزشی نداره. مگه امام علی نمیگه این دنیا مصیبته و باید تسلیمش بشی و ساده بگیریش تا برسی به اخرت .من این مصیبتو نمیخوام هیچی نمیخوام.
راست میگید اشتباه من بود اومدن اینجام. باید فکر دیگه ای کنم. یه تصمیم و تمام.
 سپاس شده توسط
خانوم شادبانو از بچه های کانون دلگیر نشین
همه مان انسانیم قصد کمک به هم نوعمان داریم
اما احتمال این هست که ندونیم چجوری کمک کنیم 
احتمال این هست که واقعا درک نکنیم طرف مقابل چه کمکی رو نیاز داره
ولی خب اگه یکم شفاف سازی کنه طرف مقابل ما میتونیم راه درست کمک رو پیداکنیم
شما هم سعی کنین ارامش رو به وجودتون برگردونید به راه های معقول فکرکنید خودکشی راهش نیست لج کردن با زندگی راه مقابله با مشکلات نیست
شما فقط به اون نیروی برتری که میگین هست فکرکنین همون نیرویی که سنگ روسنگ بند کرده فقط از این نیرو کمک بخواین باور کنین اگر اجازه بدین دلتون به سمت این نیروی برتر روشن بشه یواش یواش وجودتون نشاط میگیره امید جوانه میزنه تو دلتون
همه مشکلات خانوادگی مشکلات جسمی روحی تنهایی عدم پیشرفت سردرگمی احساس پوچی بی ثمری و همه مشکلات فقط به دست این نیروی برتر حل میشه فقط باید اجازه بدین به روحتون که پاک سازی کنه خودشومتمایل بشه به سمت نیروی برتر هاله انرژیتون از بارمنفی خالی بشه
کاینات همانند چراغ جادوی علاالدین هست که ما میتونیم ازش همه چی بخواهیم و اون فقط میگه فرمانبردارم سرورم
ولی باید بدونیم چجوری بخواهیم
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
 سپاس شده توسط
(1395 تير 27، 4:48)شادبانو نوشته است: شاید اونایی ک جریانمو بدونن فک کن خوشی زده زیر دلش و گذر زمان درست میکنه
اما اینم بدونید منم پروسه ای مث شما داشتم و با خ ک بیگانه نیستم اقای هانتر و ای کاش خریت نمیکرردم و اون لحظه نمیذاشتم کسی دخالت کنه تا همه چی تموم شده و ببرنمم اورژانس.
ظرفیت ادما متفاوته مشکلاتشون متتفاوته شرایطشون متفاوته. درسته من یه بی دین تارک الصلاه ام اما به اصل وجودی خدا اعتقاد دارم میدونم یکی برتر از همه هست وگرنه سنگ رو سنگ بند نمیشد.
وقتی بیست و هشت سال از زندگیتو میگذرونی هر چقدرم ادم احساسای باشی بازم عقل حکمفرماست رو تصمیمات بخصوص ادم محتاطی مث من.
نمیدونم خدا داره با من چکار میکنه. فقط اینو میدونم نه این دنیا نه جهنم نه بهشت هیچ ارزشی برام ندارن. اینو میدونم که اگر بعد از مدتها دارم میتونم رکورد پاکیمو میشکونم و باید خوشحال باشم ذیگه برام ارزشی نداره. مگه امام علی نمیگه این دنیا مصیبته و باید تسلیمش بشی و ساده بگیریش تا برسی به اخرت .من این مصیبتو نمیخوام هیچی نمیخوام.
راست میگید اشتباه من بود اومدن اینجام. باید فکر دیگه ای کنم. یه تصمیم و تمام.

خانوم شادبانو تمام اون چیزایی که دیشب گفتم فقط یه درد دل ساده بود...همین
تنها چیزی که توی نوشته هام نبود قضاوت بود و مخاطب تمام گفته هام خودم بودم
وقتی گفتین زندگیتونو صفر کنید یاد اون دوران خودم افتادم و وقتی تک تک حروفهامو می نوشتم بغض داشتم
من نگفتم اومدنتون به اورژانس اشتباه بود... من گفتم کاری که از ما میخواین درست نیست

کاملاً با حرفتون موافقم که ظرفیت آدما متفاوته...مشکلاتشون متفاوته شرایطشون متفاوته...

