1391 مهر 28، 14:25
می شنود که استرش خواهد مرد،آن را هم می فروشد تا زیانش عائد دیگری گردد.بار دیگر خبر مرگ غلامش را می فهمد و آن را هم می فروشد و بالاخره از زبان خروس می شنود که این خواجه مال خود را از زیان نجات
داد در حالی که زیان مال باعث دفع زیان های بزرگ تر می شد و او اینک خود باعث مرگ خود شد.
مرد این را که می شنود آشفته و هراسناک می شود و خدمت موسی (ع)می شتابد و ماجرا را برای او می گوید.
موسی (ع) که از سرّ حالش خبر دار می شود می گوید: این دفعه دیگر برو خودت را بفروش تا از زیان رها شوی و سرانجام با تضرع و الحاح مرد دعا می کند تا ایمان وی از زیان نجات یابد و با ایمان از دنیا رود چرا که مرگ او را هیچ دعایی نمی تواند دفع کند.
سرّغیب آن را سزد آموختن......که ز گفتن لب تواند دوختن
در خور دریا نشد جز مرغ آب.....فهم کن والله اعلم باالصواب
مثنوی معنوی(دفتر سوم)
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!