1390 خرداد 4، 18:12
تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که که هیچ روشی توی ترک گناهان مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار نمیده !
(1390 مرداد 12، 1:08)HWANWOONG نوشته است: سلام به همگی
من بعضی اوقات اعتماد به نفس دارم مثل زمانی که تو مدرسه م البته اموزش از راه دور اونجا ادمای 30 40 ساله زیادن .
همیشه هم همه دور من جمع میشن و حرف میزنیم اما وقتی میرم بیرون مثل تو اتوبوس فکر میکنم اگه کسی الان مدل مو م رو ببینه میخنده و برای همین جاهای نزدیک رو پیاده میرمچون راحتترم. حتی از جاهای شلوغ متنفرم .
حتی نمیتونم برم کفش بخرم وایمیستم خواهرم از دانشگاه بیاد بره کفش بخره
البته از وقتی پدرم مرده دیگه بیرون نمیرم بجز همین نزدیکا.بعضی وقتا حس میکنم الان میتونم برم مثل شبا یا زمانی که خوشحالم.
اما بحرحال خواهرم برام لباس و همه چی میگیره
هیچ دوستی هم ندارم که باهاش برم بیرون که چیزی بخرم البته دارم ولی بدرد بیرون رفتن نمیخوره.نیازی هم به دوست ندارم چون خودمم و خودم
از اینکه خونمون رو عوض کنیم متنفرم چون وقتی پدرم بود دیگه رو دوش من نبود بعضی چیزا ولی الان کارای زیادی رو دوشم نیست ولی بحر حال دارم دیوونه میشم نمیدونم چکار کنم حتی الان 17 سالمه ولی از این میترسم که وقتی خواهرم رفت چجوری کفش لباس بگیرم
البته این حرفارو با شکنجه هم از زیر زبوم نمیتونن بکشن بیرون.کمکم کنین
(1390 مرداد 26، 18:25)سحرگاه نوشته است: تعریف از خود نباشه . من یه کمی بگی نگی بر و روی دارم که وقتی به خودم میرم خلی خوب به نظر میام ولی وقتی به خودم نمیرسم متوسط می شم. همچنین برخی از دوستانم را دیدم که همین خوش تیپی و خوشکلی باعث شده که چندین دوست دختر و ... پیدا کنن و خلاصه به بی راهه کشیده شدسلام داداش ، منظم بودن و اراستگی که لزوما برای دوست دختر و دوست پسر داشتن نیست . چه دختر چه پسر می تونند خیلی اراسته و خوشتیپ و در عین حال سنگین باشند. :s:
همچنین من خلیی افسرده هستم
(1390 مرداد 27، 7:55)pahlevon نوشته است: سلام
من یه مشکلی دارم اینه که
تویه اجتماع خیابون , مغازه , پارک
زمانی که جنث مخالف بهم نگاه میکنه "زل " تمرکزم رو از دست میدم و به تدریج اعتماد به نفس و غیره..... کم می شه