اورژانس کانون

[*بنده پاک*]

 الان برم پای درسم
بشکنم
گریه کنم
برم بخوابم 
چیکار کنم
زشت نیست برم بخوابم 
از ۵ صبح تا ۲ ظهر خواب بودم
وقت بیداری هم همش گشتم درس نخواندم
سه شنبه هم امتحان است
چند شب هم هست دلم می خواد بشکنم
همش فکر هایی میاد که نباید بیاد

من چقدر تو زندگیم گند زدم واقعا

[rezvaneh]

سلام ساناز 
یعنی چی بشکنم ؟ 
همینطوری الکی پاکیتو از دست بدی ؟
حیف نیست ؟
پس اون مدال صد روز پاکی چی میشه ؟

فردا رو وقت داری بشین بخون

[*بنده پاک*]

رضوانه خانم جان
این مدال صد روز را بی خیال
اینجا چرا انقدر دیر به آدم مدال میدن
۱۰۰ روز خیلیه
اصلا تهش که چی
بازم یه پوچی بزرگ



آدم هایی که کلی تلاش میکنن و به نتیجه نمیرسن
اینا اطراف من خیلی زیادن
شاید باید جلوی تقدیر زانو زد
شاید اصلا این بهشتی و جهنمی بودنمون از روز اول معلوم بوده
شاید این برچسب جهنمی بودن رو پیشانی امون خورده کاریش نمیشه کرد

[*شهریار‌*]

 الان برم پای درسم
بشکنم
گریه کنم
برم بخوابم 
چیکار کنم
زشت نیست برم بخوابم 
از ۵ صبح تا ۲ ظهر خواب بودم
وقت بیداری هم همش گشتم درس نخواندم
سه شنبه هم امتحان است
چند شب هم هست دلم می خواد بشکنم
همش فکر هایی میاد که نباید بیاد

من چقدر تو زندگیم گند زدم واقعا

قوی ترین عاملی که من رو زمین گیر کرده و مانع پیشرفتم در مسیر پاکی شده ، همین خواستن کم واسه موفقیته ...

خواستن کم واسه پاکی ...

تا این حل نشه ، هیچی حل نمیشه ‌... . 

ظاهرا تو پرش ذهنی هم مشکل دارید ...

تو کنترل ذهن مشکل دارید ...

صحنه که میاد تو ذهنتون ، روش میمونید و شاید هم ادامه اش میدین و بهش بال و پر میدین ...

همین فکر کردن به شیرینی گناه هست که باعث میشه ، دلتون بخواد بشکنید . 

باید به تلخیش نگاه کنید ...

هر دو ثانیه که به اون صحنه ها فکر میکنید ، دو قدم به شیطان نزدیک تر میشید ...

مراقب خودتون باشید ...

آب بزنید به دستاتون  و بگیرید بخوابید ...

مدام هم خدا رو صدا کنید 

واستون دعا میکنم 

[rezvaneh]

قطعا خودمون با کارهامون تصمیم می گیریم بهشتی بشیم یا جهنمی
خدا عادله 
الکی کسی رو نمیفرسته جهنم 
بلکه خود اون شخص با کارهاش باعث جهنمی شدنش شده

خدا این فرصت رو به ما داده که جبران کنیم 
میتونست همون بار اول جونمونو بگیره ..نمیتونست؟
ولی فرصت توبه و جبران داد

این خدا نمیتونه عادل نباشه

[*شهریار‌*]

آدم هایی که کلی تلاش میکنن و به نتیجه نمیرسن
اینا اطراف من خیلی زیادن

یعنی این افراد موفق و بزرگ ، همه کنار هم بودن ؟ 
یعنی این افراد موفق هیچکدوم بین افراد ضعیف نبودن ؟

شاید باید جلوی تقدیر زانو زد

یه جمله ای قبلا آهو خانم بهم گفت : 
استاد تغییر باشیم ، نه قربانی تقدیر ...
همه چی جلومونه ، شیطان جلومونه ، برخی مردم نادان جلومونن ، موانع کوچیک و بزرگ و مهم تر از همه : خودمون (همون نفس)
ما انسان شدیم تا بر این ها غلبه کنیم . انسان نشدیم تا در راحتی باشیم ...
ما باید آماده و پذیرای رنج باشیم ...