من هیچ وقت هیچ وقت نگفتم مشکلاتی که بقیه میگن بخاطر اینه که خوشی زده زیر دلشون...چون خودم مشکلاتی داشتم که اگه بگم شاید کسی باورش نشه
فرق نوشتن با گفتن همینه که توی متنی که می نویسی اون حس و لحنی که داری منتقل نمیشه و این باعث سوءتفاهم ممکنه بشه
تمام حرف من این بود که شما خودتون باید به خودتون انگیزه زندگی بدین

این حرفتون که گفتین نه دنیا و نه بهشت و جهنم براتون ارزش نداره دقیقا حرف همون دوران من بود... فقط یه نماز اجباری میخوندم و از روی عادت...همین!
ولی چیکار میتونستم بکنم؟ این حسم مثل حس بچه ای بود که تازه بردنش به مهمونی و به در نرسیده میگفت برگردیم...ولی راهی نبود! باید تا آخر مهمونی منتظر می موند
شما گفتین فقط به خدا اعتقاد دارین..خب وقتی خودتون توی هر تصمیمی که میگیرین با عقل بوده باید به خدا هم حق بدین که از  روی عقل یه قانونی بذاره که هر کسی خودشو مجاز به خودکشی ندونه...درسته؟

ما چه بخوایم چه نخوایم باید زندگی کنیم...نباید بذاریم مشکلاتی که داریم از پا درمون بیاره
من با همین فکرها تونستم به خودم غالب شم...هر کسی یه رگ خوابی داره توی خودش و باید اون رگ خواب رو پیدا کنه

 شماهم وقتی اولین بار اومدین کانون به یه دلیلی اومدین...دلیلی که برای همه ما مشترکه...حالا اینکه این دلیل بخاطر چی  بوده برای هر کسی فرق می کنه
من میگم به خودتون جواب بدین که چی شده الان اون دلیل کمرنگ شده و عمداً خودتون میخواین این کار رو انجام بدین...
لطفاً سعی کنید اون دلیل رو دوباره در خودتون زنده کنید...مشکلات همیشه هست...و کار ما جنگیدن با مشکلات
ولی یه خوبی که مشکلات برای من داشت این بود که دیدمو وسیع کرد...باعث شد فقط خودمو نبینم و باعث شد دیدم نسبت به خیلی های دیگه عوض شه
نمیگم مشکلات به خودی خود چیز خوبیه...نه! ولی یه اتفاقایی در پس این مشکلات برای آدم پیش میاد که ممکنه پخته ترش بکنه (اینایی که گفتم صرفا و صرفاً به خودم بود و مخاطبش خودم بودم)

باز هم توی این نوشته هام کوچکترین قضاوتی ندارم...امیدوارم دوباره باعث سوءتفاهم نشه
302
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










 سپاس شده توسط
معذرت میخوام
 سپاس شده توسط
کمک کنید
لطفا
حالم بده نمی تونم تحمل کنم 
دلم می خواد برم سمتش و ...
بچه ها طاقت بیارین.
منم مثل شما حالم داغونه.
ولی باید طاقت بیاریم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
بچه ها طاقت بیارید...
حس بعدش نه تنها لذت نیس که همش حسرته بخدا
چند روز پیش من تا مرزش پیش رفتم وقتی اومدم کانون تاپیکا رو میدیدم اینقدر اشک میریختم که خدایا چ غلطی کردم نتونستم خودمو کنترل کنم 
و غبطه میخوردم چرا عقب موندم اما خداروشکر خداروشکر دووم اوردم و نشکستم 
یه دوش اب سرد یه پیاده روی کوتاه یا خاموش کردن گوشی و تبلت یا لب تاب کوفتی...
فقط ده دقیقه دووم بیارید حله
فضاتونو تغییر بدید 
خواهش میکنم
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
کسی که هیچ وقت میدونو واسه شیطون خالی نمی کنه Muscular
53
 سپاس شده توسط
سلام دوستان
ببخشید ناف به ... ربط داره؟
به نافم دست میزنم ... میسوزه گوگل هم زدمم چیزی کمکم کنی د


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان