1399 بهمن 30، 19:31
من اینجا خیلیا رو میشناسم ولی اکثرشون من رو نمیشناسن چون مشارکتم پایینه اما ساناز خانم از سلبریتی های کانونن
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
نقل قول: آره منم دوسشون داشتم انشاءالله همه شو میگیریمانشالله
(1399 بهمن 30، 19:27)فرید نوشته است: عه خانم دختر پاک سلام
نقل قول: ممنونمیک دنیا ممنونم ازتون
امشب آرزو میکنم که همت و پشتکارتون اونقدری قوی بشه که هدفهای بدست آوردنیتون رو به چنگ بیارین
(1399 بهمن 30، 19:29)Setareh tarik نوشته است: من اینجا به جز دو سه نفر دیگه کسی رو نمیشناسم هیآشنا میشی عزیز جان
(1399 بهمن 30، 19:31)فرید نوشته است: آشنا میشین کم کم ستاره خانمهای های های
من اینجا خیلیا رو میشناسم ولی اکثرشون من رو نمیشناسن چون مشارکتم پایینه اما ساناز خانم از سلبریتی های کانونن
(1399 بهمن 30، 19:33)فرید نوشته است: خانم دختر پاک رفتینهستم
(1399 بهمن 30، 19:36)_رعنا_ نوشته است: های های های
گذشت اون دوران
نسل جدید اومد دیگه ما حضورمون کمرنگ شد
(1399 بهمن 30، 19:33)فرید نوشته است: خانم دختر پاک رفتینهستم
ولی حقیقتا به نظرم باید برم
این نت دم دست اعصاب نمیگذاره برام
اگر همینجا بشینم نتیجه بدی داره
بسی شرمنده
ولی برم یه چرخی بزنم بهتره
یک دنیا ممنونم از همتون
بسی شرمنده
نقل قول:من تازه اومدم
میشه کمک کنین
بسی شرمندم
ولی دیگه نمیتونم
میشه از حس بد بعد از شکست بگید
(1399 اسفند 1، 13:20)نور الزهرا نوشته است: رعنابسی ممنون عزیز
بیا خودت شروع کن، اول از همه فکر کن که شکستی، بعدش میبینی که هدف هایی که بابتش وارد این راه شدی دور تر از قبل به نظر میان، نا امیدی از رسیدن بهشون یه طرف، این که شیطون مدام رو مغز میره که تو ادم نمیشی یه طرف...
هرچی که باشه، بنظرت نباید یه بار برای همیشه ازش خلاص شیم؟
یعنی روزی میرسه که بگیم رعنا با 7 سال ترک موفق؟
لازمه ی اون روز ، امروزه، و امروز نیاز داره به رعنایی که محکم جلوی میلش بایسته...ورودی ها رو کنترل کنه و بدون هیچ تردیدی بزنه فک شیطون پر خون بشه
رعنااااا رعنااااا هی. هی
(1399 اسفند 1، 13:24)mahdimontazer نوشته است:نقل قول:من تازه اومدم
میشه کمک کنین
بسی شرمندم
ولی دیگه نمیتونم
میشه از حس بد بعد از شکست بگید
هستید هنوز؟
(1399 اسفند 1، 13:45)پشتکار نوشته است: بزار حال بعد از شکستنت رو توصیف کنم.
شکستم.خیلی ناراحتم.کاش این کارو نمی کردم.خدایا شرمندم.
چرا نمی تونم ترک کنم؟چرا همش شکست،شکست،شکست.
ناراحتی تمام وجودم رو گرفته.از خودم بدم میاد.از حالی که دارم.خسته شدم دیگه.تا کی؟
چه فایده.من که دوباره شکستم.با ناراحتی سر در گریبان فرو می برم.با خودم حرف می زنم و می گم خدایا منو ببخش.باز شرمنده ی تو شدم.
با ناراحتی حوله رو بر می دارم و سعی می کنم بدون این که کسی متوچه بشه برم حمام...
(1399 اسفند 1، 13:45)پشتکار نوشته است: بزار حال بعد از شکستنت رو توصیف کنم.جانا سخن از جانب ما می گویی...
شکستم.خیلی ناراحتم.کاش این کارو نمی کردم.خدایا شرمندم.
چرا نمی تونم ترک کنم؟چرا همش شکست،شکست،شکست.
ناراحتی تمام وجودم رو گرفته.از خودم بدم میاد.از حالی که دارم.خسته شدم دیگه.تا کی؟
چه فایده.من که دوباره شکستم.با ناراحتی سر در گریبان فرو می برم.با خودم حرف می زنم و می گم خدایا منو ببخش.باز شرمنده ی تو شدم.
با ناراحتی حوله رو بر می دارم و سعی می کنم بدون این که کسی متوچه بشه برم حمام...