امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.13
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تجربیاتی از جنس آغازین (10 تا 30 روزه)

سلام دوستان کانونی
امروز سی و یکمین روز پاک من هست
و از طرف آقا هادی به اینجا دعوت شدم


به نظرم چیزی که باعث شد پاک بمونم هدف گذاری بود  چون فکرم از  خ.ا خارج کردم و هر روز به هدفم فکر میکردم و باعث شد فکرم کمتر بیراهه بره 
کنترل اینترنت و نگاه و ذهن خیلی مهمه
هرباری هم که شروع به ترک کردن میکنید باید با ایمان قوی و عالی و با وسوسه ها مقابله کنید
اگر این کار هارا انجام بدید مطمئن باشید خدا بیشتر کمکتون میکنه و راحت تر میشه براتون
پس
1_هدف گذاری  و برنامه ریزی
2_کنترل ذهن و نگاه  و اینترنت
3_ایمان وباور قوی و شروع قوی

با توکل به خدا تلاش کنید انشاالله که پاک خواهید شد
سلام دوستان،وقتتون بخیر 
امروز بیست و نهمین روز پاکی منه،و ازم خواسته شد تا اتفاقایی که تو این بیست روز واسم افتاده رو واستون بگم،  میدونم در مقابل تجربیات دوستان چیز قابل عرضی ندارم ولی یه چیزای جالبی هست که باید بگم: 
برای من، سی روز پاکی یه جهش بزرگ محسوب میشد،( یه هفته ام جهش بود واسم چه برسه یه سی روز) 
در قبل از اینکه من این این بازه ی پاکی رو شروع کنم به حدی بی اختیار و ضعیف و بی اراده شده بودم که حتی چهار پنج روز پاکی ام برام خیلی سخت شده بود، در اصل حس میکنم شاید یه خاطر این یود که با روشی که نسبت به خود ارضایی در پیش گرفته بودم دل کندن ازشو خیلی برای خودم سخت کرده بودم(دیگه خیلی وارد جزئیات نمیشم درکل کارای خیلی خوبی انجام نمیدادم) یادم میاد آخرین روزی که خودارضایی کردم: 
دم ظهر که از خسته از بیرون  اومدم  به روال روزای قبل رفتم تو اینستاگرام ولگردی، بعد از اینکه پستا و استوریای همه رو دیدم به روال قبل رفتم تو اکسپلور و بعدشم رفتم اسم یه اکانتی رو سرچ کنم، اکانت مشکلی نداشت ولی چون تو ابنستاگرام هر سرچی که بزنی بغلش یه چندتا پیج تحریک کننده ام میاره بالا، به یه پیجی برخوردم که فکر کنم آدم معروفی بود، ولی پستاش خیلی خـــــیلـــــی تحریک کننده بود، و همون باعث شد جرقش تو ذهنم زده بشه و همون موقع خیلی خودمو کنترل کردم و حتی رفتم دوش گرفتم، اما بعداز ظهرش خوابای جنسی دیدم  و بعد از خواب گیج بودم و رفتم حدود نیم ساعت پورن دیدم، میخواستم برم خودارضایی کنم ولی کلاس داشتم برای همین بیخیال شدم، خودمو کنترل کردم تا شب  ولی شب قرار بود تنها برم یه جاییبخوابم که همین مقاومتمو شکست و باعث شد آخر شب خودارضایی کنم

اینا رو نگفتم که داستان واستون تعریف کنم، فقط تنها نکته ی این ماجرا این بود که به قدری اون روز سختی کشیدم و درگیری ذهنی داشتم، که تا یک هفته حتی سمت هیچ نوع چیز تحریک کننده ای نرفتم
یه چیزی که در این مورد باید بگم اینه که وقتی یه تجربه حس خوب بوجود نیاره احتمال تکرار شدنش خیلی میاد پایین،دفعه های قبل که خودارضایی میکردم خودمو به نهایت لذتی که میتونستم میرسوندم و همین خیلی مشکل ساز بود،ولی سختیایی که دفعه ی آخر کشیدم باعث شد از اون تجربه بدم بیاد،پس حتی اگه این لحظه که دارید این متنو میخونید با اطمینان تصمیم به خودارضایی گرفتین سعی کنید یه تجربه ی تلخو ناخوشایند برای خودتون بوجود بیارید(یه وقت به خودتون آسیب جسمی نرسونیدا،این حرفارو هم دلیل برای کار نادرستی که ممکنه الان فکر انجام دادنشو دارید نگیرید،من فقط تجربمو گفتم همون بهتره که حتی اگه خیلی فشار روتونه بازم مقاومت کنید و پا پس نکشید)


زمان گذست تا رسید به روز بیستم و دوم یعنی دقیقا یه هفته قبل، تا اون روز تونسته بودم عوامل وسوسهیعنی اینستاگرام  و فیلتر شکنو از خودم دور کنم و حتی تلگرامم پاک کردم، چون بوسیله ی اونا به پورن دسترسی داشتم، اما روز بیست و دوم به خاطر چندتا تصویر و گیف که تو یه سوپر گروه تو روبیکا (که اونم بعدش پاک کردم) دیدم خیلی اذیت شدم، یادم میاد اون روز بدنم لرز افتاده بود سردم شده بود که حتی اولش فکر کردم سرما خوردم، ولی سرماخوردگی نبود، اون روز کاملا فشار وسوسه رو تو وجودم حس کردم ولی با تمام توان مقاومت کردم و هر کاری که تونستم انجام دادم، حین انجام همه ی اون کارا یه صدایی تو ذهنم میگفت که بیخیال بشم و خودمو تخلیه کنم ولی مقاومت کردم تا وقتی که یه کتاب به دستم رسید، اون کتاب به من کمک کرد  دروغ بودن اون وسوسه ها رو درک کنم و چند لحظه بعدش حس سبکی و رهایی کردم، میتونم بگم وقتی اون وسوسه تموم شد حس قدرت خیلی بیشتری کردم که باعث شد روزای بعدش  پاکی بهتری رو تجربه کنم

اما سومین قضیه،داستان انگیزه ست،شخصا تو این سه روز اخیر نداشتن انگیزه و حس خوب باعث شد وسوسه هام بیشتر بشن،و همه ی اینا به خاطر این بود که تو سردرگمی شخصی گیر افتادم و انرژیم خیلی کم شد،به خاطر همین میخوام بهتون بگم که دنبال انجام دادن کاری باشید که شما رو به وجد بیاره وگرنه مغزتون به خاطر نبودن هورمون های پاداش تمایل به کاری که پاداش آنی داره (مثل خودارضایی) رو بیشتر میکنه و این کار رو خیلی سخت میکنه

در نهایت امیدوارم هرجا که هستید سلامت و شاد باشید  53
سلام بچه ها امروز بیست و هفتمین روز پاکی منه . میخوام از تجربیاتم بهتون بگم. من از ۱۴مهر امسال تصمیم به ترک گرفتم .
یه تصمیم خیلی بزرگ . داشتم به کار هام فکر میکردم یه دفعه به خودم گفتم باید یه تصمیم بزرگ بگیری باید یه کار بزرگ انجام بدی.  پس تصمیم رو گرفتم . یه تصمیم جدی . 49-2
توی این راه بارها شکست خورده بودم . حتی یک بار این کارو یک ماه کنار گذاشتم اما دوباره رفتم سمتش .میگفتم. یه تصمیم خیلی بزرگ گرفتم . اون تصمیم رو توی برنامه دفترچه یادداشت گوشیم ذخیره کردم تا هیچ وقت یادم نره که یه تصمیم خیلی بزرگ گرفتم.
به خودم گفتم تو دیگه بدنت مال خودته. تو اختیار بدن خودت رو داری . کسی نمیتونه کنترلت بکنه. پس خودت باش.جدی باش و ترک کن.اولاش یکم راحت تری چون تا چند روز بدن عکس العملی در برابر ترکت نشون نمیده . اما بعد از چند روز تغییرات رو احساس میکنی.
یه حسی بهت میگه دوباره برو سراغش اما تو باید وایسی . باید تلاش کنی. باید جلوی نفست رو بگیری. ۱۰ روز که از ترکتون بگذره این حس به اوج خودش میرسه . Khansariha (56)

بدنت خسته میشه اعصابت خرد میشه و همش دوست داری بری سراغش.بعد از ۱۵ روز خیلی ها از ترک دست میکشن.چوتن واقعا بدنتون یه جور دیگه میشه خودتون میتونید قشنگ احساسش کنید
اولین نتیجه ترک این کار تا الان برای من تغییر خلق و خو بود .
دیگه مثل قبلنا زود عصبانی نمیشدم دیگه حقارت نفس نداشتم.
وقتی خودمو میدیدم از خودم خوشم میومد. دیگه استرس و عذاب وجدانی نبود .الان حالم خیلی خوبه امروز ۱۰ آبانه.
من خیلی خوشحالم که از ۱۴ مهر تا الان اینکارو نکردم از همتون میخوام جدی باشین و خودتونو قبول داشته باشین
سلام اول که من دیگه امروز بیست روزه شدم
واسه ده روز اول بهترین چیزی که جواب داد بمن
این یک جمله بود
نباید انجامش بدی پس بهش فکر نکن نذار فکرش تو ذهنت بزرگ بشه Khansariha (69)
خدایا کمکم کن موفق بشم
تجربه خیلی عجیب و خاص از پاک بودن دلم نمیاد نگم
من بعد از سالها با عشقم چند جمله حرف زدم، حرف عاشقانه نبودا احوال پرسی معمولی بود اما چنان شهد شفا بخشی به وجودم تزریق کرد که من تا هفتاد روز تونستم پاک بمونم، Hanghead
کاش اون بود 809197ps94ijjhwg
خدایا کمکم کن موفق بشم
قبلاً در مسابقه گروهی، آن زمان که آقای اراده فعالیت بسیار زیادی در کانون داشت و دوستانی بسیار صمیمی بودیم، گمان کنم تابستان 97 بود، بر آن شدیم تا یک پاکی طولانی مدت را با هم و در کنار هم تجربه کنیم. او توانست هشتاد و اندی روز و من توانستم شصت و اندی روز پاک بمانم. بعد از آن امّا تجربه پاکیِ یک ماهه و بالاتر برای من، به محاق رفت.
کمی پیش از نوروز 99، تصمیم گرفتم بر هوای نفسم غلبه کنم و دست کم 30 روز پاکی را تجربه نمایم تا بتوانم ستاره ای بر ستارگانِ پاکی ام بیفزایم. این نکته مغفول نماند که بنده، بسیار راغب به گرفتن ستاره و مدال در کانون هستم و از دیدن مدال ها بر آستانه نام کاربری ام، بر خود می بالم.
.
.
.
وضو ساختم و بر قرآن کریم، دست نهادم و سوگند یاد کردم که در صورت هر بار شکست، باید یک میلیون تومان به فقرا یا مراکز مرتبط با فقرا کمک نمایم و در صورت هر بار دست ورزی، پانصد هزار تومان. برای من که این مدت، کژدار و مریز توانسته بودم یک ستاره در آسمان پاکی هایم به دست آورم و مدتی بود دیگر نتوانسته بودم به طور پیوسته، 30 روز مداوم پاک بمانم، تصمیم آسانی نبود. از سوی دیگر، سوگندی که یاد کرده بودم، باعث شده بود کمی نگران باشم؛ نگران از اینکه دست نهادن بر کتاب خدا و سوگند خوردن، شاید موجبات خشم خداوند را فراهم آورد. این بود که برای جلوگیری از زیان مادی و معنوی، تمام همت خویش را به کار بستم و عزم خود را جزم نمودم و قدم در راه گذاردم. روزهای اول آسان تر بود و به راحتی طی شد اما هرچه بیشتر از آخرین خ.ا، فاصله می گرفتم، کار سخت تر می شد و هوس، بیشتر. هربار با اندیشه زیان مادیِ ناشی از شکست، متقاعد می شدم که باید پرهیز، پیشه سازم. ضررهای جسمانی و روحانی خ.ا انگار به چشم نمی آیند و لذت زودگذر، چشم مرا از دیدن عواقب بد این کار، کور کرده است اما پرداخت پول، آن هم مقداری معتنابه و برای منِ کارمند در این شرایط وانفسای اقتصادی، بر من، گران می آید. برای رسیدن به مقصود و بازدارندگی خود از پرداخت جریمه، در این مدت، سعی کردم بیشتر با خدای خودم ارتباط بگیرم و در مواقع بحرانی، عاجزانه از او کمک خواستم و ائمه طاهرین را واسطه بین خود و خدایم قرار دادم و برای ایمن ماندن از وسوسه، کمتر چشم و دلم را خانه شیطان کردم. برای همین، توانستم در نهایت سی روز شیرین و به یاد ماندنی، بیندوزم.
.
.
.
از تجربیات این برادر کوچیکتون

۲۹ آذر ۹۹ حس خیلی بدی داشتم و مثل همیشه گوشیم دستم بود و ویدئوهای یوتیوب رو بی هدف نگاه میکردم تا به یک ویدئو از یک مربی ترک pmo بر خوردم و کامل دیدمش و این ادامه دار شد تا چندتا مطلب هم در این رابطه خوندم و تصمیم گرفتم از راهنمایی هاش استفاده کنم. یکی از راهنمایی هاش در میون گذاشتن مشکلم با آدمای همدرد بود. ولی از اونجایی که ارتباط فیزیکی مقدور نیست و گاها" در جامعه ما ممکنه پاشنه آشیل آدم بشه تصمیم گرفتم اولین انجمنی که دیدم عضوش بشم و این شد که وارد کانون شدم، آفرین به سئوکار کانون 303

اولین قدم پذیرفتن اعتیادم بود و فکر کردن به همه مشکلاتی که این عادت واسم بوجود آورده بود. دروغ چرا؟ عصبانیتم و حس حقارتم خیلی زیاد شد. ولی وقتی نوشته های شما رو خوندم یکم دردام تسلی پیدا کرد و به قول آمریکایی ها شروع کردم به لیسیدن زخم هام...

دومین قدم این بود که بپذیرم اراده به تنهایی قادر نیست منو از وسوسه ها و میل جنسی م به pmo و خودارضایی برحذر کنه. اراده شبیه به یک عضله هستش که خسته هم میشه و از قضا زیر بار وا هم میده. تمام شکست های قبلی من از اتکای بیش از اندازه به قدرت اراده ناشی شد. اراده قوی میشه ولی هیچ وقت ناگسستنی نیست. پس اگه شکستم، دیگه نمیخوام با این حس حقارت و خودخوری و سرزنش کردن خودم به یکی از عوامل اعتیادم که عدم اعتماد نفسم هست دامن بزنم. در عوض میخوام با یک دیدگاه همه جانبه با قضیه برخورد کنم. ساده بگم من نمیخوام این دفعه به خودارضایی نکردن به دید چالش نگاه کنم، میخوام به دید یک ترک عادت نگاه کنم و باهاش تا مرتفع شدنش زندگی کنم.

سوم: اینکه من بیمار جنسی نیستم. پس نمیخوام رفتارهای یک آدم هَوَل رو داشته باشم، میخوام متین باشم و مغرور! این رو این چند روز تو ذهنم داشتم.

چهارم: من انتظار ندارم با یک هفته، یک ماه یا یک سال پاکی به اونچه که بهش rewiring اطلاق میشه، برسم. این پروسه زمان بر هستش و زحمت میخواد و من آماده ام. دارم مطالعه میکنم. خیلی انگیزه بخشه.

پنجم: من نه زاهدم نه راهبم نه ترسا و نه روحانی! قبلا" نبودم و قرار هم نیست برای ترک کردنم شبیه هیچکدوم از این آدم ها بشم. درسته که باید لایف استایلم رو عوض کنم، ولی جوری عوض کنم که نیازی به خودارضایی نداشته باشم، نه اینکه خودمو وابسته به موضوعاتی بکنم که در نبودنشون باز بلغزم. مثلا" خودم رو در خونه حبس کنم که با نگاه به دیگران تحریک نشم، امّا به محض ترک کردن خونه یا بازار رفتن یا کافه رفتن یا هر کار اجتماعی دیگه بیفتم به استیصال و بقیه ماجرا ... نه!! برای همین تمام زندگیم سرجاشه فقط ریشه های این عادتم هستش که باید خشکونده بشه! چراا؟ چونکه من نمیخوام زندگی رو برای خودم تلخ کنم.. این چند روز زندگی عادیمو کردم. 128fs318181

کوچیک همه تون پی ریبوت
من یک " بیمار جنسی" نیستم!
سلام ب همه کانونی های عزیز 303
راستش تو این ۱۰ روز اتفاق خواصی برام نیفتاد اما میخوام چند تا راهکار بهتون بگم ک خیلی خیلی موثره:
نماز بخوانید اول وقت،فکر منفی رو همون لحظه اول خفه کنید یعنی سریعا تا افکار منفی اومد سراغتون موضوع فکریتونو عوض کنید مثلا ب تلخ ترین یا شیرین ترین یا حتی آرزوهاتون فک کنید،عوامل تحریک کننده رو نابود کنید،سوره لقمان بخوانید،از تکنیک کش درو مچ دست استفاده کنید(یعنی یه کش پول بندازید دور موچتون و هر وقت افکار منفی اومد سراغتون سریع اونو بکشید و ول کنید با این کار ذهنتون شرطی میشه ک به افکار منفی فکر نکنه)،خوراکی های با طبع سرد بخورید و ذکر بگو ذکر لا الله الا الله و لا حول و لا قوت الا بالله
التماس دعا 302

اینم لینک سوره لقمان
https://vesal.co/tracks/16883
سلام دوستان 
منم امروز روز 16 هم رو میگذرونم... بنظرم دوستان تا  اینجا نکات خوبی رو اشاره کردن و تقریبا چیزی باقی نگذاشتن... با این حال درصورتی که بتونه مساله ی حتی یک نفر رو حل کنه و مفید باشه چرا که نه. منم تجربه مو مینویسم.


-به محض اینکه فکر سمت چیزی رفت ، سعی کنید راحت منحرفش کنید( راحت؟ منظور اینه که  با دعوا، فحش و چَک و چک کاری ... هیچ چیز عوض نمیشه، ممکنه این ها یکی دو بار موثر باشه ولی دوام نداره. سرزنش کردن خودتون هم فقط روحیه ی افسرده و درونگرای خودتونو بیشتر میکنه.  به خودتون بی احترامی نکنید،چراکه تصیمیمی که گرفتین و حضورتون در این بخش از زندگی نشون از روح شجاع و بزرگتون داره،اینکه شجاعت ایجاد تغییر رو داشتید و تصمیم گرفتین عملیش کنید یعنی وارد مرحله ی بعد از خواستن هم شدین... این روح نیاز به رسیدگی داره که با بی احترامی بهش در جهت عکس این راه قدم برمیدارید  ، نکته اول هم برای اینکه پاک بشید بنظر من اینه که خودتونو دوست داشته باشید و از وضعیت سابق دلزده باشید.)



- نکاتی که این هفته به من کمک کرد، نماز و کتاب خوب خوندن بودن ،معنی قرآن نوجوان از ملکی رو چند بار -نه پیوسته- خوندم و به چند تا از سخن رانی های اقای شجاعی درمورد حضرت فاطمه (اخیرا توی کانالشون میذارن) گوش کردم.این بین مطالب کانال اقای پناهیان هم بودن ، من چون نمیرسم همه ی مطالبو گوش بدم و دمبال کنم چندتاشو گوش کردم.

-معنی فارسی دعای کمیل رو  گوش دادم... خیلی چسبید! توصیه میکنم شمام گوش بدین...اینجاس


-من از دوستای کانونیم که چند روز پیش کمکم کردن هم تشکر میکنم.
اومدم اینجا قسمت اورژانس و با انتخاب یک موضوع و صحبت با دوستان درموردش، هم فکر هم روحم اروم شد. فکر کردن به خدا غذای روحه... اینو یادتون باشه.
در اخر هم برای همتون ارزوی موفقیت میکنم و التماس دعا دارم... امیدوارم خیر بشه
سلام علیکم 303

به دعوت آقا هادی عزیز اومدم تا گزارش 30 روز پاکی رو بنویسم ehteram

گزارش به تفصیل زیر است:


بر اساس پیشنهاد داداش هادی تعداد روزهای پاکیمو بخش بندی کردم
اونها رو به مجموعه های 10 روزه(دهه)، 40 روزه(چله) و 100 روزه(سده) تقسیم کردم
در پایان هر مجموعه باید یک جمعبندی کلی از این مدت تهیه کنم و نقاط ضعف و قوت خودم رو بشناسم

توی دهه اول تغییرات روحی متفاوت و سریعی رو تجربه کردم؛ غم و ناراحتی و عصبانیت و کسلی و بی حالی و انرژی زیاد و یادآوری هر چی شکست تا حالا تو زندگیم خوردم؛ که البته هر کدوم اینها سابقاً به تنهایی باعث لغزشم میشد
ولی به لطف خدا و کمک دوستان کانونی تونستم ازشون بگذرم Khansariha (46) 
گزارشی در باب فواید بخش بندی کردن ایام پاکی برای بنده


دهه دوم اما از جای دیگه گزیده شدم و این بار خیالپردازی اومد سراغم
این یکی واقعاً برام سخت بود چون من به خیالپردازی سالهاست که عادت دارم
مسابقه کنترل نگاه و ذهن خیلی کمکم کرد چون داشتم با یکی از اساسی‌ترین محرک ها و عوامل لغزش مقابله میکردم
البته این نکته هم حائز اهمیته که خیالپردازی رو نمیشه از زندگی حذف کرد اما باید سعی کنم کنترلش کنم تا بهم آسیب نزنه
گزارش دهه دوم در گروه طوفان با جزئیات بیشتر


گزارش دهه سوم هم به شرح زیر است 49-2

(1399 دي 9، 21:39)مهدوی نوشته است:
سلااااام 317

بالأخره دهه سوم پاکی هم تموم شد 317

اومدم گزارشش رو بنویسم که ببینیم توی این مدت عملکرد این طوفانی چطوری بود! 128fs318181


این دهه از روز 29 آذر شروع شد و تا امروز ادامه داشت Nevisandeh
اوضاع خوبی داشتم؛ خصوصاً روزای اول چرا که مصادف با مسابقات و جشن شب یلدا بود و اون موقع سعی کردم نهایت استفاده رو از این مراسمات ببرم و حسابی خودمو شارژ کنم  317
نوسانات و تغییرات خیلی کمی مشاهده شد اما نتایج خوبی به دست اومد 49-2
اوایل این دهه انرژی خیلی زیادی داشتم و اوضاع فوق‌العاده بود
اما توی چند روز آخر به خاطر شروع امتحانات دچار استرس شدم و بعضاً اتفاقات ناراحت کننده ای افتاد Hanghead
اما نکته خوب مسئله اینه که بر خلاف دفعات سابق، کنترل داشتم روی خودم و دچار لغزش نشدم 49-2
(آخه همیشه توی اینجور مواقع میزان شکست ها خیلی زیاد میشد)
یه خدا قوت جانانه خدمت خودم تقدیم میکنم! varzesh


مهمترین موردی که در این مدت متوجه شدم اینه:

عامل اکثر شکست های سابقم، عدم کنترل نگاه و ذهن بوده!
حتی اوقاتی که ناراحت یا خسته یا عصبانی باشم؛ اولین قدم ورود وسوسه از طریق ذهن هستش
اولش میشینم خیالپردازی میکنم، بعد که خیلی پیش رفت، مرحله بعد نگاه هستش؛ وسوسه ذهنی منو به سمت دیدن پست های مختلف اینستاگرام سوق میده، بعد از اینستاگرام هم اگه جلوی خودمو نگیرم میرم سمت موارد نامناسب توی گوگل! 65
(این مربوط به قبل میشه)

توی مدت سابق که تغییرات و نوسانات عجیب روحی رو در دهه اول و مشکل خیالپردازی در دهه دوم و نیمه اول دهه سوم رو تجربه کردم، تصمیم گرفتم این بار یه سد بتنی ضخیم و مستحکم جلوی این مسئله مشکل ساز بذارم Khansariha (69)
تصمیم گرفتیم یه مسابقه دوستانه کنترل نگاه و ذهن با مشارکت چندتا از بچه‌ها داشته باشیم varzesh
همیشه مسابقات، انرژی خوب و مثبتی بهم میدن
به کمک این مسابقه؛ نگرانی از بابت کنترل ذهن به یه انگیزه تبدیل شد Khansariha (69)
این مسابقه کمکم کرد حتی اولیه ترین افکار رو هم جلوشونو بگیرم Greenstars


این وضعیت گزارشات ده روزه خیلی خوبه
ممنون از داداش هادی عزیزم که راهنماییم کرد 302

ممنون از شما 303



سپاس از حسن توجهتون 302
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
نکات دوستان و تجربیات رو خوندم. خیلی هاش برای من هم صادقه اما گفتم چیزی رو بهتره بنویسم که تجربه جدیدی باشه


اول از همه یادم بود و حواسم بود که پاکی مستمر نیازمند چند تدبیر محکم چندجانبه و هم زمانه و من نباید عقب بیفتم. 53258zu2qvp1d9v

1)بعد از تصمیم و اراده اولین قدم قطعا حذف همه محرک هاست. همه شون.
من خودم که حذف کردم انگار یه چیزی از وجودم کم شد. گریه کردم. چون کار سختی بود برام. اما با همه سختی هاش انجامش دادم. لباس تنگ رو دقت نکرده بودم بررسی کردم (یک تاپیک هم داریم براش.) کنترل ذهن رو هم شروع کردم.
بلاخره برای هر کسی یک چیزی محرکه بدون چشم پوشی همه رو کنار بذارید.
بلافاصله صدای نفس درمیاد که نمیخوام و شروع می کنه به بدی کردن تا راضیتون کنه و استدلال می چینه. دقیقا برای من روز ششم اتفاق افتاد 53258zu2qvp1d9v

2)بلافاصله بعد کنار گذاشتن محرک ها باید و باید بدون فوت وقت اطلاعاتتون رو ببرید بالا درباره خ.ا و جوانبش. مباحث زیادی نوشته شده توی کانون و بعد بلافاصله برخورد اصولی کنید و تغییر سبک. برخورد اصولی یعنی خوب فکر کردن به دلیل ترکتون و نوشتنش و تغییر سبک یعنی برنامه ریزی برای یک زندگی سالم و شاد.
تاپیک های مختلف و مفید و مختصری هست درباره دلایل و برنامه ریزی توی کانون حتما بخونید خیلی برای من راهگشا بود. چند روز بهش فکر کردم و روز هشتم دلایل ترکم رو نوشتم و روز دوازدهم هم اهداف زندگیم رو نوشتم و بعد برنامه ریزی کردم Khansariha (66) Khansariha (69)

3)چند تا ترفند اورژانسی رو هم در اولین فرصت یاد بگیرید چون روزهای اول مخصوصا وقتی هنوز دلیل قانع کننده ندارید (یعنی شاید دارید اما هنوز باور ندارید اون دلایلو) خیلی به درد می خوره.
برادرا میگن روش گیوتین یعنی در حمله اول فوری دخلش رو بیار، امونش نده. چون اگر امون دادی قوی تر حمله می کنه. 
من هنوز فرصت نکرده بودم سایت رو بگردم و این نکات رو بخونم. خیلی نزدیک به شکست بودم. دو تا راهکار اورژانسی از خودم ابداع کردم خدا کمک کرد به فکرم رسید. 

راهکار پلی لیست مخصوص:
من یک لیست موسیقی داشتم تو گوشیم از قدیم هر وقت مقابل مشکلات و سختی ها وا میدادم گوش می دادمش و بهم در لحظه حس قدرت می داد تا بلند شم، انفعال رو کنار بذارم و حرکت کنم. Khansariha (69)

اسم دومین راهکار رو مشت گره کرده میذارم:
برای وسوسه های نسبتا شدیدتر. اینطور که به یاد می آوردم بدیاشو حال بد بعدشو. با اغراق بخوام بگم که مشخص باشه وسوسه رو مثل یه آدم دروغگو تصور می کردم  و از انزجار بهش پر می شدم. مشت می کردم دستمو و می کوبیدم روی بالش. Swear1 مود و حس ضعف دودلی و انفعال اون لحظات رو کاملا از بین می بره البته موسیقی ای که حالت دعوت به استقامت داشته باشه مقدماتش رو بهتر فراهم می کنه. 
باز توی کانون تاپیکی برای ترفندهای اورژانسی هست.

4) با اینکه این رو آخرین مرحله می نویسم اما کم اهمیت نیست و با بقیه همزمان باید اتفاق بیفته.
واضح بگم باید عین موشک برید به سمت خدا. روزها اول خیلی به عجز خودم پیش خدا اعتراف کردم و توکل کردم. قرآن می خوندم و هر وقت می ترسیدم می دونستم پشتیبانمه دوسم داره رنج هامو می بینه و اگاهه. به نمازهاتون خیلی توجه کنید و همواره تو دلتون با خدا حرف بزنید درد دل کنید و در عمل هم تلاش کنید تا به مرور خدا رو بهتر بشناسید. خود من از قبل برای شناخت خدا قدم هایی برداشته بودم. باورهام تقلیدی نبود. که خیلی کمکم کرد. ارتباط نزدیک با خدا خیلی مهمه چون مثل منبع سوخته براتون تا قوی باشید محکم باشید و بدونید در هر قدم که برای ترک برمیدارید خدا اولین حامی و مشوق شماست و بیشتر از خودتون خوشحال میشه. خدا منبع حال خوبه برای هر وقت که حالتون گرفته ست. خدا بخشنده ی پوشاننده ست برای وقتی با تمام تلاش باز شکست خوردیم. خدا منبع عشقه برای اینکه بدونیم هیچ وقت دیر نیست... 53258zu2qvp1d9v
اگر با خدا راحت نیستید و او رو مهربان و دوست و صمیمی نمی بینید بدونید این از طرز آموزش نسل قدیمه که با ترس آدم ها رو از انجام کارها باز می داشتند پس این شناخت رو به پای خدا ننویسید. از اسم های خدا شروع کنید تا ببینید واقعا کیه  53258zu2qvp1d9v

خب نکاتم تمام شد اما این ها مراحل اولیه هستن. باید مرتب تلاش کنیم اطلاعات مون رو به روز کنیم و هر کدوم از این پایه های چهارگانه رو قوی و قوی تر کنیم. خودشناسی کنیم. ریشه شناسی کنیم. از روان آدمی بخونیم. ..
دیروز روز سیزدهمم بود و خیلی نگران بودم چون از تفریح های محبوبم دیگه لذت نمی بردم و این می دونستم من رو دیر یا زود به سمتش پیش می بره. ریشه یابی که کردم دیدم خودمو واقعاً دوست ندارم...
هیچ وقت نباید صبر کرد تا دشمن ما که وسوسه ها هستن راه و فرصت کوچکی پیدا کنن. زودتر از اینکه لازممون بشه. . دیروز از بابت ریشه مشکلم و راه حل نداشتنم حالم بد بود. امروز هم همینطور. حس استیصال داشتم. اما حالا نشسته م ببینم از کجا میتونم شروع کنم به پیدا کردن راه حل و قدم به قدم تلاش کردن برای یاد گرفتن این مهارت و فعلا اسم سه کتاب رو نوشتم که از قبل می شناختمشون و حالا پروژه جدیدی برای من تعریف شده 53258zu2qvp1d9v

پاک و شاد و موفق باشید. Khansariha (46)
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
سلام ؛ضمن معذرت از آقا هادی بابت تاخیر و خسته نباشید خدمت مدیرای زحمتکش انجمن تجربیات 53 
من والا تو این چهل و اندی روز حضور در مکان های دلخواه ، پیاده روی ، شرکت در گردهمایی ها ، قرآئت قرآن ، انجام دادن کارهای خوب که به آدم حس خوب میدن ، دعا کردن ، صبر کردن ، حضور در کانون ، بازگو کردن مشکلات به یه دوست و تکرار کردن جملات مثبت رو به کار گرفتم و تونستم تا الان پاک بمونم...
انشاءلله پاک ، آروم و موفق باشید.
تلاش + صبر + استقامت + نماز = موفقیت
سلام ۱۴ روز هست که از ترکم میگذره 
از روز هفتم من دارم زندگی میکنم یه جورایی حس میکنم اگر من اینکار رو انجام نمی دادم هیچ وقت ارادم اینقدر قوی نمی شد هیچ وقت نمی رفتم دنبال پیشرفت حس میکنم تازه هفت رو هست که متولد شدم دیگه به هیچ عنوان بهش فکر نمیکنم من وقتی تمرکزم رو میزارم رو درسم فکرش به سرم نمیزنه وقتی من سخنرانی گوش میدم و سعی میکنم در همه زمینه ها بهتر بشم دیگه فکرش به سرم نمیزنه وقتی من یه چرایی قوی دارم من میخوام زندگی کنم دیگه انگیزه ای واسه انجام اون کار رو انجام ندارم وقتی هدفم بزرگ هست حتی از فکرش هم حالم بهم میخوره وقتی دارم مهارت های خوبمو پرورش میدم چرا باید یه کار بیخود رو که پر از ضرر هست انجام بدم ؟
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان