1396 شهريور 15، 18:20
سپاس شده توسط
1396 مهر 12، 10:25
ویرایش شده
1396 مهر 13، 0:17
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
1396 مهر 13، 6:34
ویرایش شده
بهترین لحظات زندگی من همین روزهایی هستش که دارم تجربه می کنم
ی ریتم آروم پیدا کرده زندگیم ، ی شغل نسبتا خوب دارم هرچند حقوقش کمه ، به آرزوی تدریسم رسیدم، بالاخره تونستم از قید وابستگی رها شم و اینکه پاکم
الحمدلله
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سپاس شده توسط
1396 مهر 13، 17:53
بهترین لحظه زندگی من وقتی بود که ...
نمیدونم واقعا ، انگار باید صبر کنم فعلا
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
Just Do "THE RIGHT THING" H
1396 مهر 14، 4:22
1397 مرداد 4، 0:05
نوزادها ی بوی خاصی دارن این حس قشنگیهجالب و ناب
حس قشنگ این روزهاتون؟؟؟؟کسانی ک سپاس میزنن لطفا ی جوابی هم بدین...فکر کنید و بگید
سپاس شده توسط
1397 مرداد 5، 0:06
بهترین لحضه ی زندگی من لحضه ای هست که هنوز واقعیت رو میبینم و امید و نظم دارم و در زندگیم کاری که درست هست رو انجام میدم. شروع روزی هست که به خودم میگم هنوز کلی ندونسته دارم. پایان روزی که در راه درست تر حد اقل هشت ساعت تلاش به جا و مفید کردم و راضیم. لحضه به لحضه ی روزی که از روی اعتماد به نفس و عشق به هر کی که میبینم لبخند میزنم
سپاس شده توسط
1397 شهريور 29، 8:11
بعضیا فکر می کنن ما خیلی غمگینیم که روضه گوش می کنیم
نمی دونن گریه برای امام حسین علیه السلام بالاترین آرامشیه که من بعد از بیست و اندی سال زندگی تجربه کردم!
و نمی دونن زیباترین شادی دنیا، شادی بعد از روضه ست...
زندگی مِلک وقف است دوست من !
تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.
حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.
حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.
حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.
بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی
سپاس شده توسط
1397 شهريور 29، 11:15
ای کاش محرم تموم نمیشد سال بعد خدا میدونه زنده ام ویا نه
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1397 مهر 30، 8:24
قبلا هم تلاش کرده بودم، ولی بعد وسوسه که میشدم همه چیز یادم میرفت
ولی از اون روز دیگه نه، به همش تونستم نه بگم، اصلا روحیم بالاتر رفت
قبلش کلا آدم غمگینی بودم، جلوی بقیه خوب بودم، ولی از درون از خودم متنفر بودم، دلم نمیخواست ادامه بدم، اصن امید نداشتم.
ولی یهو یه نفر باعث شد به فکر بیفتم، امید داد بهم، و نه تنها تو موضوع ترک، توی درس و دانشگاه و کار هم مصمم تر شدم.
شاید خوب نباشه نمیدونم، ولی الان یه حس رضایت از خودم دارم و یه چیزی که بهم میگه تو میتونی.
بچا هیچوقت همه چیزو تموم شده ندونین، از یه جا که فکرشو نمیکنین خدا بهتون کمک میکنه.
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط