1390 مهر 11، 18:33
البته اول باید خودم عمل کنماااااااااااا
تنها راه رهایی مان ابراز عشق به اوست
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
(1390 مهر 27، 18:16)HWANWOONG نوشته است: ميدونين من رفتم پنجشنبه بازار .ولي...پنجشنبه بازار كه به درد نميخوره..
من بايد برم جايي كه همه ميرن ....نميتونم.....به خاطر اينكه من 1 سال تو خونه موندم و هيچ جا نرفتم و از دنيا و مد عقبم..
من 2 سالي هست كه تو شهر نرفتم ...البته خونمون تو شهر هست ولي تقريبا كنار كوه و از مركر شهر دور....
ميترسم....من يك بار با خوارهم رفتيم جايي تو مركز شهر و با تاكسي البته.....بعدش داشتم خفه ميشدم به خاطر اينكه از شهر متنفرم....توي شهر خفه ميشم ...اگر هم خفه نشم.....بازم نميشه با خودم ميگم اخه چرا بايد اينجوري باشم...كاش زندگي مثل قديما بود
كسي هم نيست كه باهاش برم بازار.......وقتي به اونهمه ادم شيك و پيك فك ميكنم...ميبينم من برم اونجا ضايست
پنجشنبه رفتم بازار ولي زودي اومدم...نميدونم چطور زنا ميتونن اون همه ادم رو تحمل كنن