1401 تير 13، 15:02
منم وسوسم...
دنیاشم واسم اهمیت نداره
«شما» که جای خود داری❤️
«شما» که جای خود داری❤️
(1401 تير 13، 14:52)آبی آسمانی نوشته است:(1401 تير 13، 14:47)New fighter نوشته است:(1401 تير 13، 14:44)آبی آسمانی نوشته است: سلامیه چیز جالبی کشف کردم هر موقع وسوسه ای شروع میشه موجش یه عده ای را توی کانون میگیره خودمم وسوسه هستم ولی خب اونقدری نیست که اذیتم کنه
امروز وسوسه خیلی زیاده
نمیدونم واقعاا چرا ؟
کمکم کنید
به نظر خودتون چی باعث شده وسوسه براتون شروع بشه؟
یکی از دوستام
به عنوان روشنفکری و این چیز ها خیلی آزاد درباره ی خ ا حرف میزد ...
یه وقتایی تحت عنوان شوخی یه وقتایی هم خیلی جدی میگفت خ ا نیازه و ....
اوایل من خیلی ازش بدم میومد ...
گاها هم باهاش مخالفت میکردم ...
حالا از اون دوستم جدا شم و دارم به مشکلاتم فکر میکنم ...
میگم خدایا بعضیها چقدر راحت حرفتو زیر پا میذارن اوضاع زندگیشون بهتر از منه ...
آخه چرا ؟
(1401 تير 13، 15:04)آریان نوشته است:(1401 تير 13، 15:03)New fighter نوشته است:(1401 تير 13، 15:02)آریان نوشته است: شرمنده ولی
منم وسوسم...
شرمنده چرا خب وسوسه داداش جان شرمندگی نداره
علت وسوسه چی بوده؟
اضطراب
نقل قول: سلام برادر ممنون از شما
حالا فارغ از مسئله ای که گقتم
من حوصله ی خوش گذروندن و تفریح سالم هم ندارم ...
همش دوست دارم تو تنهایی خودم باشم ...
مشکل اصلیم الان اینه که خلا عاطفی دارم ...
تو تنهایی خودم هم همش خیال پردازی عاطفی میکنم ...
(1401 تير 13، 15:05)New fighter نوشته است:حقیقتا هیچوقت ازش لذت نبردم(1401 تير 13، 15:04)آریان نوشته است:اضطراب ؟ بیشتر توضیح بده(1401 تير 13، 15:03)New fighter نوشته است: شرمنده چرا خب وسوسه داداش جان شرمندگی نداره
علت وسوسه چی بوده؟
اضطراب
(1401 تير 13، 15:04)عارفه نوشته است: آبی جانم سلام
مثل منی پس. با این مشکل تو دام خ.ا میفتی.
بذار پس بهت بگم اگه همین الان هم بهترین آدم باهات ازدواج کنه باز هم این حس خلأ عاطفی رو خواهی داشت.
خلأ عاطفی فقط باید از درون حل بشه. دیگران هرچقدر هم بهت محبت کنن این احساس خلأ رو خواهی داشت.
خودت باید به خودت کمک کنی. خودت باید دست خودتو بگیری.
(1401 تير 13، 15:06)آبی آسمانی نوشته است: احساس خستگی عمیق میکنم ...باید دوباره بسازید همه را ...
عزت نفسم خدشه دار شه ...
و این بی حوصلگی و کلافگی هم باعث میشه واسه پاکی خیلی شوق نداشته باشم ...
یه جورایی خسته شدم از جنگبدن ...
دنبال راحتیم ...
(1401 تير 13، 15:08)آریان نوشته است:داداش برای تخلیه استرس راه های دیگه را به مغزت دیکته کن(1401 تير 13، 15:05)New fighter نوشته است:حقیقتا هیچوقت ازش لذت نبردم(1401 تير 13، 15:04)آریان نوشته است: اضطراباضطراب ؟ بیشتر توضیح بده
هیچوقت
تحریکامم هروقت جنبه جنسی داشت(معذرت میخوام)هیچوقت باعث شکستم نشدن
همیشه ازش متنفر بودم
ولی برام شده مثل داروی ضد استرس
وقتی انجامش میدم هرچقدرم کوتاه خاموشش میکنه...
طوری که حتی استرسم نداشته باشم مغزم استرسو تولید میکنه تا من دوباره انجامش بدم...
(1401 تير 13، 15:08)آریان نوشته است:(1401 تير 13، 15:05)New fighter نوشته است:حقیقتا هیچوقت ازش لذت نبردم(1401 تير 13، 15:04)آریان نوشته است: اضطراباضطراب ؟ بیشتر توضیح بده
هیچوقت
تحریکامم هروقت جنبه جنسی داشت(معذرت میخوام)هیچوقت باعث شکستم نشدن
همیشه ازش متنفر بودم
ولی برام شده مثل داروی ضد استرس
وقتی انجامش میدم هرچقدرم کوتاه خاموشش میکنه...
طوری که حتی استرسم نداشته باشم مغزم استرسو تولید میکنه تا من دوباره انجامش بدم...
(1401 تير 13، 15:08)آریان نوشته است:(1401 تير 13، 15:05)New fighter نوشته است:حقیقتا هیچوقت ازش لذت نبردم(1401 تير 13، 15:04)آریان نوشته است: اضطراباضطراب ؟ بیشتر توضیح بده
هیچوقت
تحریکامم هروقت جنبه جنسی داشت(معذرت میخوام)هیچوقت باعث شکستم نشدن
همیشه ازش متنفر بودم
ولی برام شده مثل داروی ضد استرس
وقتی انجامش میدم هرچقدرم کوتاه خاموشش میکنه...
طوری که حتی استرسم نداشته باشم مغزم استرسو تولید میکنه تا من دوباره انجامش بدم...