امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

(1399 اسفند 17، 21:43)مولانا نوشته است: داداش ، فقط استرس رو از خودت دور کن و منطقی فکر کن . 
یه لیوان آب بنوش . 
یه وضوی آب یخ که دیگه عاللللللی میشه Khansariha (69)


مولانا جان همیشه پیشنهاداتت عالین Khansariha (8)
همین الان انجامش میدم 128fs318181
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:45)مولانا نوشته است:
(1399 اسفند 17، 21:42)سپهرر نوشته است:
(1399 اسفند 17، 21:38)مولانا نوشته است: داداش شهریار راست میگه 
به مرگ فکر کن 
اگر الان خدایی نکرده نوبتت باشه چی ؟ 
میخوایی پاک بری به سمت پرودگار؟ یا آلوده و گنه کار ؟ 
یه لحظه تصور کن ، وقتی جون دادی ، توی وضع و بساط پلید گناه بودی ؟ یا درحال جهاد و عبادت ؟


اصلا دلم نمیخاد گناه کنم 809197ps94ijjhwg . بسه دیگه این همه گناه کردم چی شد اخه Hanghead
غیر از این نیست که از خدا دور شدم و زندگیم بی معنی شد 809197ps94ijjhwg
سعی میکنم درستش کنم
مولانا جان ازت ممنونم داداش 809197ps94ijjhwg 302


آفریییییین به تو. 
از این فاز اشک ریختن هم بیا بیرون عزیزم  2uge4p4 

لبخند بزن 


Gigglesmile  4chsmu1  317  Khansariha (13)  Khansariha (69) 49-2 4fvfcja  1202591pu55lez1va


باشه مولانا جان 128fs318181 Thankyou
باز هم ممنونم 2uge4p4
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
 سپاس شده توسط
(1392 مرداد 16، 0:11)Lucky bOy نوشته است: سلاممم Khansariha (8)


وای اگه بدونین امروز چه سوتی دادم ، سوتی ک چه عرض کنم گند زدم 
امروز کلاس زبان میانترم داشتم خب منم راستش هیچی نخونده بودم درحد 5 دقیقه قبل از شروع امتحان یه نگا بهش انداختم ، هیچی دیگه سوالارو توزیع کردن دیدم wow  چقدر سختن ، اینا کجا بودن من تاحالا ندیدم بودم خلاصه دور و ورم دیدم همه فرماشون با من فرق داره Smiley-happy114 (خیر سرم این دفه گفتم بشینم وسط متمایل به اول کلاس که از رو دست یکی از بچه خرخونا کپ بزنم 4fvfcja خب هیچی نخونده بودم دیگه مجبور بودم لِوِل آخر دیگه باید پاس شه راحت شیم...


خلاصه یه مقدار کات دار که رو برگه های بچه ها رو که نگا کردم دیدم تو هر قسمت سوال اول فرم اونا سوال آخر فرم من میشه یه وضعی داشتم با یه فلاکتی نگا میکردم چی میزنن این بچه ها 1744337bve7cd1t81 حالا یه بار من خواستم کمکم کننا همشون دستشون رو برگشون بود... حالا به هر ترتیبی بود یه تعداد سوالارو خودم یه تعدادی از رو دست دوستان زدمKhansariha (134)

دیدم ای بابا 20 تا سوال رو نزدم هنوز یکم فک کردم چیکار کنم ... یهو به ذهنم رسید یواشکی استاد حواسش نباشه از رو برگه جلویی عکس بگیرم ( قبلش موقعیتم رو بگم براتون فک کن 4 ردیف باشه استاد جلو ردیف دوم از طرف چپ نشسته من کجا ردیف سوم نفر دوم ) خلاصه چک کردم ک گوشی رو سایلنت باشه منه از خدا بی خبر دیگه یادم نبود چک کنم فلش گوشیم خاموش باشه خلاصه چشمتون روز نبینه داشتم یواشکی عکس میگرفتم یهو تو کلاس رعد و برق زد @-) بله کار خودم بود اون موقع بود ک استاد یهوو برگشت یه نگاه بهم کرد آروم آروم موبایل رو یه جایی جاسازی کردم هیچی خارجکی گفت برو بمیر گفت عکسه خوب شد بچه ها لطفا عکس نگیرین :21:  جوری زل زد بهم یه لحظه کل گذشتم اومد جلو چشمم و من مبهوت =P~ باور کن داشت قلبم منفجر میشد 42 خیلی بدجور فلش زد اصلا کلا جلو کلاس روشن شد 53258zu2qvp1d9v تا آخر جلسه دیگه روم نشد سرم رو بالا بیارم قلبم هم عجیب میزد هیچی دیگه بقیه تستارو خودم زدم Smiley-happy114


نکته اخلاقی : هیچی دیگه مثل آدم درس بخونین ک مجبور نشین از تکنولوژی استفاده کنین اگه لازم شد از خاموش بودن فلش اطمینان حاصل کنین6


خدا کنه نندازتم 1276746pa51mbeg8j


اینو بخون داداش  Khansariha (13)
 سپاس شده توسط
تاریخش رو ببین  4chsmu1  

این تقلبی های مجازی میراث گذشتگانه  4chsmu1 
تازه نسل قبلی حضوریش تقلب میکردن  4chsmu1
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:12)سپهرر نوشته است: سلام امیدوارم که خوب باشید

نمیدونم چرا این قدر بی انرژی شدم Hanghead
اصلا دلم نمیخاد از جام پاشم، کارامو کنم درس بخونم و... Hanghead
خیلی بی انگیزم. تنها کاری که انجام میدم اینه که سرم توی گوشیه و سرخودمو گرم میکنم. 
امروز من نزدیک به 10 ساعته که پای گوشیم Shy
خیلی تنبل شدم و باعث شده افکار بد هم به ذهنم بیاد. 
خیلی کلافم.  809197ps94ijjhwg
ایا کسی میتونه بهم کمک کنه؟  809197ps94ijjhwg

سلام داداش سپهر گل

برادر باید سعی کنی خودت رو مدیریت کنی.
ادم خود به خود میل به تنبلی داره.
شما باید روی کاغذ بنویسی هدف گذاری کنی.
مثلا روی کاغذ بنویس 
هدف شماره یک: تا نیم ساعت دیگه این چند صفحه از کتابو میخونم.
بعد اگه نرسیدی خودتو تنبیه کن
اگرم رسیدی پاداش بده به خودت
هدف 2: من گوشیمو روزی 1 ساعت استفاده میکنم مثلا....یا امروز فقط ساعت 9 تا 9:30...و 13 تا 13:30 و 20 تا 24...حق استفاده از گوشی دارم.
یه همچین چیزی.
روی کاغذ اگه بنویسی به نظرم بیشتر جدیش بگیری تا تو ذهنت.
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:36)سپهرر نوشته است:
(1399 اسفند 17، 21:35)*شهریار‌* نوشته است: رفیق اول باید یه سرگرمی خوب و مفید واسه خودت پیدا کنی . خب ؟ بعد هم ساعت های استفاده از گوشی رو محدود کنی ...

حالا بعدا ب اینا میرسیم

فعلا باید از این شرایط اورژانسی نجات پیدا کنی ...

من معمولا با یاد مرگ خوب میتونم از این شرایط بیام بیرون . موافقی باهاش ؟


بله موافقم باید چیکار کنم Hanghead

بهترین جا تاپیک یاد مرگه 

این پستو با تامل ببین
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
 سپاس شده توسط
(1392 تير 14، 22:46)رامین. نوشته است: سلام Khansariha (18)

امروز رفته بودم کتابخونه خیر سرم درس بخونم ... ردیف آخر نشسته بودم و مثل اسب کلمو انداخته بودم پایین و داشتم درسمو میخوندم. 1

یه لحظه سرمو آوردم بالا چند تا میز جلوتر یه پسره رو دیدم که قیافش خیلیییییییی برام آشنا بود. سرش پایین بود و داشت درس میخوند ؛ منم مثل بز زوم کرده بودم روشو داشتم نگاش میکردم و همینطور پیش خودم فکر میکردم اینو من کجا دیدم ....

همینطور که داشتم نگاش میکردم یه لحظه سرشو آورد بالا ؛ وقتی منو دید خیلی گرم از همونجا با حرکات دست و صورت احوال پرسی کرد 42 منم که همینطور مونده بودم این کیه با حرکات دست و صورت ابراز احساساتشو پاسخ دادم. 1

بعد از جاش پا شد اومد سمت من ؛ همینطور که داشت میومد من داشتم نگاش میکردم که یادم بیاد کجا دیدمش ؛ وقتی بهم نزدیک شد منم از جام پا شدم که سلام  کنم ؛ همینطور واییستاده بودم خواستم دستمو دراز کنم که دست بدم که یهو دیدم از جلوم رد شد و رفت .....

منم که اون لحظه این شکلی 42 سر پا مونده بودم ، برگشتم نگاش کردم ؛ دیدم دوستش دوتا میز اونور تر از من نشسته بود ؛ رفت با دوستش دست داد و .....  1313 کلا از اول هم کسی با من کاری نداشت ، طرف داشت با دوستش که پشت من بود احوال پرسی میکرد  1313

یعنی اون لحظه از شدت ضایع گی میخواستم دیوارو گاز بگیرم 131313

همینطور که رو پام بودم ؛ دیگه  نشستم ...  با اعتماد به نفس تمام به این بهانه که مثلا پاشدنم بخاطر این بوده که میخواستم برم بیرون ؛ همونجور رفتم بیرون ... یعنی تو اون لحظه فقط دنبال روزنه ای میگشتم ؛  هر چند باریک ولی به افق راه داشته باشه و بتونم برم توش محو بشم131313

اومدم بیرون تازه یادم اومد این پسره رو چند بار قبلا تو همین کتابخونه دیده بودم میاد و میره ؛ بخاطر همین قیافش برام آشنا بود 42    22


مثلا رفته بودم درس بخونم ؛ وقتی برگشتم حدود نیم ساعتی نشسته بودم سر جام داشم میخندیدم 4fvfcja من بر خلاف کانون بیرون زیاد سوتی نمیدم ( :^o ) ... عامااااا وقتی سوتی میدم ؛ سوتی میدم 4fvfcja جوری سوتی میدم که برای نسل های بعدی درس عبرت شه و نسل به نسل و سینه به سینه نقل بشه و به یادگار بمونه  4fvfcja


این هم باحاله  Gigglesmile
 سپاس شده توسط
مولانا جان ممنون
وای عالی بود کلی خندیدم  Khansariha (13)
Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13)
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
 سپاس شده توسط
این رو هم الان واست پیدا کردم ...

یاد مرگ از زبان استیو جابز

فیلمشو ببین
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:49)Powerful نوشته است: سلام داداش سپهر گل

برادر باید سعی کنی خودت رو مدیریت کنی.
ادم خود به خود میل به تنبلی داره.
شما باید روی کاغذ بنویسی هدف گذاری کنی.
مثلا روی کاغذ بنویس 
هدف شماره یک: تا نیم ساعت دیگه این چند صفحه از کتابو میخونم.
بعد اگه نرسیدی خودتو تنبیه کن
اگرم رسیدی پاداش بده به خودت
هدف 2: من گوشیمو روزی 1 ساعت استفاده میکنم مثلا....یا امروز فقط ساعت 9 تا 9:30...و 13 تا 13:30 و 20 تا 24...حق استفاده از گوشی دارم.
یه همچین چیزی.
روی کاغذ اگه بنویسی به نظرم بیشتر جدیش بگیری تا تو ذذهنت.
سلا به برادر گل 303
اینم فکر بدی نیست
سعی میکنم حتما انجامش بدم 128fs318181
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:50)مولانا نوشته است:
(1392 تير 14، 22:46)رامین. نوشته است: سلام Khansariha (18)

امروز رفته بودم کتابخونه خیر سرم درس بخونم ... ردیف آخر نشسته بودم و مثل اسب کلمو انداخته بودم پایین و داشتم درسمو میخوندم. 1

یه لحظه سرمو آوردم بالا چند تا میز جلوتر یه پسره رو دیدم که قیافش خیلیییییییی برام آشنا بود. سرش پایین بود و داشت درس میخوند ؛ منم مثل بز زوم کرده بودم روشو داشتم نگاش میکردم و همینطور پیش خودم فکر میکردم اینو من کجا دیدم ....

همینطور که داشتم نگاش میکردم یه لحظه سرشو آورد بالا ؛ وقتی منو دید خیلی گرم از همونجا با حرکات دست و صورت احوال پرسی کرد 42 منم که همینطور مونده بودم این کیه با حرکات دست و صورت ابراز احساساتشو پاسخ دادم. 1

بعد از جاش پا شد اومد سمت من ؛ همینطور که داشت میومد من داشتم نگاش میکردم که یادم بیاد کجا دیدمش ؛ وقتی بهم نزدیک شد منم از جام پا شدم که سلام  کنم ؛ همینطور واییستاده بودم خواستم دستمو دراز کنم که دست بدم که یهو دیدم از جلوم رد شد و رفت .....

منم که اون لحظه این شکلی 42 سر پا مونده بودم ، برگشتم نگاش کردم ؛ دیدم دوستش دوتا میز اونور تر از من نشسته بود ؛ رفت با دوستش دست داد و .....  1313 کلا از اول هم کسی با من کاری نداشت ، طرف داشت با دوستش که پشت من بود احوال پرسی میکرد  1313

یعنی اون لحظه از شدت ضایع گی میخواستم دیوارو گاز بگیرم 131313

همینطور که رو پام بودم ؛ دیگه  نشستم ...  با اعتماد به نفس تمام به این بهانه که مثلا پاشدنم بخاطر این بوده که میخواستم برم بیرون ؛ همونجور رفتم بیرون ... یعنی تو اون لحظه فقط دنبال روزنه ای میگشتم ؛  هر چند باریک ولی به افق راه داشته باشه و بتونم برم توش محو بشم131313

اومدم بیرون تازه یادم اومد این پسره رو چند بار قبلا تو همین کتابخونه دیده بودم میاد و میره ؛ بخاطر همین قیافش برام آشنا بود 42    22


مثلا رفته بودم درس بخونم ؛ وقتی برگشتم حدود نیم ساعتی نشسته بودم سر جام داشم میخندیدم 4fvfcja من بر خلاف کانون بیرون زیاد سوتی نمیدم ( :^o ) ... عامااااا وقتی سوتی میدم ؛ سوتی میدم 4fvfcja جوری سوتی میدم که برای نسل های بعدی درس عبرت شه و نسل به نسل و سینه به سینه نقل بشه و به یادگار بمونه  4fvfcja


این هم باحاله  Gigglesmile
عالی بود Khansariha (13) Khansariha (13)
(1399 اسفند 17، 21:51)*شهریار‌* نوشته است: این رو هم الان واست پیدا کردم ...

یاد مرگ از زبان استیو جابز

فیلمشو ببین


داداش جان خیلی ممنون الان نگاه میکنم 128fs318181 Khansariha (8)
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
 سپاس شده توسط
(1399 اسفند 17، 21:51)*شهریار‌* نوشته است: این رو هم الان واست پیدا کردم ...

یاد مرگ از زبان استیو جابز

فیلمشو ببین


به قول مهدوی جان ساچ عه واو 4chsmu1
عالی بود داداش، اصلا فکرشو نمیکردم موضوع مرگ برای یه خارجی این قدر اهمیت داشته باشه. واقعا جالب بود
مرسی ازت Khansariha (8)
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
بهتر شدی سپهر ؟
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
 سپاس شده توسط
ایننننههههه داداش سپهر . Khansariha (69)  

این جمله ، امضای یکی از کاربرا ست ، باید با طلا بنویسنش :

یه لحظه غفلت کردم ، صد سال از مسیر دور شدم  

خیلی خیلی عالیه . 
مطمئنم داداش گلم پاکی رو ترجیح میده بر هر چیزی  Khansariha (69)
اینجا چه خبرههههه؟ Swear1


سپهر؟
مگه تبرمو بهت نداده بودم؟
اونو برای همین روزا بهت دادمش Swear1


زود بزن همه وسوسه ها رو له کن Khansariha (69)




حالا بریم سر اصل مطلب

اول: یادت نره که خدا داره نگاهت میکنه
دوست داری جلوی خدا گناه کبیره مرتکب بشی؟



دوم: یادت نره
این حس گذراست



الآن تو دوتا راه داری


1. گناه میکنی=> چرا؟ چون وسوسه داری و حالت بده
اما
آیا حالت خوب میشه؟
خیر؛ بدتر هم میشه
خیلی بدتر
به لحظات سخت و ندامت و روسیاهی بعد از لغزش فکر کن
آیا قابل تحمله؟
خیر
دلمون میخواد زندگیمون تموم شه و خلاص شیم ازش
اما چطوری؟ با دست خالی بریم پیش خدا؟ Hanghead

اونجا هم هزاران سال توی جهنم بمونیم Hanghead
نه خدا ازت راضیه نه امامان نه خودت نه هیچکس Hanghead



امااااا



2. همین الآن به خودت نگاه کن
تو الآن این فرصت رو داری تا این سرنوشت شوم رو تغییر بدی
به این فکر کن که اگه لغزش نکردی چی میشه؟
فردا صبح اینقدر انرژی مثبت و حس خوب خواهی داشت که وصف ناپذیره 2uge4p4
بی نظیره 2uge4p4
حس رضایتی که خواهی داشت فوق‌العاده ست 317
رضایت خدا رو هم به همراه خواهد داشت و این بی نهایت خوبه Khansariha (46)
کلی افق جدید جلوی روت باز مشن(میتونی هم فقط محو اونا شی 4fvfcja )


پس میبینی؟
همه اینها به یه نه گفتن به خودمون بستگی داره
راهش رو پیدا کن
اگه خسته ای، استراحت کن
اگه ناراحتی برو انجمن شاد شاد کلی مطلب خوب و خنده دار هست
اگه ناامیدی به جشن امروز نگاه کن که جناب خان دو سال پاکی پشت سرم هم داره

فقط به خودت نه بگو
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: