امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بده بستان تجربیــات خواستگارــــی

سلام

سنا خانم اگه من باشم قطعا خانواده رو در جریان قرار میدم...
هم خانواده ی اون ها بدونه که دخترشون با کی در ارتباط هست...
و هم خانواده ی من بدونه که پسرشون کجاست و چه می کنه...

این مخفی کاری ها به نظرم اصن خوب نیست...
خصوصا تو این دوره زمونه که هیچ کس خود واقعیش رو نشون نمیده...
و سوء استفاده ها هم فراوان!

خط قرمزها رو اون اوایل میشه رعایت کرد...
ولی به چشم دیدم که چقدر راحت خطوط قرمز رد میشه و بعد تازه به این فکر می کنن که ازدواج بکنیم یا نکنیم!؟

این جوری آدم خودش هم راحت تره... خیال آدم راحته که بقیه می دونن و نیاز نیست چیزی رو پنهان کنه... 
اگه قرار باشه آدم انتخابش رو بکنه... بعد نتیجه نهایی که گرفته شد و آشنایی ها هم حاصل شد، تازه خانواده ها خبردار بشن... پس نقش خانواده این وسط چیه؟
نباید یه دو تا بزرگتر در جریان این ماه های آشنایی قرار بگیرن؟

عشق هم که چشم آدمو کور می کنه...
کافیه یکی یه مدت با یکی دیگه باشه... دیگه فکر می کنه عشق آسمانی نصیبش شده!
بعد هم که خانواده بخواد به طرف بفهمونه که اون یکی طرف به دردت نمی خوره، مگه می فهمه؟

به نظر من شناخت قبل از ازدواج خیلی مهمه...
ولی نه شناختی که دو نفره حاصل بشه!  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1394 تير 30، 19:00)سنــا نوشته است: سلام


نمیدونم تو اینم تاپیک در موردش بحث شده تا حالا یا نه

ولی برام سواله و به شدت هم ذهنم رو مشغول کرده


شما با ازدواج سنتی موافقید یا با ازدواج به شیوه ی جدید ؟

شیوه جدید

منظور از ازدواج سنتی ازدواجیه که پسر و دختر بعد از خواستگاری رسمی، باهم یه مدتی تحت نظارت خانواده ها آشنا میشن و بعد ازدواج میکنن

و ازدواج به شیوه ی جدید منظور آشنایی پسر و دختر قبل از خواستگاری رسمی  و بدون اطلاع خانواده هاست که گاهی طولانی هم میشه  البته با رعایت خط قرمزها  و بعد از این آشنایی اگر به نتیجه رسیدن اقدام میکنن برای ازدواج ( البته معمولا تا یکی دو سالی آینده هم شرایط ازدواج ندارن ! و فقط قصدشون آشنایی هست)


من خودم با روش اول همیشه موافق بودم
اما نسل های امروزی میگن دیگه اون روش قدیمی جواب گو نیست و حتما باید یه مدتی قبلش پسر و دختر با هم آشنا بشن
که البته آسیب های روحی روانی زیادی هم ممکنه به همراه داشته باشه
اونطور که من دیدم بیشتر پسرهایی که الان برای ازدواج میخوان اقدام کنن با روش دوم موافقن ! که بیشتر اوقات به ازدواج هم ختم نمیشه
نظر شما چیه؟
اینکه شما میفرمایید " بیشتر به ازدواج ختم نمیشن" یعنی دارین با پیش زمینه ذهنی که مخالف این روش هستید، این موضوع رو بررسی میکنید.یکم ذهن تون رو آزاد تر بزارید بهتره.

نمیخوام ایده آل گرایانه پاسخ بدین ، خودتون اگر تو چنین موقعیتی قرار بگیرین عکس العملتون چیه ؟ و چرا؟
مثلا دختر ها اگر پسری مستقیم از شما خواستگاری کنه ، شما میگید که باید از طریق خانواده اقدام کنه یا اینکه روش دوم رو انتخاب می کنید ؟

یه دختر نمیشه به طرف مقابلش بگه چطوری پا پیش بزاره. خود آقایون در حین صحبتشون اینو بیان میکنند که میخوان بیشتر آشنا بشن یا میخوان با خانواده بیان ....من هر حالتی برام پیش بیاد متناسب با همون حالت رفتار میکنم.

معمولا حالت سنتی رو ترجیح نمیدم.
استرس روانی و فشار زیادی به هر دو خونواده وارد میشه.
به اندازه وقت و هزینه ای که صرف میشه، بازده بالایی نداره
دو طرف در رعایت رسمی بودن خودشون رو نشون میدن و شناخت واقعی اتفاق نمی افته.


بنده ترجیح میدم ابتدا خودم و طرف مقابل، صحبت هامون رو بکنیم. و اگر مناسب حال هم بودیم خانواده ها رو زحمت بدیم.
البته اینکه شما از ضربه روحی و عاطفی صحبت میکنید، رو قبول دارم
ولی صحبت بنده در حالتی هست که دو طرف به بلوغ عقلی رسیده باشن و واقعا قصد سو نسبت به هم نداشته باشن. نسبت به شناخت هم کاملا جدی باشن و دچار توهمات احساسی نشن.
( صحبت با هم دیگه رو، با گردش رفتن و تفریح و قرار گذاشتن و صبح تا شب اس ام اس دادن، اشتباه نگیرن!)
( من این شرایط رو داشتم. خیلی هم عالی بود. لطمه ای هم به کسی وارد نشد.)

وگرنه شما با هرکسی نمیتونید وارد همچین رابطه ای بشین. باید هم طرف مقابلتون از لحاظ فرهنگی و درک بالا باشه. هم بر خودتون و احساساتتون کنترل داشته باشید.
تو این نوع آشنایی:
بدون از استرس و فشار اطرافیان با هم آشنا میشید.
طی مدت چند ماه، خواه ناخواه در شرایط و موقعیت های ملموسی قرار میگیرید که طرف رو میتونید محک بزنید. ( طی این مدت موضوعات و وقایع خیلی زیاد و متنوعی برای صحبت پیش میاد و شناخت خیلی بیشتر و واقعی تره.
در حالات روحی مختلف همو میبینید.
اما درحالت سنتی بیشتر با مثالها و فرضیات صحبتا پیش میره که " اگه فرضا تو این موقعیت قرار بگیری چیکاری میکنی؟"،" یا نظرت در مورد این موضوع چیه؟".)


بنده فکر میکنم صحبت هایی که در حالت سنتی پیش میاد بیشتر جنبه " شعاری" داره و هر دو طرف سعی دارن وجهه ایده آل و معقولی رو از خودشون به نمایش بگذارند. (بیشتر صحبت ها حول موضع " من کی هستم" میچرخه.)
چون هرکسی بالاخره دوست داره در شرایط خواستگاری همه چی ختم به خیر بشه و مسلما کسی از اول خواستگاری نمیره که جواب منفی بشنوه. پس طبیعیه که ناخودآگاه ما سعی کنه همه چیز رو به گونه ای نشون بده که نظر طرف مقابل رو جلب کنه.

اما در حالت غیر رسمی، دو طرف میدونن که ممکنه این آشنایی به ازدواج ختم نشه. پس سعی نمیکنن نظر طرف مقابل رو جلب کنند. بلکه سعی بر اینه 1- خود واقعی رو به هم نشون بدن و 2- از این موقعیت خوب استفاده کنن و دقیق تر هم رو بشناسن.( بیشتر صحبت ها حول موضوع " تو کی هستی " میچرخه.) به همدیگه فضای بیشتری برای شناخت میدن.

در حالت سنتی، مدام نظرات و صحبت های اطرافیان مثل نویز افکار شما رو بهم میریزه. دو دلی ها و دو به شکی ها زیاد میشه.
در حالت غیر سنتی فقط تو هستی و او.
اینکه خود خود خود تو هستی که باید صادقانه همه فکراتو بکنی و تصمیم بگیری.کسی مزاحم افکارت نمیشه
اگر جایی مشکلی برخورد کردی سعی میکنی از فرد بی طرفی کمک بخوای. خانواده ها معمولا بی طرفانه نظر نمیدن. شاید نظرات خونواده دلسوزانه باشه اما همیشه درست نیست.

در حالت سنتی دو طرف بیشتر " به توافق" میرسن! هنوز رابطه شما و او "مستحکم" نشده  و اگر  به مشکلی برخوردید کنید ( فرضا بحث مهریه!) خیلی نمیتونید پشتیبان طرف مقابل باشید و بیشتر سمت و سوی شما به سمت نظر خونواده تونه.
اما در حالت غیر رسمی چون شما دو نفر ، همدیگه رو " انتخاب کردید " استحکام پیوند بین شما بیشتره. و در عین احترام به نظر خونواده تون میتونید با منطق مخالفت هم بکنید.( نه از روی احساس)


تاکید میکنم من این حالت رو با شرط رعایت 1- ادب 2- احترام 3- خطوط قرمزها 4- هرجایی نرفتن و زیاد از انظار عمومی دو نفره ظاهر نشدن میگم...یعنی طوری نشه همه فکر کنن این دو نفر با هم دوست هستن.
البته بازم میگم..کسی که درکشو داشته باشه اصلا خودش نمیزاره شما لطمه ای بخوری و  خودش شرایط عرف رو رعایت میکنه.( طرف من که اینطور بود)

در کل این رابطه رو برای کسایی که سن شون کمه پیشنهاد نمیکنم.

و پسر ها چطور؟ اگر از دختری خوشتون بیاد از کدوم روش ازش خواستگاری می کنید و چرا ؟
خیلی برام مهمه ، لطفا هر کس میخونه جواب بده
یا عباس
سلام به سنا بانو Khansariha (8)

شیوه دوم یا به قول شما ازدواج به شیوه جدید و اول آشنا شدن دختر وپسر بعد تصمیم گیری برای ازدواج مشکلات جبران ناپذیری داره
خود من این شیوه رو تجربه کردم
اول اسفند بود که با ی دختر خانوم آشنا شدم و بهشون پشنهاد ازدواج دادم البته ی شناخت کمی نسبت به ایشون داشتم
قرار گذاشتیم و هم دیگه رو دیدیم و از هم خوشمون آمد
تو واتساپ کارمون شده بود از احوال پرسی هم و دردودل کردن و از ویژگی های و خصوصیات اخلاقی هم گفتیم
کم کم هفته یکبار هم دیگه رو دیدیم و به هفته ای دوبار هم شد
همه چیز خوب بود
من صاف و صادق هر چیز در گذشتم بود و چیزهای که برای ازدواج لازم بود رو براش توضیح میدادم
از هم دیگه خوشمون آمد و هر چی زمان میگذشت علاقه هر دومون به هم بیشتر میشد
من ی دودوتا چهارتا کردم و بر اساس شرایط مالی قرار خواستگاری رو برای اواسط اردیبهشت ماه گذاشتم و قرار شد تو این مدت شناختمون نسبت به هم زیاد بشه
او چون سرکار میرفت بیشتر قرارهامون سرکار او بود و چون جو شهرستان ما جوری نیست که دختروپسر باهم برند بیرون بعد از ساعت کاری که همه میرفتند من میرفتم پیشش و یکم حرف میزدیم و هم دیگه رو میدیدم
من هدفم ازدواج بود و تا محرم شدن با خودم عهد کردم که دست به دختر نزنم و سرعهدم هم ایستادم
خیلی شرایط سخت ی دختر و ی پسر تو ی اتاق دربست و قفل شده باشند و افکار شیطانی به سراغشون نیاد
خلاصه گذشت و چون داشت موضوع ما جدی میشد با دخترداداشم مطرح کردم و ی جورایی اون دختر با دخترداداش من دوست دوران مدرسه بودند و جالب این بود که تایید شد
اوایل فروردین بود که من به مامانم موضوع رو مطرح کردم و او هم چون خانواده پدری و مادری اون رو میشناخت او رو تایید کرد
خلاصه تو این آشنای ی موضوعاتی از طرف اون دختر مطرح شد که یکم با عقاید من سازگار نبود
اما من گفتم باهاش کنار میام و فراموشش میکنم
خلاصه اردیبهشت ماه شد و طبق قراری که من گذاشته بودم دختر داداشم زنگ زدو قرار رو گذاشت
که با مخالفت خانواده دختر روبروشدیم و مخالفتشون به خاطر یکی دوتا ازداداش هام بود
به هر حال رفتیم خواستگاری البته خانواده رفتند آجیمو مامان و دختر داداشم
و بعد از خواستگاری خانواده من مخصوصا خواهرم مخالف صددرصد شد
مامانم هم تابع او مخالفت کرد
کم کم خانواده او موافق شدند و خانواده من مخالف صددرصد
من هم چشمام رو یکم باز کردم و دیدم واقعا این دختر بدرد زندگیم نمیخوره
چون قرار بود با هم صادق باشیم
بهم گفت بود پسرعموش خواستگارم بود اما به خاطر گروه خونی بهم خورد اما آخر سر فهمیدم به خاطر اخلاقش بوده
بهم گفت بود عاشق پسر داییش بوده اما ....
بهم گفته بود به پیشنهاد ی پسر بله گفته اما از اون خوشش نمیاد که فهمیدم که رابطش صمیمت خاص خودش رو داشته
ی برخورد هم با پدرش داشتم که با دخترش هماهنگ نبود و سوتی های دخترش رو گفت
و در کل خانواده من مخالف شدید شدند مخصوصا دختر داداشم که گفت اگه بری سراغش قید من رو بزن
و تیر آخر رو مامانم زد که بدون گفتن به من رفت بود به خاله دختر گفته بود جواب ما منفی
رفتم سراغ حاج آقا که بهم مشاوره ازدواج میداد و در آخر هم استخاره گرفتم که آمد عجله نکن
من خیلی بهم ریختم
هنوز هم تحت تاثیر اون اتفاق هستم
بیخوابی های شبانه که با قرص خواب و آرامش بخش نهایتش 4و5 ساعت میخوابیدم
اون دختر هم یکم برام نامه عاشقانه و شکست عشقی نوشت و پی ام میداد اما وقتی دید من جواب نمیدم بی خیال شد رفت سراغ یکی دیگه
من فهمیدم که خانواده در هر تصمیمی اشتباه کنند در امر ازدواج کمترین اشتباه رو میکنند و بهترین تصمیم رو میگرند
و خدا رو شکر که من طبق اصول و ارزش های که برا خودم وصل کردم با جسارت میتونم به همسر آیندم بگم که تا الان حتی دستم به نامحرم نخورده چه برسه به رابط های خاص
من موافق ازدواج سنتی هستم
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
 سپاس شده توسط
من به شخصه معتقد به روش اولم اما با سبکی درست و در چهارچوب اسلام 

محور اصلی هم باید بر گفتگوی متقابل و شناخت و ارزیابی باشه ، تمام نکاتی که برامون مطرح هست رو به دقت بررسی کنیم 
و حتما در کنارش با یک مشاور خردمند و پخته مشورت کنیم تا در نهایت اگر به توافق رسیدیم بتونیم دنیای هم باشیم تا آخر عمر . 

اما اینها فقط برای من و توی ذهنمِ و جزئی از رویای منه ... بگذریم 

وقتی همه چیز روشن و تحت نظارت طرفین و خانواده ها باشه بدون هیچ دغدغه ای می شه به شناخت لازم و اولیه رسید .
من نظرات دوستان رو خوندم و یه مقداری تامل کردم؛

الان در مود نوشتن نیستم؛

فقط بگم که خانم گل سرخ، برای فرآیند شناخت پیش از ازدواج صحبتای خوبی کردن و شرایط ایده آلی رو تصویر کردن؛
اما
انتقاد من به صحبت ایشون همون انتقادیه که ایشون به خانم سنا در مورد پیش فرض داشتن گرفتن؛

یعنی تمام اون شرایط خوب و دیدگاه درست به فرآیند شناخت در سبد روش جدید گذاشته شده؛

در حالیکه برخی از اونها،
دیدگاه و چارچوب درستیه که آدم میتونه در هر دو روش داشته باشه
و در مقابل
آدم در هر دو روش میتونه چارچوب و دیدگاه ناکارآمدی داشته باشه.

بنابراین،
با فضای صحبتای خانم گل سرخ موافقم تا حدی،
مادامی که اونا  رو در قالب طراحی یه دیدگاه و چارچوب برای فرآیند شناخت ببینیم
نه به عنوان تجویز یکی از دو روش؛ که الان نمیخوام در موردش بحث کنم.
البته ملاحظاتی هم روی صحبت ایشون دارم
و به نظرم نکاتی مغفول مونده؛
مثلا جایگاه اصولی و منطقی خانواده در یک ازدواج موفق کمرنگ شده
(منظورم در فرآیند شناخت نیستا!)

التماس دعا
یا علی
من هم موافق ازدواج سنتی هستم

اول اینکه معیار ها و شرع میگه که این رابطه درست نیست
در ضمن چه لزومی داره خانواده درجریان نباشن؟

با این حرف خانوم گل سرخ مخالفم که میگن در ازدواج سنتی فشار خانواده ها زیاده
من تو این سال ها هیچ وقت هیچ فشاری از طرف خانوادم حس نکردم اتفاقا همیشه جلوی تصمیمات عجولانمو گرفتن و بهم تذکر دادن که بیشتر فکر کنم
هیچ وقت هم تا من نظرمو نگم هیچ نظری نمیدن

تمام این اتفاقاتی که گفتید میتونه در قالب خانواده ها بیفته و هیچ مانعی هم نداره
وقتی خانواده درجریان باشه موضوع شکل جدی تری به خودش میگیره و مطمئنا هیچ پسری خانواده خودشو دیگه سرکار نمیذاره که یهو بزنه زیرش 

این شرایطی که شما در اون قرار گرفتید و تجربه خوبی بوده براتون چند استثنا مهم داشته
اول اینکه به قول خودتون طرف مقابلتون کاملا آدم فهمیده ای بوده
دوم اینکه تونستین رابطه رو بدون احساسات پیش ببرین
سوم اینکه هیچگونه شکست روحی متحمل نشدید

نمیشه با یه تجربه خوب گفت که پس راه درستیه
خیلی راحت میشد اون آقا از شما سواستفاده احساسی کنه
هیچ آدمی هم در مقابل ابراز احساسات جنس مخالفش طاقت نمیاره که بگه من حواسم هست که دچار احساسات نشم،مخصوصا ما دخترا

البته من شنیدم تو بعضی خانواده ها وقتی طرف میره خواستگاری یا خواستگار میاد همه فامیل از قضیه با خبر میشن
و خب بالطبع همه میخوان دخالت کنن و نظر بدن
این مشکل روش خواستگاری سنتیه

به نظر من بهتره تا وقتی که موضوع یه کم پیش نرفته ،این خواستگاری بین شما و خانواده خودتون یعنی پدر و مادر و یا خواهر بمونه تا فشاری هم از طرف دیگران بهتون وارد نشه
حتی میشه فقط مادر رو در جریان رابطه گذاشت
و فقط مادرهای دو طرف در جریان این آشنایی ها باشن
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام

بحث جالبی شد. نظر دوستان همه خوب بود.


(1394 تير 30، 23:20)مرد مجاهد نوشته است: البته ملاحظاتی هم روی صحبت ایشون دارم
و به نظرم نکاتی مغفول مونده؛
مثلا جایگاه اصولی و منطقی خانواده در یک ازدواج موفق کمرنگ شده
(منظورم در فرآیند شناخت نیستا!)

ممنون از نظرتون.

بنده نگفتم خونواده ها بی تاثیر باشن. من فقط در مورد فاز 1 : آشنایی، صحبت کردم.
بلکه مجموع صحبتم این بود :
1- اگر دختر و پسر دیدن واقعا مناسب هم هستن بعد وارد فاز 2 میشن : خواستگاری رسمی و حضور خونواده ها.
در این شرایط چون من چند ماه با طرف مقابلم صحبت کردم، طبیعتا خیلی بیشتر در مورد ایشون اطلاعات دارم
و فاز تحقیقات خیلی راحت تر پیش میره. و بهتر میتونم به پدر یا برادم برای تحقیقات خط بدم.
2- از طرفی میدونم بی دلیل پای غریبه رو به خونه باز نکردم و طرف من فرد مقبولی هست که احتمال ازدواج با ایشون بالاست
3- وقتی دو نفر عاقلانه با هم صحبت میکنن، در حین صحبت ها بالاخره از سطح خونوادگی هم ( سطح مالی، تحصیلات، فرهنگی و ...) با خبر میشن و متوجه میشن هم کفو هستن یا نه.
معمولا تو جلسه خواستگاری رسمی این هم کفو بودن یا نه طی جلسات اول نمایان میشه.
بعد این همه دو طرف استرس بهشون تحمیل شده، آخر میبینن که هم کفو نیستن و میگن کاش نمیرفتیم خواستگاری یا کاش اصلا نمی اومدن.
(1394 تير 31، 0:22)باد صبا نوشته است: من هم موافق ازدواج سنتی هستم

اول اینکه معیار ها و شرع میگه که این رابطه درست نیست
در ضمن چه لزومی داره خانواده درجریان نباشن؟

صحبتتون درسته باد صبا خانم
ولی خب معیار های افراد با هم فرق میکنه
بنده مورد " عقل " رو هم به  مورد شما اضافه میکنم و ترجیح میدم تفکراتم رو به معیارهای بیرونی و تحمیلی محدود نکنم.
در ضمن تو شرع گفته صحبت برای ازدواج با رعایت حدود درست نیست؟!؟!

بهتر نیست اون چه ناشی از فرهنگ های اشتباه ما ایرانی هاست رو به دین خدا ربط ندیم.

با این حرف خانوم گل سرخ مخالفم که میگن در ازدواج سنتی فشار خانواده ها زیاده
من جایی از صحبتم نگفتم خوانوده برای ازدواج فشار میاره.و گفتم فشار " رو" خونواده هست که بالاخره آخرش چی میشه
من خودم به عنوان یک دختر درک میکنم و میفهمم وقتی خواستگاری به خونه میاد، پدر و مادرم نگران هستن در مورد آینده من. بالاخره پدر و مادر هستن.
و اینکه من پدر و مادرم رو به دردسر بیاندازم، این یه فشار رو من محسوب میشه
و دو اینکه شاید خونواده من یه خواسته هایی داشته باشن که اینا خواسته من نباشه! نظرات اینجوری در ابتدای آشنایی، نه تنها دردی رو دوا نمیکنه که شما رو بیشتر گیج میکنه. خانواده بیشتر معیار های بیرونی رو میبینه مثلا : مومن بودن، قابل اعتماد بودن، سالم بودن، تمکن مالی در حد گذران زندگی و ..
اما تو بحث آشنایی شما دنبال معیارهای درونی هستی که فقط خودت میتونی کشف اش کنی. اینکه این فرد با تمام ویژگی های خوبش چقدر با تو هم فازی داره.
خوب بودن یک شخص ( هم شخصیت اش و هم شرایط اش) اصلا به این معنا نیست که حتما این 2 نفر به درد هم بخورند!
( یه لباس گرون قیمت با بهترین پارچه و دوخت و مدل و ...تو تن هرکسی خوب وای نمیسه.)



من تو این سال ها هیچ وقت هیچ فشاری از طرف خانوادم حس نکردم اتفاقا همیشه جلوی تصمیمات عجولانمو گرفتن و بهم تذکر دادن که بیشتر فکر کنم
هیچ وقت هم تا من نظرمو نگم هیچ نظری نمیدن
تمام این اتفاقاتی که گفتید میتونه در قالب خانواده ها بیفته و هیچ مانعی هم نداره

بله میتونه. ولی من همینطور که گفتم دوست ندارم دو تا خونواده رو چند ماه درگیر کنم. و فشارها و نگرانی های مضاعف بهشون وارد کنم.

وقتی خانواده درجریان باشه موضوع شکل جدی تری به خودش میگیره و مطمئنا هیچ پسری خانواده خودشو دیگه سرکار نمیذاره که یهو بزنه زیرش 
بازم میگم..آدم درست حسابی..سرکار نمیزاره! همه مردها رو به چشم بد نگاه نکنید.
در این حالت شما باید حواستون جمع باشه و اصلا چرا باید با کسی که اینقدر بی ثبات شخصیتی داره که " سرکار بزاره" وارد صحبت زندگی بشین؟!

این شرایطی که شما در اون قرار گرفتید و تجربه خوبی بوده براتون چند استثنا مهم داشته
اول اینکه به قول خودتون طرف مقابلتون کاملا آدم فهمیده ای بوده
دوم اینکه تونستین رابطه رو بدون احساسات پیش ببرین
سوم اینکه هیچگونه شکست روحی متحمل نشدید

بله. الان نامزدیم رسما.

نمیشه با یه تجربه خوب گفت که پس راه درستیه

راستش من هم تجربه خواستگاری های سنتی رو داشتم و هم غیر سنتی. و بر اساس اونچه تجربه کردم در کل کفه سنگین ترازو رو به سمت غیر سنتی دیدم.

خیلی راحت میشد اون آقا از شما سواستفاده احساسی کنه
هیچ آدمی هم در مقابل ابراز احساسات جنس مخالفش طاقت نمیاره که بگه من حواسم هست که دچار احساسات نشم،مخصوصا ما دخترا
نه خب عزیز دلم. چرا برای خودتون قید و بند قائل میشین؟ و تو ذهنتون برای خودتون محدودیت میسازید؟ شما تا وقتی نخواید کسی نمیتونه احساستون رو بیدار کنه. مگر اینکه خودتون هم گرایش به طرف مقابل داشته باشید. یا رو تفکرات و خیالاتتون تسلط نداشته باشید.
معمولا تو خانوما این شایعه که مرز بین واقعیت و خیال رو گاهی گم میکنن.
اما به نظر یه دختر نیابد مدام خودش رو ضعیف، احساساتی ، آسیب پذیر و .. ببینه. این چیزیه که از جامعه به ما مدام القا میشه. شما محکم باشی طرف ات نمیتونه کاری کنه!
اگر هم واقعا آدم بدجنسی باشه، و به نیت شوم اش نرسه، خب این همه دختر میره سراغ یکی دیگه که راحت تر و سریع تر با ایشون کنار بیاد!

ما مرزهای کشور رو باز نمیزاریم بعد از دیگران انتظار داشته باشیم حمله نکنن!
ما خودمون باید مراقب مرز کشورمون باشیم دیگه...


در ضمن سوای بحث احساسات و ضربه روحی و ... اصلا شاید اون دم آخر گروه خونی تون به همدیگه نخوره! این ربطی به خواستگاری سنتی و غیر سنتی نداره! کلا تا وقتی پای عقدنامه امضا نشده نباید شدید دل بست

البته من شنیدم تو بعضی خانواده ها وقتی طرف میره خواستگاری یا خواستگار میاد همه فامیل از قضیه با خبر میشن
و خب بالطبع همه میخوان دخالت کنن و نظر بدن
این مشکل روش خواستگاری سنتیه

به نظر من بهتره تا وقتی که موضوع یه کم پیش نرفته ،این خواستگاری بین شما و خانواده خودتون یعنی پدر و مادر و یا خواهر بمونه تا فشاری هم از طرف دیگران بهتون وارد نشه
حتی میشه فقط مادر رو در جریان رابطه گذاشت
و فقط مادرهای دو طرف در جریان این آشنایی ها باشن

بله. من یادم رفت بگم. ما طی آشنایی چند ماهه مون..مادر بنده و مادر ایشون در جریان بودن. نه دقیق. که بدونن ما در چه موادری صحبت میکنیم. ولی میدونستن که همچین فردی وجود داره.

بعد یه مطلبی رو عرض کنم. بر اساس اونچه به تجربه فهمیدم

تو  رابطه دختر و پسر، دخترا برای پیش بردن نوع رابطه و اینکه تو چه مسیری صحبت ها پیش بره خیلی قدرت شون بیشتره

و در واقع ابتکار عمل دست اوناست

بیشتر مدیریت یک رابطه با دختر هست که چقدر به طرف مقابل فضا میده. نه فقط با کلمات....بلکه با لحن صحبتش....با حالت بدنش و خیلی رفتارهای دیگه

و برخلاف اونچه اکثرا فکر میکنن دخترا آسیب پذیرن

من فکر میکنم یک دختر باید اونقدر قوی باشه که بتونه از پس مدیریت رابطه بر بیاد و جنس رابطه رو تعریف کنه. نه با تحکم و با دیکتاتوری!

این دیگه درایت  و کیاست خانم رو میطلبه که بتونه با ظرافت خاص خودش شرایط رو بسنجه و نه خیلی خشک و قانون مند باشه و نه خیلی به طرفش میدون بده!

از طرفی دیگه، من خانوم اگه الان نتونم خودم رو مدیریت کنم و بر خودم تسلط رفتاری داشته باشم

و اگر نتونم با محاسباتم، خودم رو از گزند یک مرد در امان نگه دارم ( مثل بازی شطرنج نتونم حرکت طرف مقابل رو پیش بینی کنم و ازش آسیب بخورم)

چطور میخوام بعدا تربیت یک بچه رو مدیریت کنم؟

زن بودن کم چیزی نیست. خانوما اینقدر خودتون رو دست کم نگیرید!

خدا به همه ما عقل داده در کنارش عرف و شرع هم هست.

اما کسی که عاقل نباشه با همون عرف و شرع خودش رو به ورطه هلاکت میکشونه! تو قرآن هم خیلی روی تعقل تاکید شده.

موفق باشین
یا عباس
نامزد کردی؟
به سلامتی
مبارکت باشه

[تصویر:  nasimhayat.png]
مرسی عزیزم. سلامت باشی. 53
یا عباس
 سپاس شده توسط
سوال جدید

به نظر شما، جایگاه حس توی فرآیند شناخت چیه؟
ببینید، من آدم محتاطی هستم و راحت میدون نمیدم به حسم که منو تا انتها پیش ببره و اگر در مرحله ای مساله ی غیر عقلانی ای پیش بیاد و نکته ای باشه که عقل تردید بکنه در موردش، اون حسه هم فروکش میکنه؛
اما،
سوالم به طور دقیقتر اینه که
از طرفی هر چقدر حس کمتر به وجود بیا در فرآیند شناخت، آدم میتونه با عقلانیت بیشتری فرد مورد نظرش رو بشناسه،
از طرف دیگه قبول دارم که این خود ما هستیم که میتونیم اجازه بدیم به حس که جولان بده در تصمیم سازی ما و اینطور نیست که ما اسیر کمند نظر بشیم و نشه کاریش کرد.
اما از طرف دیگه،
فکر میکنم تا حدی به وجود اومدن حس ( نه میدان داری کردن حس) کاملا اختیاری نیست ... ممکنه یه آدم، آدم خوبی باشه اما به دل نشینه و برعکس، آدم فول امکاناتی! نباشه اما در آدم حس ایجاد بکنه. (هر چند تا حدی این آمدن حس از سازگاری و تناسب دو نفر تاثیر میگیره)

حالا بعد این مقدمات،
به طور دقیق سوالم اینه:
به نظر شما اگه دو نفر فرآیند شناخت رو طی کردن
و دیدن چه از نظر معیارای بیرونی و چه درونی با هم سنخیت دارن
اما مثلا برای من پسر، اون حس فزاینده و گرم ایجاد نشد،
چه باید بکنم؟
اینطور فکر کنم که بعد ازدواج که به هم پیوند بخوریم درست میشه؟
یا اینکه به اون حس بها بدم؟

شنیدم که (شفاها شنیدم)
برخی روانشناسا به "آن" اول معتقدن و میگن خوبه که تو همون نگاه اول، اون حس ایجاد بشه.
این ها بر می گرده به
اول معیارها و ویژگی های شخصی هر فرد
و دوم شناخت دقیق جنس مخالف
به نظر من
وقتی کیس مورد نظر رو میبنیم به حس درونیمون توجه باید بکنیم
خوب من ی دختر رو دیدم و دلم و حسم گفت این کیس به عنوان شریک زندگی ایده آل هست
وقتی حسم پذیرفت باید به گام بعدی توجه کنم که اون عقل و منطق هست
باید چشمام رو خوب باز کنم و اون دختر رو حلاجی کنم
ویژگی ها و خصوصیات مثبت و منفی ش رو بشناسم
جزء به جزء آنها رو تصور کنم و در ذهنم به صورت تصویر ذهنی حس کنم
و به این نتیجه برسم که
این وِیژگی های مثبتش چقدر در زندگی من و خود من تاثیر میذاره
این ویژگی های منفیش چقدر در زندگی من و خود من تاثیر میذاره
آنوقت اگه از نظر عقلی کیس ایده آلی به نظر رسید اقدام به خواستگاری کنم
حس و عقل هر دو الزامی هستند و هر دو مکمل هم هستند
اگه از نظر عقلی به رشد کامل رسیدی و نسبت به کیس مورد نظرت ازنظر عقلی دو به شک هستی
به خودت زمان بده که در مورد کیس تجدید نظر کنی و دلیل کافی برای از بین بردن این
دو به شکی بیاری
یکم سخت و پیچیده است
باید با حوصله و با زمان بری جلو
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
سلام

تشکر میکنم از همه ی دوستان  که نظراتشون رو در مورد سوالم گفتن Khansariha (8)
سلام.ببخشید من یه سوال داشتم.نمیدونم قبلا مطرحش کردین یانه.من مثل همه شما معیارهایی واسه ازدواج دارم.حالا اگه خواستگارایی داشته باشم که بعضی ازاین معیارا رو نداشته باشن به نظر شما برای رهایی از مجرد موندن و گناهایی که در کمینمه درسته معیارامو نادیده بگیرم؟مثلا اینکه من دوست دارم همسرم آدم مومنی باشه و همیشه رضایت خدارومدنظر قرار بده.مثلااگه خدا گفته آهنگ و رقص حرامه توشب عروسی رقص وآهنگ نداشته باشیم.حالااگه آقابگه که یک شبه و خانوادم مسخره می کنن و ازاین حرفا...به نظرتون من باید منتظر مورد بهتر از نظر اعتقادی باشم یا به خاطر ترس از به گناه افتادن مجردی قبول کنم این آدمو؟ممنونم بچها از همراهیتون
من خودم به شخصه برای خودم این باور رو ساخته بودم که
ی جشن عقد ساده بگیرم و بریم مشهد
و برای عروسی هم ی سفر کیش بریم و بعد از آمدند مهمون های درجه یک دو فامیل رو دعوت کنیم و ی شامی بدیم و تمام
این موضوع رو با چندتا مشاور و افراد با تجربه و متاهلین در میان گذاشتم
بعضی ها موافق بودند و بعضی ها مخالف
موافق بودند از این نظر که صرفه جویی در هزینه ها میشه و به جایی اینکه هزینه شام و پذیرایی بشه
اون پول هزینه سفر و خوش گذرونی دونفری ما میشه
بعضی ها هم مخالف بودند که به دختر ضربه روحی میخوره
چون دوست داره عکس های آتلیه و فیلم عروسیش رو به هم نوع های خودش نشون بده و ی جورایی برای هم کلاس بذارند
و به زبان خودمونی حسرت به دل میمونه
و توجیه اینکه مشهد و مسافرت و خوش گذرونی رو همیشه میشه رفت ولی عروسی یک شبه و دیگه تکراری نمیشه
خط سیاهی روی باور ما کشیدند
حالا هنوز من همسر مورد نظر رو پیدا نکردم اما باورم تغییر کرد که حداقل ی عقد و عروسی ساده برگذار کنم
حالا در مورد شما
عقد و عروسی میتونه همه جوره برگذار بشه
از چندین نوع غذا و شیرینجات گرفته تا شیشه ویسکی و عرقیجات
تا ی برنج و مرغ ساده و ی گل شیرینی
و به جایی ارکست متنوع از تنبک و ارگ و ویالون آنچنانی
ی مولودی خوانی شاد و مفرح برگزار کنید
کلام آخر اینکه میشه ی عروسی برگذار کرد که درونش گناه نباشه
در مورد معیارهاتون یکم سماجت به خرج بدید
البته معیارهاتون رو بسنجید که منطقی باشه نه احساساتی
یکم برا تشکیل خانواده وسواس به خرج بدید
و قبل از بله گفتن و نشست و برخاست چند جلسه ای
یکی دوتا کلاس مشاور برید و بذارید مشاوره هم معیارهاتون رو بسنجد
یکی دو جلسه مشاور قبل از ازدواج هم کم هزینه تر و هم کم زمانبرتر
خدایی نکرده نسبت به بعد ازدواج
به هر حال برات آرزو خوشبختی و سربلندی میکنم
و منتظر باش ببین بقیه دوستان چه پیشنهادی بهتون میدند
ببخش پرحرفی کردم و سرتون رو درد آوردم vayy
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
 سپاس شده توسط
Gigglesmile مرسی ازاینننننننننننننننننننننننننننننننن همهههههههههههههههههههههههه جواب.قانع شدم


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان