انشالله مقاله ای تحت عنوان "مبانی قرآنی عزاداری سالار شهیدان" رو در چند بخش می ذارم در تاپیک.دلیل این که چند پست ش می کنم،طولانی بودن ش هست.امیدوارم مورد استفاده دوستان قرار بگیره
مبانی قرآنی عزاداری سالار شهیدان(بخش 1)
معنا و مفهوم عزاداری
عزاداری سید و سالار شهیدان ابی عبداللّه الحسین(ع) از حقایق بی تردید در دین ماست.
عزاداری مفهوم روشنی دارد، عزاداری یعنی در سوگ کسی اندوهگین بودن و ناله و زاری کردن و عزادار کسی است که غصّه دار و اندوهگین است. برای تبیین موضوع چند محور را مورد بررسی قرار می دهیم:
1 مبانی مشروعیت اصل عزاداری بر اموات.
2 عزاداری بر سید الشهداء و ریشه های قرآنی و حدیثی آن.
3 نقش مجالس عزاداری.
4 تاریخچه مخالفت با عزاداری سالار شهیدان.
مبانی مشروعیت عزاداری
اسلام مکتب فطرت است، مکتب فطری نمی تواند با عزاداری مخالف باشد زیرا حزن و اندوه به هنگام از دست دادن عزیزان امری است که فطرت انسانی با آن سرشته است هرگز ممکن نیست که دین جهانی گریه و اندوه را در از دست دادن عزیزان تا وقتی که موجب خشم و غضب خداوند نشده تحریم کند.
پیامبر اکرم(ص) خود در عزای عزیزان می گریسته و هم دستور به گریستن می داده است.
و اینک دلائل و شواهد از کتابهای اهل سنت:
1) پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب پیامبر بر جد عزیزش گریست، ام ایمن می گوید:
«انا رأیت رسول اللّه یمشی تحت سریره و هو یبکی؛(1) من پیامبر را دیدم که در پی جنازه عبدالمطلب راه می رفت در حالیکه می گریست.»
2) امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: وقتی خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم ایشان گریست، آنگاه فرمود: «اذهب فاغسله و واره غفراللّه له و رحمه؛(2) او را غسل ده، کفن کن و بخاک بسپار خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.»
3) روزی پیامبر قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد و به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را به گریستن انداخت.(3)
4) پیامبراکرم(ص) به هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم می گریست و می فرمود: «العین تدمع و القلب یحزن و لانقول الّا ما یرضی ربّنا و انّا بک یا ابراهیم لمحزونون؛(4) چشم می گرید و قلب می سوزد و جز آنچه مورد رضایت خداست نگوئیم، ای ابراهیم، ما در فراق تو در اندوهیم.»
عبدالرحمن بن عوف به آن حضرت گفت مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهی نکردید حضرت فرمود: «لا ولکن نهیت عن صوتین احمقین و آخرین صوت عند مصیبته و خمش وجوه و شقّ جیوب ورثه شیطان و صوت عن نغمة لهو و هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم؛(5) نه اما از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کرده ام. داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریه ای که در حلق پیچانده شود که شیطانی است و صدای نغمه لهوآمیز اما این گریه من ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند بر او رحم نمی شود.
5) پیامبر(ص) در مرگ فرزندش طاهر نیز گریست و فرمود: «انّ العین تذرف و انّ الدمع یغلب و القلب یحزن و لانعصی اللّه عزّ و جلّ؛(6) چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد.»
6)فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) که نزد پیامبر بسیار محبوب بود در سال سوّم هجری درگذشت. پیامبر که او را همچون مادر خویش می دانست از رحلتش بسیار اندوهگین شد و گریست، مورّخان می گویند: «صلّی علیها و تمرّع فی قبرها و بکی؛(7) پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.»
7) وقتی در جنگ احد حمزه به شهادت رسید پیامبر(ص) بسیار غمگین شد: «لما رای النبّی حمزة قتیلاً بکی فلما رأی ما مثل به شهق؛(8) پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون او را مثله شده دید با صدای بلند گریه سرداد.»
8) در رحلت عثمان بن مظعون صحابی وفادارش اندوهگین شد، آورده اند: «انّ النّبی(ص) قبّل عثمان بن مظعون و هو میّت و هو یبکی؛(9) پیامبر بر جنازه او بوسه زد و گریست.»
9) پیامبر پس از برگشتن از غزوه حمراء الاسد به دیدار خانواده سعد بن ربیع یکی از شهدای جنگ احد رفت و از حماسه و جانبازی سعد یاد کرد، خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر گریستند و اشک از چشمان حضرت سرازیر شد. و آنان را از گریستن نهی نکرد.(10)
نه تنها شخص پیامبر در داغ عزیزان عزادار می شد و می گریست بلکه توصیه بر گریه می کرد:
10) پس از پایان نبرد احد رسول اکرم(ص) راهی شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهیدان خود می گریستند، پیامبر(ص) با شنیدن مویه عزاداران از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: «لکن حمزة لابواکی له؛اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد.»
اصحاب از این جمله فهمیدند که پیامبر دوست دارد که حمزه هم گریه کننده داشته باشد تا خواهرش صفیّه احساس غربت نکند. لذا بعد اندکی صدای ناله و گریه زنان انصار بلند شد که برای حمزه می گریستند.(11)
11)پس از شهادت جعفر بن ابی طالب در جنگ موته پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلّی دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود: «علی مثل جعفر فلیبک البواکی؛(12) باید گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند.»
12) روزی رسول خدا در تشییع جنازه یکی از مسلمانان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صدای گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهی کرد، رسول خدا(ص) رو به عمر کرد و فرمود: «یا عمر دعهنّ فانّ العین دامقه و النفس مصابة و العهد قریب؛(13) ای عمر کاری به آنان نداشته باش بگذار بگریند همانا که چشم گریان است و نفس مصیب زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک».
با این دلایل تردیدی در جواز مشروعیت عزاداری باقی نمی ماند.