شاید اصلا این بهشتی و جهنمی بودنمون از روز اول معلوم بوده
شاید این برچسب جهنمی بودن رو پیشانی امون خورده کاریش نمیشه کرد

شاید هم نوشته شده باشه : هر چی دعا کرد ...
هر چیزی که خواست 
هر چیزی که واسش تلاش کرد ...

[*بنده پاک*]

برای پاکی ۱۱ روزه خیلی تلاش کردم
خیلی
از دستش نمیدم
قول میدم
بی نهایت ممنونم
الان میرم یه آبی می خورم یه چرخی میزنم همه چی از سرم بپره
بی نهایت ممنونم
منم مثل ژوپیتر خانم وسط این همه مکافات نشستم به هدف از خلقت فکر میکنم
همه کارهام مسخره است بقیه ها حق دارن 
بی نهایت ممنونم 
تمام سعی ام را برای پاکی میکنم قول میدم

[*شهریار‌*]

خسته و بی حوصله ...

فشار بالا

فردا هم امتحان دارم و هیچی نخوندم ...

[شازده کوچولو]

خسته و بی حوصله ...

فشار بالا

فردا هم امتحان دارم و هیچی نخوندم ...

دامن زدن به اون فکرا هیچی رو بهتر نمیکنه،
فشار بالاتر میره،
خستگی و بی حوصلگی بعدش صد برابره

حتما میتونی داداش،
فقط باید بگی نه و حال و هوات رو عوض کنی،
اگر میتونی پیش پدر و مادر برو یا الان برو یه ربع ورزش کن

[شازده کوچولو]

دیشب بود ...

تازه غسل کرده بودم ...

میخواستم بخوابم ...

به خدا گفتم ببخشید ، بهم رحم کن ، خواهش میکنم ...
من قول میدم که ایندفعه تمام تلاشم رو بکنم که ترک کنم ...

بعدش یه حس ناامیدی کوچیک تو وجودم ایجاد شد ...

یکم با ناراحتی خوابیدم ....

اما بعد از اون چی شد ؟

یه خوابی دیدم ،که خودمم تعجب کردم . خودمم موندم توش . یه خواب خیلی خوشحال کننده که الان از شدت شادی ، از قلبم یه گرمی خاصی احساس میکنم .

میدونین چی دیدم ؟

تو خوابم یه دری بود ...

در باز شد و من وارد بهشت شدم ...

باد خنکی احساس کردم ...

جوی های پر از آب ، سرسبزی ، خلاصه هر چیز خوبی که تصورش رو بکنید . یه صدای آرامش بخشی هم میومد که فکر کنم آیه قرآن بود . نمیدونم دقیق . حیف که یادم رفت چی بود ... اولش که کلمه ی 'کما' بود (فکر کنم به معنی همانطور که ) .
این کَما رو یادمه .
تهش هم فکر میکنم شنیدم اهل الجنه ...
این اهل الجنه رو مطمئن نیستم . (ولی جنه رو یادمه)

خلاصه از خواب پا شدم ...
از خودم و خدا پرسیدم چرا؟؟

من که این همه غرق عصیانم چرا ؟

یعنی خدا چه پیامی میخواد بهم بده ؟

رفتم تعبیر خواب رو دیدم از افراد مختلف ...

هیچکس رو نمیشناختم جز امام صادق و یوسف نبی ...

که تعبیرش رو خوندم : مراد هر دو جهان ، رسیدن به مقصود ، خرمی و مژده از طرف خداوند (این آخریه از محمد بن سیرین نوشته بود ...) و خیلی چیزای دیگه ...


که واقعا خوشحال شدم .

بچه ها الان واقعا میدونم که هدفی دارم .

میدونم که خدا داره نگاهم میکنه .
همیشه فکر میکردم خدا من رو رها کرده . خدا من رو نمیبینه . اما الان متوجه شدم . الان فهمیدم که اشتباه کردم .

همونطور که داره من رو نگاه میکنه و از گناهم ناراحت میشه ، شما رو هم داره نگاه میکنه .
بیاین دست از مسخره بازی برداریم .
بیاین یه بار هم که شده ، قدم برداریم سمت خدا .
در جاده ی خدا پا بزاریم .
در صراط مستقیم ...

این همه هم منابع و نعمت در اختیار داریم .

کمک و لطف خدا رو داریم ، قرآن رو داریم ، اهل بیت کمکمون میکنن ، همدیگه رو داریم ، کانون رو داریم ، هزار تا وویس و فیلم انگیزشی هست ، مطالب خوب و ... که اگه بخوام بنویسم ، تا ابد طول میکشه ...

یکبار هم که شده ناشکر نباشیم ...

خدایا ما رو در این مسیر استوار بگردان .... مرسی ....

بچه ها واقعا ممنونم 

میخوام این دفعه یه همت اساسی بکنم .






پ ن : یه خواهشی ازتون دارم . ممکنه چند وقت دیگه هدفم رو فراموش کنم . این خوابم رو فراموش کنم ‌ . این پیامم رو فراموش کنم . لطفا اگه دیدین داره یادم میره ، یادم بندازین . اگه دیدین اورژانسی شدم و دارم سمت گناه میرم ، این پیام رو واسم بفرستین .

خیلی دوستتون دارم ...

به امید موفقیت

[*شهریار‌*]

.
.
.

[حبیب]

خسته و بی حوصله ...

فشار بالا

فردا هم امتحان دارم و هیچی نخوندم ...

منم این ایام درگیر مشکل مشابهی هستم

اگر بخوام با خودم روراست باشم، قصه اینه:

زندگی به من فشار میاره
و کارها طوری میشن که تو یه بازه ی زمانی، مثل ایام امتحان، استرس بیشتر از قبل میشه

خودارضایی این وسط، با هورمون هایی که لحظه ی ارضا آزاد می کنه، چند دقیقه ی خیلی کوتاه، استرس رو کاهش میده و احساس لذت میده

هورمون ها لحظاتی بعد از ارضا تموم میشن
من میمونم، استرسی که دوباره برگشته، و تازه احساس گناه و خستگی و بی حالی و درماندگی هم بهش اضافه شده

این رو به یاد بیار، که خودارضایی یه فریبه
مشکلت رو حل نمی کنه، درس و امتحان و استرس و فشار سر جای خودش هست
چند ثانیه سرخوشت می کنه، بعد اون انرژی ای که برای حل مشکل و آمادگی برای امتحان لازم داری رو هم ازت میگیره

به خدا توکل کن
وقتی شب میشه، چون آسمون تاریک و سیاه شده، ما چراغ ها رو خاموش می کنیم؟ یا بر عکس وقتی هوا تاریک میشه چراغ های بیشتری روشن می کنیم؟

حالا که هوا تاریکه، حالا که اوضاع شبه، تو پرنورتر از همیشه بدرخش

[آرمین]

اهورا
یه وضعیت بد رو با یه کار بد بدتر نمی‌کنن. 

برو وضو بگیر با آب سرد. بعد ۲ رکعت نماز بخون و از خدا کمک بخواه.

[*شهریار‌*]

چیزی که من رو الان آزار میده ، نخوندن درسم هست ...

فردا امتحان دارم ، هیچی نخوندم ، چه غلطی بکنم الان 

[حبیب]

چیزی که من رو الان آزار میده ، نخوندن درسم هست ...

فردا امتحان دارم ، هیچی نخوندم ، چه غلطی بکنم الان 

گوشیت رو خاموش کن و برو سر درس 
برنامه ریزی کن که تو وقت باقی مونده چطوری جمعش کنی

فرار نکن. کاریش نمیشه کرد. در مقابل الزام به درس خوندن تسلیم شو