امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاپیک ویژه محرم و صفر

پسر مکه و منا


گفته بود:


مردم! من پسر مکّه و منا هستم؛ پسرِ زمزم و صفا. من پسر همان کسی هستم که حجرالاسود را در ردای خودش گرفت و در جایش گذاشت... من پسرِ براق سوارِ آسمان‌هایم که یک شبه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر کرد و جبرییل او را تا سدره المنتهی برد، من پسر همان کسی هستم که با ملائکه‌ی آسمان نماز خواند... من پسر محمّدِمصطفی و علیّ‌مرتضایم. من پسر همان کسی هستم که همراه پیامبر با دو شمشیر و دو نیزه می‌جنگید، که دوبار هجرت و دوبار بیعت کرد، که حتّی به قدر چشم بر هم زدنی کفر نورزید، من پسرِ همان کسی‌ام که جبرییل تأییدش کرد و میکاییل یاری‌اش داد... که تیری از تیرهای خدا برای منافقان بود... که شیر حجاز و آقای عراق و مکّی مدنی و خیفی و عقبی و بدری و اُحُدی و شجری بود، او جدّ من علیّ‌بن‌ابیطالب بود...*


مرد، اسیر بود وقتی این جمله‌های حماسی را در معرفی خودش می‌گفت.



*بخشی از خطبه حضرت سجّاد (ع) در مسجد شام/ نفس المهموم


وبلاگ بهار نارنج

[تصویر:  nasimhayat.png]
غم عشق ـت بیابون پرورُم کرد
هوای وصل و بی بال پرم کرد

نمیدونم چی شد یه دفعه دلم هوای محرم رو کرد و گفتم بزار تاپیک ـش رو بالا بیارم شاید یکی بیاد و چیزی بنویسه دلمون یکم آروم بشه
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
در اربعین چه گذشت؟

مشهورترین واقعه ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف امام حسین علیه السلام توسط او.
هر چند برخی از صاحب نظران این وقایع را بعید دانسته و منکر آن شده اند اما تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این بعید دانستن ها و انکار ها صحیح نیست و دلیل قابل قبولی برای رد این دو واقعه وجود ندارد.(1)
آنچه در ادامه می آید گزارش هایی از این دو واقعه در منابع موجود است:
مصباح الزائر به نقل از عطا می نویسد: روز بیستم صفر با جابر بن عبد اللّه بودم هنگامى كه به غاضریّه رسیدیم در جوى آن جا غسل كرد و پیراهن پاكیزه اى را كه همراه داشت پوشید. سپس به من گفت: اى عطا ! آیا عطرى به همراه دارى؟
گفتم: سُعد (مادّه اى خوش بو كننده) دارم.
[تصویر:  ar6.jpg]
او از آن به سر و بقیّه بدنش مالید. سپس با پای برهنه رفت تا نزد سرِ امام حسین علیه السلام ایستاد و سه تكبیر گفت و بیهوش، بر زمین افتاد و هنگامى كه به هوش آمد، شنیدم كه مى گوید: سلام بر شما، اى خاندان خدا .. (2)
بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى(3) می نویسد: همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیك شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیك شد و [به من ]گفت: دست مرا بر قبر بگذار.
چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش، بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین!
با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت كن، كه اگر یك گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد ، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد؛ چرا كه دوستدار آنان، به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان ، به سوى آتش [دوزخ ]مى رود
آن گاه گفت : دوست ، پاسخ دوست را نمى دهد؟!
سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت ، جدایى انداختند؟! گواهى مى دهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه ، سَرور زنانى ؟! و چگونه چنین نباشى ، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان ، پرورش یافته اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته اند.
پاك زیستى و پاك رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت .
آن گاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، اى روح هایى كه گرداگردِ حسین ، فرود آمده ، همراهش شُدید! گواهى مى دهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى ، باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریك هستیم.
به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
[تصویر:  3641_754.jpg]
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید : «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود، و هر كس كارِ كسانى را دوست داشته باشد ، در كارشان شریك مى شود»، و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم، همان است كه حسین علیه السلام و یارانش بر آن رفته اند. مرا به سوى خانه هاى كوفه ببر .
چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش، بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین! آن گاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت، جدایى انداختند؟!
هنگامى كه بخشى از راه را رفتیم ، گفت: اى عطیّه ! آیا سفارشى به تو بكنم ، كه دیگر گمان ندارم پس از این سفر، تو را ببینم دوستدار خاندان محمّد را، تا زمانى كه آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را، تا زمانى كه با آنان دشمن است، دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت كن، كه اگر یك گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد؛ چرا كه دوستدار آنان، به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان، به سوى آتش [دوزخ ]مى رود.(4)
مسارّ الشیعة می نویسد: در روز بیستم ماه صفر، بازگشت اهل حرمِ سَرور و مولایمان ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام از شام به شهر پیامبر صلى الله علیه و آله است و آن، همان روزى است كه جابر بن عبد اللّه بن حِزام انصارى، صحابى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ كه خداى متعال از او خشنود باد ـ براى زیارت قبر ابا عبد اللّه علیه السلام از مدینه به كربلا آمد. او نخستین زائر امام حسین علیه السلام از میان مردم (یعنى از غیر خانواده ایشان) است.(5)
كفعمى در کتاب المصباح می نویسد: زیارت اربعین (چهلم) را به این خاطر چنین نامیدند كه زمان آن، روز بیستم ماه صفر است كه چهل روز از كشته شدن امام حسین علیه السلام مى گذرد و همان، روز ورود جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله ، از مدینه به كربلا براى زیارت قبر امام حسین علیه السلام است . او نخستین زائر امام حسین علیه السلام از میان مردم است. . . و در این روز، بازگشت اهل بیتِ امام حسین علیه السلام از شام به مدینه نیز اتفاق افتاده است .(6)




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
اربعین... چرا فقط امام حسین (ع)


[تصویر:  74867821472867587764.jpg]
اربعین یعنی گذشت چهل روز از مصیبت جانگداز شهادت سرور و سالار شهیدان..

چرا فقط برای امام حسین علیه ‏السلام روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اكرم صلی ‏اللَّه‏ علیه ‏و آله، مراسم روز اربعین نداریم؟
برای توضیح جواب این سؤال، به این مطالب توجه كنید





1) فداكاری‏های امام حسین علیه‏السلام، دین را زنده كرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداكاری‏ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامی‏داشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است





2) مصیبت حضرت امام حسین علیه‏السلام، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین علیه‏السلام، از همه مصیبت‏ها بزرگ‏تر و سخت‏تر بود. اگر عامل دیگری هم در كار نبود، همین عامل كافی است كه نشان بدهد چرا برای امام حسین علیه‏السلام بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام‏صلی‏اللَّه‏علیه‏وآله عزاداری می‏كنیم و مراسم متعددی برپا می‏كنیم





3)در ماه محرم سال ۶۱ق. امام حسین علیه‏السلام، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را كشتند و اسیران كربلا را به كوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش، به كربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود






4)دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین علیه‏السلام، قصد نابود كردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین علیه‏السلام تلاش كردند تا حادثه كربلا، به كلی فراموش شود و حتی كسانی را كه برای زیارت امام حسین علیه‏السلام می‏آمدند، شكنجه می‏كردند و می‏كشتند. در زمان متوكل عباسی، همه قبرهای كربلا را شخم زدند؛ مزرعه كردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام، منع كردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده می‏كردند كه یكی از این مناسبت‏ها، حادثه روز اربعین است


5
)
یكی از نشانه‏های مؤمن، زیارت امام حسین علیه‏السلام در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسكری علیه‏السلام روایت شده است كه علامت‏های مؤمن پنج چیز است؛ پنجاه و یك ركعت نماز فریضه و نافله در شبانه‏روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست كردن، پیشانی بر خاك نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن و یكی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده‏اند







طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
اگر عاشورا روز آتش بود ، اربعين روز آب است

اگر عاشورا روز فراق بود ، اربعين روز وصال است

اگر عاشورا روز
نقطه بود ، اربعين روز راه است

اگر عاشورا روز تکليف بود ، اربعين روز تأکيد است

اگر عاشورا روز رفتن بود ، اربعين روز بازگشتن است

اگر عاشورا روز ريزش بود ، اربعين روز رويش است

اگر عاشورا روز قطره بود ، اربعين روز دريا است

اگر عاشورا ندای هل من ناصر ينصرنی بود ، اربعين فريادهای لبيک است.

لبیک یا حسین(ع)
التماس دعا
یا زهرا53
[تصویر:  kh.gif]
مقدمه
روزها همچنان از پی هم می‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه می‌رسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام می‌رسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش می‌دهد. زمزمه‌ای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمه‌ها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینی‌شان در اذهان حك شده باقی مانده است.
امام حسین ( ع ) به همراه 72 تن از یاران صدیقش حماسه‌ای خلق كرد كه حتی با یادآوری آن می‌توان به عظمت این نهضت حسینی پی برد و برای حركتها و مبارزات ظلم‌ستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس از امام(ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است كه هر چه بیش‏تر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازه‏ترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه یك حادثه كه یك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب كه نقش حیاتى را در استحكام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ایفا كرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حركت ها، جنبش ها و قیام هاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر كانون هاى ظلم و كفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهام‏بخش بسیارى از نهضت‏هاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) نیز این مفاهیم را بیان می‌دارد كه هر كس خود را بیشتر برای ظلم محیا كنید ، ظالم بیشتر می‌شود و اگر در برابر ظالم ایستادگی كنید ظلم از بین می‌رود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از كیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازى‏ها است. این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان كربلا درخشید كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر چند كوتاه پیرامون اساسى‏ترین بعد این حادثه بزرگ است كه در بخشی از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این حادثه تاریخی خواهد بود بیان می گردد .
تولد تاریخ
پنجاه سال از غروب آفتاب آسمانی وحی می‏گذشت و بیش از بیست سال بود كه زمین و زمان از تابش خورشید قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پیش از این، پیامبر اسلام(ص) رحلت فرموده بود و در طول این نیم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت درخشیده بود، دیگر هرچه بود سیاهی بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه عقربه ‌تاریخ پیشتر می رفت سیطره‌ سیاهی و ستم بیشتر می‏شد و این سیطره چنان باسرعت پیش می‏رفت كه دیگر امید به نور نجاتی نبود، می‏رفت كه نام قرآن و اسم اسلام نیز به فراموشی سپرده شود و این، یعنی محو حقایق و نابودی انسانیت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پیامبران و اصلاحگران تاریخ؛ به عبارت دیگر تحریف و تدفین تاریخ، تاریخی كه رسولان حق، از آدم تا خاتم به آفرینش آن كمر همت بسته بودند و با تحمل سختیهای طاقت‏فرسا و با صداقت و صمیمیت فوق العاده خویش آن را ساخته بودند و چه میثم‏ها كه در حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها كه به خاطرآن، شكنجه و تبعید نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علی(ع) آن عین عدل و عرفان و انسان كامل در این راه مقدس شهید شده و با خون خویش و این ابرمرد، كسی جز امام حسین(ع) و این كار سترگ، جز با حماسه بی‏نظیر كربلا، نمی‏توانست باشد این كار با منبر و خطابه یا با نوشتن نامه و رساله تحقق نمی‏یافت، خون خـدا می‏بایست دین خدا را از نو زنده كند و با شهادت خویش حجاب از چهره‌ اهل تزویر بردارد . حضرت با آگاهی تمام به آخركار وبا شوق واشتیاقی وصف ناپذیر به دیدار دوست به راه افتاد ورفت كه كربلا راعرش عشق وعاشورا را قیامت قرآن وتولد تاریخ كند كه كرد وحیرت آبادی را بنام كربلا تا ابد زنده وبالنده دربلندای ابدیت پدید آورد كه هنوز هم كه هنوز است جهانخواران وزورمداران وریا كاران تا نام كربلا وعنوان عاشورا را می شنوند خوابشان آشفته می شود و كربلا بزرگترین و مهیب‏ترین كابوسی است كه خواب را بر چشم همه یزیدیان حرام كرده است .
حسین بن على ( ع )
امام سوم شیعیان،شهید كربلا و خون خدا،كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاریخ بشرى را سرشار از حماسه و ایثار كرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خویش كه در كربلا ریخت،درخت اسلام آبیارى شد و امت مسلمان بیدار گشت. سومین امام معصوم، در سوم (یا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسین» نهاد.وى مورد علاقه شدید پیامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسین منى و انا من حسین...»
حسین بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش امیرمومنان حضرت علی (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امیر مومنان حضرت علی ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسید ، همچون سربازى مطیع رهبر و مولاى خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت «ع» به مدینه آمدند . مدت ده سال در صحنه سیاسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاویه بر حكومت مسلط بود، امام حسین«ع»همواره یكى از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهاى معاویه و دستگیریها و قتلهاى او بود و نامه‏هاى متعددى در انتقاد از رویه معاویه در كشتن یاران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پیرامون اعمال ناپسند دیگر او نوشت.
در عین حال،حسین بن على «ع» یكى از محورهاى وحدت شیعه و از چهره‏هاى برجسته و شاخصى بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصیت او بیم داشت . با مرگ معاویه در سال 60 هجرى ، یزید به والى مدینه نوشت كه از امام حسین«ع»به نفع او بیعت بگیرد . اما سید الشهدا كه فساد یزید و بى‏لیاقتى او را مى‏دانست، از بیعت امتناع كرد و براى نجات اسلام از بلیه سلطه یزید كه به زوال و محو دین مى‏انجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت.از مدینه به مكه هجرت كرد و در پى نامه نگاریهاى كوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت براى آمدن به كوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه‏هایى براى شیعیان كوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ كوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل،در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجرى از مكه به سوى عراق،حركت كرد. پیمان‏شكنى كوفیان و شهادت مسلم بن‏عقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوى كوفه مى‏رفت، پیش از رسیدن به كوفه در سرزمین «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت . تسلیم نیروهاى یزیدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین،مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسید،از آن پس،كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگى شد و كشته شدن وى،سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان‏هاى خفته گردید.
تداوم عاشورا
دیگر بار، محرم فرا رسید و دلهای احرار و آزادگان جهان به سوی حسین‏بن‏علی(ع ) متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه ای که 1421 سال از وقوع آن می گذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه تمامی آزادگان را به سوی خویش جلب می کند. آنچه در اولین نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم می خورد و جلب توجه می نماید ، انگیزه ماورای مادی این جنبش عظیم است. حسین بن علی(ع) از سر آغاز قیام خویش و حرکت از مدینه، و حتی قبل از آن، نه تنها به عدم پیروزی مادی خویش آگاه بود؛بلکه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها،از طریق اخبار غیبی توسط پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) از شهادت خویش با خبر گشته بود و این نکته ای بود که افراد مختلف نیز در مواقف متعدد ، با او در میـــان می گذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خویش که انجام وظیــفه خطیر الهی و احیای دین و سنت نبوی بود ، اصرار می ورزید . از سوی دیگر این انگیزه و نیت خدایی قیام حسین (ع) و اصحابش در لحظه به لحظه این واقعه به چشم می‏خورد؛ از سبقت گرفتن اصحابش برای شهادت از یکدیگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسین (ع) در راه حق و تا آخرین لحظات حیات امام حسین (ع) که نه تنها تمام هستی خود را در راه حق ، جانانه واگذار نموده است، بلکه هنوز هم خویشتن را تسلیم حق می داند و زیر لب زمزمه می کند: الهی رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک.
انگیزه الهی عاشورا که در آن ذره ای غیر خدا راه ندارد، سبب شده است که اهداف عاشورا و قیام اباعبدالله‏ الحسین(ع)، اهدافی مطابق فطرت و سرشت تغییر ناپذیر انسانی گردد. و مگر ممکن است که روزگاری از ایام زندگی بشر، انگیزه ظلم ستیزی و آزادی از قید و بند ظلم از صفحه جان آدمی خارج شود و یا عشق به مبدأ خلقت در میان آدمیان فراموش گردد. پس همین پیوستگی عاشورا و فطرت انسانی، خود سبب تضمین عاشورا، نه تنها پس از 14 قرن، بلکه تا آخر زندگی بشر است. دامنه وسیع اثرات اجتماعی و فردی این قیام الهی که نه تنها پیروان سید الشهدا ( ع ) را تحت تاثیر قرار داده، بلکه سبب بیداری و تأثیر پذیری احرار و آزادگان جهان نیز گردیده است. ریشه های این فرهنگ و پیام جاودانه را در دل تاریخ مستحکم نموده است و تا زمانی که این اثرات عمیق و وسیع، در گستره تار یخ باقی و پا بر جاست، نام و یاد حماسه سازان کربلا نیز پایدار خواهد بود. از آنچه تاکنون مورد بررسی اجمالی قرار گرفت ، به وضوح مشخص می شود که فراموشی این واقعه عظیم، هرگز متصور نیست. اسلام از همان آغاز تبلیغ، اصلی‏ترین برنامه خویش را رهایی آدمی از قید طاغوت و بندگی و اطاعت غیر خدا، معرفی نمود و بر آن پافشاری نمود. به همین خاطر مستکبران و مشرکان که منافع خویش را در خطر می دیدند، و تعارض آشکار اسلام با اهداف و مطامع خویش را در یافته بودند، همواره بر آن تاختند. اما رهبری الهی پیامبراكرم(ص) و امدادهای الهی مانع به ثمر نشستن کوششهای آنان می شد. از طرف دیگر، مسلمین نیز آنان را دشمن آشکار دین خویش می‏دانستند و در راه مبارزه با آنان، هرگز کوتاه نمی آمدند. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)، روش خویش را تغییر دادند و شروع به استحاله و تغییر تدریجی این دین الهی از درون و وارونه جلوه دادن تعالیم آن و افزودن خرافه به آن نمودند ؛ تا جایی که پس از رسول اکرم (ص)، رفته رفته تمام ارکان قدرت را به دست گرفتند و آنچه در عصر نبی گرامی اسلام (ص)، از انجام آن عاجز بودند ،امروز در زیر پوشش ظاهری اسلام و به نام دین، انجام می‏دادند و هرچه زمان گذشت، بخشهای بیشتری از دین خدا را زیر و رو کردند. با ذکر این مطلب، این نکته واضح و آشکار می گردد که قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و اکثریت باطل ، خلاصه نمی شود ؛ بلکه خود چشمه جوشان معــرفتی و شناختی است و دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است که در تمامی اعصار عمل نمودن به آن سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانیت انسان می گردد . بر این اساس ، اسلام بقای خویش را مرهون مجاهدتهای سید الشهداست و این همان مفهوم حدیث نبوی است که « حسین منی و انا من حسین » امروز دشمنان هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه می دهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی اسلامی می‏دانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند خود اسیر می نماید .
پس امروز نیز ما به ماهیت پیام و قیام سیدالشهدا نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه را که پیامبر اسلام (ص) به عالمیان عرضه نمود را درک نماییم و آنرا حفظ کنیم و باورهای خویش را از هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و درون انسانی خویش را از بند برهیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظام جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی مهدی موعود (عج) هموار کنیم. در حقیقت، قیام حسینی در عصر حاضر و در فضای غبار آلود تبلیغاتی موجود، هر چه بیشتر مرز حق و باطل را تبیین می نماید و دوباره فطرت مدفون شده بشر را که در زندگی مادی غوطه ور است بیدار می کند. پس نه تنها نیاز بشر در عصر حاضر به قیام عاشورا از بین نرفته است، بلکه فزونی یافته است .
عاشورا: حال و آینده
نسل امروز و آینده هنوز تشنه فضیلت و عدالت است و به دلیل سرخوردگى از تباهى‏ها به‏دنبال آرمان شهر اسلامى مى‏گردد. اینان به نیرومندى و توانایى خویش براى به دست آوردن دنیایى بهتر و در نتیجه‏رستاخیزى مطلوب مى‏اندیشد. جوان امروز در تلاش است تا از فرهنگ و ارزش‏هاى اسلامى انسانى‏به صورت بهینه بهره گیرد. این تفكر حیاتى‏ترین، اندیشه‏اى است كه مى‏تواند به‏بالندگى جامعه جوان امروز و آینده مدد رساند. همانگونه كه می دانید صحنه عاشورا چنان آگاهانه در راه معشوق جان‏سپارى كردند كه به قول امام خمینى(ره): «هر چه روز عاشورا سیدالشهدا سلام‏الله‏علیه به شهادت نزدیك‏تر مى‏شد، افروخته‏تر مى‏شد و جوانان او مسابقه‏ مى‏كردند براى این كه شهید بشوند، همه هم مى‏دانستند كه بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. براى این كه آنها مى‏فهمیدند كجا مى‏روند؛ آنها مى‏فهمیدند براى چه آمدند؛ آگاه بودند كه «ما آمدیم اداى وظیفه خدایى را بكنیم؛ آمدیم اسلام را حفظ بكنیم‏». امام خمینى(ره) رمز عزت مردم ایران، از ذلت و زبونى را، احیاى حماسه‏هاى‏ عاشورایى مى‏دانند و مى‏فرمایند: «عاشورا را زنده نگهدارید كه با نگهداشتن‏عاشورا كشور شما آسیب نخواهد دید.»
شجاعت‏ سیدالشهداء علیه السلام نه تنها همان زور بازو و قدرت و قوت بدنى و علم و آگاهى آن‏حضرت به آئین جنگ و نبرد و مدیریت و فرماندهى و به خاك انداختن دلیران ودلاوران صحنه كارزار بود، بلكه تمام اینها از روح قوى و خصیت‏بلند و حیات‏اعتقادى و اسلامى او نشات مى‏گرفت. وقتى از او مى‏پرسند از پیامبر حدیثى كه خودت شنیده باشى نقل كن مى‏فرماید: « ان الله یحب معالى الامور و یبغض سفسافها » خداوند كارهاى بلند و گرامى رادوست مى‏دارد و كارهاى پست و زبون را دشمن مى‏دارد.»
در این روایت امام حسین(ع) كه از جد بزرگوارش نقل مى‏كند، معلوم مى‏شود روح بلندامام با امور پست جسمى سر و كار ندارد، سر و كارش با معانى عالى و بلند و باعظمت است. از دیدگاه اسلام همه حماسه‏هاى نژادى و قومى مذموم است و آن حماسه‏اى در اسلام‏ممدوح و پسندیده است كه بر اساس عزت نفس، كرامت نفس، آزاد منشى و استقلال‏فرهنگى و اعتقاد دینى باشد و ننگ و ذلت و انحطاط و پستى را تحمل ننماید.
سیدالشهدا با الهام از آیات حماسى قرآن هم چون آیه شریفه «لله العزه ولرسوله و للمومنین‏» و آیه «لن یجعل الله للكافرین على المومنین سبیلا» و بااستفاده از زندگى حماسى و سیره عملى رسول خدا(ص) و امیرالمومنین علیه السلام‏و حماسه‏هاى زهراى اطهر وامام حسن مجتبى(ع) به احیاى انسان‏هاى مرده زمان‏پرداخت و شخصیت معنوى مسلمانان را بیدار كرد و اسلام را تجدید حیات بخشید و درملت اسلام در تمامى قرون و اعصار حماسه و غیرت ایجاد كرد، حمیت و شجاعت و سلحشورى به وجود آورد و براى تمام نهضت‏ها و انقلاب‏هاى دنیا سوژه و سرمایه‏ بى‏نظیرى شد و به آنها آموخت كه ترس‏ها، زبونى‏ها، بردگى‏ها، چاپلوسى‏ها، بیگانه‏پرستى‏ها، همه و همه مولود از دست دادن خوى فطرى و شخصیت انسانى است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى پیرامون روحیه حماسى و رفتار شجاعانه مردم شریف ایران و بركات آن مى‏فرمایند: «رفتار شجاعانه همه مردم و مسئولان ایران، علت‏هاى دیگر را براى مقاومت دربرابر آمریكا تشجیع كرده است. اكنون دورانى كه امریكایى‏ها خیال مى‏كردند صاحب‏اختیار دنیا هستند و براى كشورهاى گوناگون خط و نشان مى‏كشیدند، سپرى شده است واین همه به بركت‏شجاعت و نترسیدن ملت ایران از ابرقدرت‏ها حاصل شده است.» امروزه ملت‏هاى مسلمان سراسر دنیا در پرتو تعالیم حماسى حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) مى‏روند تا در تاریخ معاصر تحولى ایجاد كنند. امروزه بیدارى و آگاهى سیاه پوستان امریكا آن هم در پرتو تعالیم انسان ساز عاشورایى و رهنمودهاى امام خمینى ( ره ) مایه بسى امید و بشارت است.
رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «سیاهپوستان آمریكا اعم از مسلمان ومسیحى در این تظاهرات مشت‏هایشان را گره كردند و فریاد «الله اكبر» سر دادندو به ترجمه سوره مباركه حمد گوش فرا دادند این پیام قرآن بود كه زیر چشم رژیم‏استكبار امریكا در دنیا پخش شد و این واقعیت نشان داد كه با وجود مخالفت هاى‏امریكا پیام انقلاب اسلامى به مخاطبین آن در دورترین نقطه جهان رسیده است.»
رهبر معظم انقلاب بااشاره به حماسه‏هاى مردم شریف ایران و با قاطعیت تمام مى‏فرمایند: « همه دولت‏ها اعتراف دارند كه تنها ایران اسلامى است كه با شجاعت در مقابل‏امریكا و اسرائیل ایستاده‏اند.»
به خاطر همان تعالیم عاشورایى است كه هنوزشعارهاى حماسى و پیام‏هاى بلند آن به گوش اهل دل مى‏رسد كه مى‏فرمود: الموت اولى من ركوب العار والعار اولى من دخول النار انا الحسین بن على آلیت ان لا انثنى حتى عیالات ابى امضى على دین النبى ، «مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش سوزان جهنم است‏من حسین فرزند على هستم، سوگند یاد كرده‏ام كه در مقابل دشمن سرفرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم حمایت مى‏كنم و در راه آئین پیامبر كشته مى‏شوم.»
روحیه‏ حماسى است كه باعث مى‏شود انبیاء الهى براى اجراى عدالت اجتماعى كوچكترین سازشى‏با مترفین و كفار نداشته باشند.
همین حماسه‏هاى صادقانه و مخلصانه بود كه یك جاذبه واقعى و حقیقى در قلوب مردم‏مومن جهان ایجاد كرد كه حرارت و سوزش آن هرگز به سردى نمى‏گراید و در زیر این‏آسمان كبود نمى‏توان نهضت و انقلاب اصلاحى را پیدا كرد كه با حماسه‏هاى جاویدعاشورا آشنا نباشد.
آرى «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المومنین لن تبرد ابدا» امام خمینى‏ ( ره ) «بزرگداشت‏شعائر عاشورایى‏» را مهم‏ترین رمز وحدت ملل مسلمان جهان مى‏داند وتعالیم عاشورایى را ثمربخش‏ترین حماسه‏براى‏عزت‏مسلمین و ذلت و خوارى كفار ومشركین و نابودى استكبار جهانى به‏حساب آورده ومى‏فرماید: «همه باید بدانیم كه آن چه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسى، مراسم‏عزادارى ائمه اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابى عبدالله‏الحسین علیه السلام است كه حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان اثنى عشرعلیهم صلوات الله و سلم مى‏باشد.»
عاشورا و زنان
زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاك او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب كننده جانها بوده است.
اینك نیز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسیم مى‏كند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش مى‏چرخند.
عاشورا از دیرباز تجلى‏گر روز درگیرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندك ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى‏دین حكومت‏ ستمكار یزیدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت. عاشورا اگر چه یك روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت كشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن‏على(ع) مى‏گردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود مى‏آورند. عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین‏» بود كه دین رسول خدا ( ص ) با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالت‏خواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ‏نشین و مستكبران غارتگر بود. حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت‏بار ترجیح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند. در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى كه در ركاب حضرت به فیض عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان كمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب كبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبت‏شده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند كه از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مى‏پندارند. در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ پر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداكارى خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1- مشاركت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پیام رسانى 4- روحیه بخشى 5- پرستارى 6- مدیریت 7- حفظ ارزشها 8- تغییر ماهیت اسارت 9- عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیك كربلا
الگو گیری ازعاشورا
تاریخ اسلام و شخصیت‌های برجستة اسلامی نیز برای مسلمانان در همة دوره‌ها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مكتب نیز توصیه كرده‌اند كه از نمونه‌های متعالی و برجسته در زمینه‌های اخلاق و كمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای كربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنة این حماسه ماندگار و تك‌تك حماسه‌آفرینان عاشورا، الگوی انسان‌های حق‌طلب و ظلم‌ستیز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهل‌بیت ( ع )» بصورت عام‌تر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشق‌اند. از خواسته‌های ماست كه حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »
امام حسین ـ علیه السّلام ـ حركت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق می‌داند و می‌فرماید: «فَلَكُمْ فی اُسوَةٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبیا، و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی كه امام حسین ( ع ) به كار پیشینیان می‌كند، نشان‌دهندة این الگوگیری است. هنگامی كه حضرت می‌خواست از مدینه خارج شود، این آیه را می‌خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»، قبل از حركت نیز در وصیتنامه‌ای كه به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزة خروج را بیان كرد، از جمله تكیة آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی كرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی و اَبی عَلِی بْنِ اَبی طالِبٍ» و سیرة پیامبر و علی ( ع ) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منكر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای كار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَة و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله »
را اسوة خود و هر مسلمان دیگر قلمداد كرده است. پیامبر اكرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را «امام» معرفی كرده است، چه قیام كنند، چه بنشینند: «اِبْنای هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ( ع ) بود و عمل آن حضرت برای امّت می‌توانست سرمشق و سرخط باشد و مبنای مشاركت پیروان امامت در مبارزه با حكومت یزیدی باشد، مبارزه‌ای كه ریشه در جهاد همة پیامبران ربّانی و همة جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت.
در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیام‌های ضد ستم و نهضت‌های آزادی‌بخش، با الهام از حركت عزّت‌آفرین عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات استقلال‌طلبانة هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمرة این الگوگیری بود؛ همچنانكه خود گاندی گفته است: « من زندگی امام حسین ( ع )، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجّه كافی به صفحات كربلا نموده‌ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ( ع ) پیروی كند »
قائد اعظم پاكستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: « هیچ نمونه‌ای از شجاعت، بهتر از آن‌كه امام حسین ( ع ) از لحاظ فداكاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمی‌شود. به عقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق قربانی كرد، پیروی نمایند »
بارزترین نمونة آن، انقلاب اسلامی ایران بود كه درس‌ها و الگوهای عاشورا، قوی‌ترین دستمایة جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار می‌رفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تكلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بی‌یاوری، رها نكردن هدف حتّی با كمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.
امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد می‌فرماید: « ملّت عظیم‌الشأن، در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می‌شد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیة‌ الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب‌ساز است. » سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوه‌های مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یك حركت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درس‌هایی كه برای به حركت درآوردن ملّت‌های خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یك «مكتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.
پیام عاشورا
«السلام علیك یا ثارالله و ابن‏ثاره و الوتر الموتور»
عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسید ، و سید الشهداء(ع) كه همراه پاكباختگان دین خدا به صحراى كربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. حسین بن‏على ( ع ) با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران كفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ كرد: 
الف) آزادى و آزادگی 
در بامداد عاشـــــورا، كه دشمنان بر گرد سید الشهداء امام حسین ( ع ) حلقه زده بودند به حضرت پیشنهاد بیعت‏ با یزید كردند و امام(ع) فرمودند : لا والله لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمى‏كنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمى‏پذیرم. در نزدیكی ظهر عاشورا سید الشهداء پیام آزادى را تكرار كرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة هرگز تن به ذلت نمى‏دهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است. در آخرین لحظات كه پیكر پاره‏پاره‏ سید الشهداء بر روی زمین افتاده بود و خون خدا از رگهاى بریده‏اش بیرون مى‏زد و دشمنان از خدا بی خبر به سمت‏خیمه‏گاه اهل بیت ( ع ) یورش مى‏بردند، در زیر لب این چنین زمزمه كردند : یا شیعة آل ابى‏سفیان ان لم یكن لكم دین و كنتم تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنیاكم اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را كنار گذاشته‏اید و از روز رستاخیز نمى‏هراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.
ب) عرفان با دید حقیقت 
با نزدیكتر شدن ظهر عاشورا ، تهدید سپاهیان دشمن افزونتر می شد ، وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال را فرا گرفته بود و حسین بن علی ( ع ) فرزند برومند حضرت فاطمه(س) تنهایى را احساس مى‏كرد. و در این میان سید الشهدا ( ع ) دستش را به سمت آسمان بلند كرد و با معبود خود این گونه سخن گفت: اللهم انت ثقتى فى كل كرب و انت رجائى فى كل شدة و انت لى فى كل امر نزل بى ثقة و عدة، كم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بك و شكوته الیك رغبة منى الیك عمن سواك ففرجته عنى و كشفته [و كفیتنیه] فانت ولى كل نعمة و صاحب كل حسنة و منتهى كل رغبة. بارالها، تو در هر اندوه و مشكلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى كه بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مى‏شود و راه چاره‏اندیشى را بر انسان مى‏بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مى‏كنند و دشمنان به نكوهش مى‏پردازند; چه بسیار چنین غمهایى كه به درگاه تو روى آوردم، به تو شكایت كرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا كننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیكى و پایان هر آرزو و امیدى.
ج) نماز نیایش 
هنگام اذان ظهر فرا رسید. یكی از یاران مخلص امام در ظهر عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت كرد، حضرت فرمودند: وقت نماز فرا رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. آنگاه نماز را آغاز كرد و نزدیك به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت كامیاب شدند. اقامه نماز در صحنه كربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاكید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مى‏كنند و مى‏گویند: ... اشهد انك قد اقمت الصلاة...
د) ایستادگی حق در برابر باطل 
در روز عاشورا، حلقه محاصره دشمنان لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد و سختیهایش فزونى مى‏یافت. در آن هنگام، كه تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یكى پس از دیگرى شربت‏شهادت مى‏نوشیدند و خویشاوندان نزدیك و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مى‏زدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بى‏خبر را مخاطب ساخت و فرمودند: تبا لكم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .
الا و ان الدعى بن الدعى قد ركزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ...
در پایان امام(ع) اشعار فروة بن‏مسیك مرادى را قرائت كردندكه آمده است :
اگر شما را شكست دادیم از قدیم چنین بوده‏ایم و تازگى ندارد اگر با شكست رو به رو شدیم باز مغلوب نشده‏ایم پیروزى در هر حال با جبهه حق است ما با ترس خوى نگرفته‏ایم اگر كشته شویم سرنوشت، شهادت در راه خداست.
ه) سجده كردن در برابر حق و حقانیت 
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مى‏گفتند: انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى یوم القیامة من تا روز قیامت، با هر كه با شما [معصومان] سازش كند، سازش مى‏كنم و با هر كه بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مى‏جنگم. یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر كردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاكید كردند: نفوسنا لنفسك الفداء و دماؤنا لدمك الوقاء فوالله لا یصل الیك و الى حرمك سوء و فینا عرق یضرب; جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاك تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیكرش چهره بر خاكهاى گرم كربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه كرد:
صبرا على قضاءك یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین، مالى سواك و لا معبود غیرك، صبرا على حكمك یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على كل نفس بما كسبت احكم بینى و بینهم و انت‏خیر الحاكمین.
خدایا، در برابر قضا و حكم حتمى‏ات صبر پیشه مى‏كنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارى‏جویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حكم تو را مى‏پذیرم، اى فریادرس كسى كه فریادرسى ندارد; اى جاودانه‏اى كه پایانى ندارد، اى زنده‏كننده مردگان و اى قیومى كه بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت كن; تو بهترین داورانى.
« السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) »
پى‏نوشتها:
1ـ بنگرید : ادب الحسین وحماسه ، ص122-121، به نقل ازلهوف سید ابن طاووس ومقتل خوارزمی ونیز همان كتاب ادب الحسین … ص28، 105-104ونیز بلاغه الحسین ، ص 144و 157و… 
2 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى كشته تنهایى كه انتقام خونت گرفته نشده است.
3 ـ بحارالانوار، ج 45، ص‏7; در كتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل كرده‏اند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم كرد. (مناقب آل ابى‏طالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الكامل فى التاریخ، ابن‏اثیر، ج 4، ص‏63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238) ، ص 51 
4 ـ صحیفه نور، ج‏15، ص‏55 ، ص 205 
5 ـ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص‏217; بحارالانوار، ج 45، ص 4. 
6 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن‏طاووس، ص 165. 
7 ـ .بحارالانوار، ج 98، ص 260. 
8 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص‏83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص‏6 - 155. 
9 ـ مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 ، 304 ، 375 
10 ـ كتاب پرتوى از عظمت‏حسین(ع- تالیف لطف الله صافى، ص‏217 201. 
11 ـ منافقون، آیه‏8. 
12 ـ نساء، آیه‏141. 
13 ـ روزنامه رسالت،23/7/74. 
14 ـ روزنامه جمهورى اسلامى،27/7/74 ، 13/2 /75 
15 ـ مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏217. 
16 ـ صحیفه نور، ج‏21، ص‏173. 
17 ـ صحیفه نور. ج‏9. ص‏57 
18 ـ همان. ج 14. ص 265 ، 
19 ـ عوالم (امام حسین) ص‏3 و 4 
20 ـ حیاة الامام الحسین، ج‏3، ص 378.
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها …
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا …
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


در بيان فرستادن سرهای شهداء به سوی كوفه[تصویر:  hazratezeinab1-k.jpg]

عمر بن سعد چون از كار شهادت امام حسين عليه السلام پرداخت نخستين سر مبارك آن حضرت را به خولي (به فتح خاء و سكون واو و آخره ياء) بن يزيد و حميد بن مسلم سپرد و در همان روز عاشورا ايشان را به نزد عبيدالله بن زياد روانه كرد خولي آن سر مطهر را برداشت و به تعجيل تمام شب خود را به كوفه رسانيد، و چون شب بود و ملاقات ابن زياد ممكن نمي‌گشت لاجرم به خانه رفت.
طبري و شيخ ابن نما روايت كرده‌اند از نوار زوجه خولي كه گفت آن ملعون سر آن حضرت را در خانه آورد و در زير اجّانه جاي بداد و روي به رختخواب نهاد. من از او پرسيدم چه خبر داري بگو، گفت مداخل يك دهر پيدا كردم سر حسين را آوردم، گفتم واي بر تو مردمان طلا و نقره مي‌آورند تو سر حسين فرزند پيغمبر را، به خدا قسم كه سر من و تو در يك بالين جمع نخواهد شد. اين بگفتم و از رختخواب بيرون جستم و رفتم در نزد آن اجّانه كه سر مطهر در زير آن بود نشستم، پس سوگند با خدا كه پيوسته مي‌ديدم نوري مثل عمود از آنجا تا به آسمان سر كشيده، و مرغان سفيد همي ديدم كه در اطراف آن سر طيران مي‌كردند تا آنكه صبح شد و آن سر مطهر را خولي به نزد ابن زياد برد. مؤلف گويد: كه ارباب مقاتل معتبره از حال اهلبيت امام حسين عليه السلام در شام عاشورا نقل چيزي نكرده‌اند و بيان نشده كه چه حالي داشتند كه چه بر آنها گذشته تا ما در اين كتاب نقل كنيم، بلي بعض شعراء در اين مقام اشعاري گفته‌اند كه ذكر بعضش مناسب است. صاحب معراج المحبه گفته:

نگون چون رايت عباس گرديد
چه خود را ديد بي‌سالار و صاحب
بنات العش را جمع‌آوري كرد
غم قتل پدر بودش پرستار
درون خيمه سوزيده ز اخگر
قيامت بر شفيعان دست امت
كه زهرا بود در جنت مكدر
كه از تصوير آن عقل است حيران
زبان صد چو من ببريده و لال
بود دور از ادب گفت و شنودش
(گوينده نير تبريزي است)

چه از ميدان گردون چتر خورشيد
بتول دومين ام المصائب
بر ايتام برادر مادري كرد
شفابخش مريضان شاه بيمار
شدندي داغداران پيمبر
بپا شد از جفا و جور امت
شبي بگذشت بر آل پيمبر
شبي بگذشت بر ختم رسولان
ز جمال و حكايتهاي جمال
ز انگشت و ز انگشتر كه بودش

ديگري گفته از زبان جناب زينب سلام الله عليها :

اگر صبح قيامت را شبي هست آنشب ست امشب

طبيب از من ملول و جان ز حسرت بر لبست امشب

برادرجان يك سر بر كن از خواب و تماشا كن

كه زينب بي تو چون در ذكر يا ربست امشب

جهان پر انقلاب و من غريب اين دشت پر وحشت

تو در خواب خوش و بيمار در تاب و تبست امشب

سرت مهمان خولي و تنت با ساربان همدم

مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب

صبا از من به زهرا گو بيا شام غريبان بين

كه گريان ديدة دشمن به حال زينب است امشب

 

و محتشم عليه الرحمه گفته:
 
ما را به صد هزار بلا مبتلا ببين
مردانشان شهيد و زنان در عزا ببين

كاي بانوي بهشت بيا حال ما بين
بنگر به حال زار جوانان هاشمي

بالجمله چون عمر سعد (ملعون) سر امام عليه السلام را با خولي( لعين) سپرد امر كرد تا ديگر سرها را كه هفتاد و دو تن به شمار مي‌رفت از خاك و خون تنظيف كردند و به همراهي شمر (ملعون) بن ذي الجوشن و قيس (لعين) بن اشعث و عمرو (ملعون) بن الحجاج براي ابن زياد (ملعون) فرستاد و به قولي سرها را در ميان قبايل كنده و هوازن و بني تميم و بني اسد و مردم مذحج و ساير قبايل پخش كرد تا به نزد ابن زياد برند و به سوي او تقرب جويند. و خود آن ملعون بقيه آن روز را ببود و شب را نيز بغنود و روز يازدهم را تا وقت زوال در كربلا اقامت كرد و بر كشتگان سپاه خويش نماز گذاشت و همگي را به خاك سپرد و چون روز از نيمه بگذشت عمر بن سعد (ملعون) امر كرد كه دختران پيغمبر صلي الله عليه و آله را مشكفات الوجوه بر شتران بي‌وطا سوار كردند و سيد سجاد عليه السلام را غل جامعه بر گردن نهادند. ايشان را چون اسيران ترك و روم روان داشتند چون ايشان را به قتلگاه عبور دادند زنها را كه نظر بر جسد مبارك امام حسين عليه السلام و كشتگان افتاد لطمه بر صورت زدند و صدا را به صيحه و ندبه برداشتند. صاحب معراج المحبه گفته:
بهم پيوست نيسان و حزيران
يكي شد موكنان بر سوگ دلبند
يكي داغ علي را تازه مي‌كرد
بپا گرديد غوغاي قيامت
بنور ديدة ساقي كوثر
به جان خلد نار دوزخي زد
سيه شد روزگار آل عصمت
شنيدن كي بود مانند ديدن

چه بر مقتل رسيدن آن اسيران
يكي مويه كنان گشتي به فرزند
يكي از خون به صورت غازه مي‌كرد
به سوگ گلرخان سروقامت
نظر افكند چون دخت پيمبر
بناگه ناله هذا اخي زد
ز نيرنگ سپهر نيل صورت
ترا طاقت نباشد از شنيدن

ديگري گفته:
 
خود برافكندند از پشت شتر
شور محشر در جهان انداختند
از جگر هجران كشيده بلبلي
خاست محشر از قرآن مهر و ماه
آن همايون بانوي خورشيد مهد
زخم خواره در ميانه ناپديد
بود جاي تير و شمشير و سنان

مه جبينان چون گسسته عقد در
حلقها از بهر ماتم ساختند
گشت نالان بر سر هر نوگلي
زينب آمد بر سر بالين شاه
تا نظر برد اندر آن پيكر بجهد
ديد پيدا زخمهاي بيعديد
هر چه جستي موبمو از وي نشان

شيخ ابن قولويه قمي به سند معتبر از حضرت سجاد عليه السلام روايت كرده كه به رائده فرمود همانا چون روز عاشورا رسيد، رسيد به ما آنچه رسيد از دواهي و مصيبات عظيمه و كشته گرديد پدرم و كساني كه با او بودند از اولاد و برادران و ساير اهلبيت او، پس حرم محترم و زنان مكرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار كردند براي رفتن به جانب كوفه پس نظر كردم به سوي پدر و ساير اهلبيت او كه در خاك و خون آغشته گشته و بدنهاي آنها طاهر بر روي زمين است و كسي متوجه دفن ايشان نشد و سخت بر من گران آمد و سينه من تنگي گرفت و حالتي مرا عارض شد كه همي خواست جان از بدن من پرواز كند. عمه‌ام زينب كبري سلام الله عليها چون مرا بدين حال ديد پرسيد كه اين چه حالتست كه در تو مي‌بينم اي يادگار پدر و مادر و برادران من، مي‌نگرم ترا كه مي‌خواهي جان تسليم كني، گفتم اي عمه چگونه جزع و اضطر اب نكنم و حال آنكه مي‌بينم سيد وآقاي خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل و عيشرت خود را كه آغشته به خون در اين بيابان افتاده و تن ايشان بي‌كفن است و هيچكس بر دفن ايشان نمي‌پردازد و بشري متوجه ايشان نمي گردد و گويا ايشان را از مسلمانان نمي‌دانند.
عمه‌ام گفت: « از آنچه مي‌بيني دلگران مباش و جزع مكن به خدا قسم كه اين عهدي بود از رسول خدا صلي الله عليه و آله به سوي جد و پدر و عم تو و رسول خدا صلي الله عليه و آله مصائب هر يك را به ايشان خبر داده به تحقيق كه حق تعالي در اين امت پيمان گرفته از جماعتي كه فراعنه ارض ايشان را نمي‌شناسند لكن در نزد اهل آسمانها معروفند كه ايشان اين اعضاي متفرقه و اجساد در خون طپيده را دفن كنند.
وَ ينصِبُونَ لِهذا اللطَّف عَلَما لقبرِ اَبيكَ سَيّدِ الشّهداء (ع) لايُدْرَسُ اَثَرُهُ ولا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلي كرُوُرِ الليالي والايّام.
و در ارض بر قبر پدرت سيدالشهداء عليه السلام علامتي نصب كردند كه اثر آن هرگز برطرف نشود و به مرور ايام و ليالي محو و مطموس نگردد يعني مردم از اطراف و اكناف به زيارت قبر مطهرش بيايند و او را زيارت نمايند، و هر چند كه سلاطين كفره و اعوان ظلمه در محو آثار آن سعي و كوشش نمايند ظهورش زياده گردد و رفعت و علوش بالاتر خواهد گرفت.»
بقيه اين حديث شريف از جاي ديگر گرفته شود، بنابر اختصار است.
و بعضي عبارات سيد ابن طاوس را در باب آتش زدن خيمه‌ها و آمدن اهلبيت عليهم السلام به قتلگاه كه در روز عاشورا نقل كرده، در روز يازدهم نقل كرده‌اند مناسبست ذكر آن، نيز چون ابن سعد (ملعون) خواست زنها را حركت دهد به جانب كوفه امر كرد آنها را از خيمه بيرون كنند و خيام محترمه را آتش زنند پس آتش در خيمه‌هاي اهل بيت زدند شعله آتش بالا گرفت فرزند پيغمبر (ص) دهشت زده با سر و پاي برهنه از خيمه‌ها بيرون دويدند و لشكر را قسم دادند كه ما را به مصرع حسين عليه السلام گذر دهيد پس به جانب قتلگاه روان گشتند، چون نگاه ايشان به اجساد طاهره شهداء افتاد صيحه و شيون كشيدند و سر و روي را با مشت و سيلي بخستند.
و چه نيكو سروده محتشم عليه الرحمه در اين مقام:
شور نشو واهمه را درگما فتاد
بر زخمهاي كاري تير و كمان فتاد
بر پيكر شريف امام زمان فتاد
سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد
رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول
وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست
كز خون او زمين شده جيحون حسين تست
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين تست
مرغ هوا و ماهي دريا كباب كرد
ما را غريب و بيكس و بي‌آشنا ببين
در ورطه عقوبت اهل جفا ببين
سرهاي سروان همه در نيزه‌ها ببين
غلطان به خاك معركه كربلا ببين

بر حربگاه چون ره آنكاروان فتاد
هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بي‌اختيار نعره هذا حسين از او
پس بازبان پرگله آن بضعه رسول
اين كشته فتاده به هامون حسين تست
اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست
اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات
اين شاه كم سپاه كه با خيل اشگ و آه
پس روي در بقيع و به زهرا خطاب كرد
كاي مونس شكسته دلان حال ما ببين
اولاد خويش را كه شفيعان محشرند
تنهاي كشتگان همه در خاك و خون نگر
آن تن كه بود پرورشش در كنار تو

و ديگري گفته:
 
از دل كشيد ناله به صد درد سوزناك
احوال ما ببين و سپس خواب ناز كن
بر كشتگان بي‌كفن خود نماز كن
دستي به دستگيري ايشان دراز كن
ما را سوار بر شتر بي‌جهاز كن
بار دگر روانه به سوي حجاز كن

زينب چو ديد پيكر آنشه به روي خاك
كاي خفته خوش ببستر خون ديده باز كن
اي وارث سرير امامت به پاي خيز
طفلان خود به ورطة بحر بلانگر
برخيز صبح شام شد اي مير كاروان
يا دست ما بگير و از اين دشت پرهراس

راوي گفت به خدا سوگند فراموش نمي كنيم زينب دختر علي عليهماالسلام را كه بر برادر خويش ندبه مي‌كرد و با صوتي حزين و قلبي كئيب ندا برداشت كه:
يا مُحمَداه اين حسين تست كه قتيل اولاد زنا گشته و جسدش بر روي خاك افتاده و باد صبا بر او خاك و غبار مي‌پاشد، واَحزنا و اَكرباه امروز روزي را كه ماند كه جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله وفات كرد. اي اصحاب مُحَمَّد صلي الله عليه و آله اينك ذريه پيغمبر شما را مي‌برند مانند اسيران. و موافق روايت ديگر مي‌فرمايد:
يا مُحَمَّداه اين حسين تست كه سرش را از قفا بريده‌اند، و عمامه و رداء او را ربوده‌اند. پدرم فداي آن كسي كه سراپرده‌اش را از هم بگسيختند، پدرم فداي آن كسي كه لشكرش را در روز دوشنبه منهوب كردند، پدرم فداي آن كسي كه با غصه و غم از دنيا برفت، پدرم فداي آن كسي كه با لب تشنه شهيد شد، پدرم فداي آن كسي كه ريشش خون آلوده است و خون از او مي‌چكد، پدرم فداي آن كسي كه جدش محمد مصطفي (ص) است، پدرم فداي آن مسافري كه به سفري نرفت كه اميد برگشتش باشد، و مجروحي نيست كه جراحتش دوا پذيرد.
و بالجمله جناب زينب سلام الله عليها از اين نحو كلمات از براي برادر ندبه كرد تا آنكه دوست و دشمن از ناله او بناليدند، و سكينه جسد پاره پاره پدر را در بر كشيد و بعويل و ناله كه دل سنگ خاره را پاره مي‌كرد مي‌ناليد و مي‌گريست.
ترا سر رفت و ما را افسر از سر
اسير و دستگير كوفيان بين

همي گفت اي شه با شوكت و فر
دمي برخيز و حال كودكان بين

و روايت شده كه آن مخدره جسد پدر را رها نمي‌كرد تا آنكه جماعتي از اعراب جمع شدند و او را از جسد پدر باز گرفتند.
و در مصباح كفعمي است كه سكينه گفت چون پدرم كشته شد آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم حال اغما و بيهوشي براي من روي داد در آنحال شنيدم پدرم مي‌فرمود:
اِذْ سَمِعْتُمْ بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْذُبوني

شيعَتي ما اِنْ شَرِبْتُمْ ماء عَذْبِ فَاذْكُروني
پس اهلبيت را از قتلگاه دور كردند پس آنها را بر شتران برهنه به تفصيلي كه گذشت سوار كردند و به جانب كوفه روان داشتند.

برگرفته از کتاب منتهی الامال ، مولف حاج شیخ عبّاس قمی
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1391 آذر 6، 1:37)حمید خان نوشته است:
وقتی نام  عاشورا به گوش می‌رسد، آتش سوزناکی از غم، دل را در بر می‌گیرد و اشک،  امان را می‌برد. وقایع دردناک عاشورا تا بعد از ظهر که هنگامه شهادت امام  حسین علیه السلام بود یکسری جنایات را به خود دید و از شهادت امام حسین  (علیه السلام) به بعد سرزمین کربلا شاهد فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل  بیت پیامبر بود.

سال 61  ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیه‌السلام) را  به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و  آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.

آن  نامردان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین (علیه‌السلام) روی آوردند و اثاث و  لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن  بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را  از او می‌ربودند.(1)

دختران  رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و  می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
[تصویر:  26_8710180432_L600.jpg]


بعد  از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه  کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (علیه‌السلام) بتازد! ده نفر  داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(علیه‌السلام) را با سمّ اسبان لگدکوب  کردند.

بعد از این اموال اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به  اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (علیه‌السلام)  گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود  زدند.(2)
 
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را با  خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه  فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به  همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.(4)

سپس کشته‌های خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر  پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش تا روز دوازدهم  محرم عریان در بیابان کربلا بود تا این که توسط قبیله بنی‌اسد و به  راهنمایی امام سجاد (علیه‌السلام) دفن شدند.(5)
خبر امیرالمومنین(ع)از جداشدن دست عباس(ع)

روزی ام البنین مشاهده نمود که امیرالمومنین(ع)عباس(ع)را در آغوش گرفته و بر دستانش بوسه می زند و می گرید چون ان بانوی با فضیلت این گونه دید در اضطراب و پریشانی شد زیرا سابقه نداشت که فرزندی چنین نیک من
ظر وصاحب شمایل پدر به او بنگرد وبگرید بدون اینکه ظاهرا هیچ علتی داشته باشد.چون ام البنین سبب را از حضرت پرسید امیرالمومنین (ع)او را از مشیت پروردگار آگاه نمود که دستان این فرزندش در راه یاری حسین(ع)قطع خواهد شد.
باشنیدن این مسئله صدای فریاد وفغان مادر دلسوخته به اسمان بلند شد واهل خانه نیز همه به گریه درآمدند .اما حضرت به وی خبر داد که نور دیده اش نزد خدای تبارک وتعالی منزلتی عظیم دارد و در عوض دو دستش،خداوند دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آنها با ملائکه در بهشت پرواز نماید.
پس ام البنین با شنیدن این بشارت ابدی و سعادت جاودانه مسرور شد.
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


آخرین گفتار دو برادر

امام حسین(ع)وقتی به بالین برادرش عباس (ع)آمد سر او را به دامن گرفت و چشم خون گرفته اش را پاک می کرد.در حالی که ابوالفضل(ع)گریه داشت امام حسین(ع)فرمود برادر چرا گریه می کنی؟عرض کرد چرا گریه نکنم در حالی که مانند تو سرم را به دامن گرفته ای اما میبینم پس از ساعتی کسی نیست سر نازنین تو را از زمین بردارد و خاک از چهره ات پاک کند؟در این لحظات ابوالفضل(ع)به شهادت نايل گردید.
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


امام حسين عليه السلام : مردى در برابر امير المؤمنين عليه السلام برخاست و عرض كرد : اى امير مؤمنان ! خدا را به چه شناختى؟ حضرت فرمود : به بر هم زدن تصميم و در هم شكستن قصد. وقتى قصد كارى كردم، ميان من و قصدم مانعى به وجود آمد و آنگاه كه تصميمى گرفتم، قضاى الهى با تصميم من ناسازگارى كرد . پس دانستم كه تدبير كننده اى جز من وجود دارد .
التوحيد (للصدوق)، ص: 288
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


این روزها اوج غم و اندوه امام زمان هستش...یعنی ماه صفر...یعنی ورود بچه های امام حسین به شهر شام...
کوچه‌ها بود پر از هجمه ی جمعیّت و وجد و شعف و عشرت و نه بین زنان عفت و مردان شده دور از شرف و غیرت و بر لب همه تبریک، بسی جامه ی نو در بر و لبخندزنان با سر ریحانه ی پیغمبر اسلام رسیدند، به یک کوچه که این کوچه‌ همه قوم یهودند، همه دشمن پیغمبر آل علی و فاطمه بودند در آن لحظه ندا داد، منادی که ایا قوم یهود! آمده هنگامه ی شادی، سر فرزند علی بر سر نی، سنگ ستم دست شما، هر چه توانید، بگویید، بخندید و برقصید، بریزید به فرق سر زینب، همه خاکستر و آرید کنون یاد خود از خیبر و گیرید همه داد خود از حیدر و فرمان ز یزید آمده مأمور به آزار بنی فاطمه کرده است شما را

یهودان ستم‌پیشه چو این حکم شنیدند، گروهی به لب بام نشستند و گروهی به سوی کوچه دویدند همه عربده مستانه کشیدند، سر یوسف زهرا به سر نیزه چو دیدند، ره جنگ گرفتند و به اولاد نبی کار بسی تنگ گرفتند، به دل، ننگ گرفتند، به کف چنگ گرفتند، زنان از لب بام آتش و خاکستر و خاشاک فشاندند به دشنام همه آتش بغض جگر خویش نشاندند، «ترانه» عوض «مرثیه» خواندند خدا را بگذارید، بگویم، که یهودیه‌ای از بام نگاهش به سر نور دل فاطمه افتاد که لب‌هاش به هم می‌خورَد و ذکر خدا گوید و بگْرفت یکی سنگ چنان بر لب فرزند رسول دو سرا زد که سر از نیزه بیفتاد زمین، ریخت به هم ارض و سما را
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
"السلام علیک یا رقیه بنت الحسین"
آه از آن لحظه که من گم شده بودم به دل شب ،که جان داد خداوند دوباره به تنم از نفس حضرت زینب، اجل کرده رهایم ولی ای وای از این تاول پایم، که پدرگم شدم انگار به صحرا و کمی بعد در آن ظلمت شب بی کس و تنها به صدایی به خودم آمدم انگار زنی بود،گرفتست چرا رو؟ شبیه خود من دست به پهلو،که نزدیکتر آمد به سرم دست کشید و نفسی زد که منم ام ابیها و منم مادر افسانه ای ات حضرت زهرا،
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
به علمدارقسم پای علم میمانم
تانفس دارم ازاین ماه حرم میخوانم
به ابلفضل حسینیست تپشهای دلم
خویش رانوکرارباب کرم میدانم


من هر سال هیئت میرفتم و علامت میکشیدم
ولی محرم امسال بخاطر این عدت لعنتی نه تنها نتونستم علامت بکشم حتی هیئت هم نرفتم
حتی یاد 13 روز اول محرم میفتم اشکم در میاد که چرا آخه چرا؟Tears

اصلا حس خوبی نیستش
احساس شرمندگی میکنم Tears
من تازه با اینجا آشنا شدم برام دعا کنید پاک بشم.53
میخوام تمام توانمو بزارم 5353

[تصویر:  05_blue.png]

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان