1393 مرداد 27، 8:12
(1393 مرداد 27، 0:39)bahar2 نوشته است: من مهمترین تجربه ای که خودم به دست اوردم این بوده که :
نمیشه همه ی کارا رو باهم پیش ببرم و توقع داشته باشم خیلی زود به نتیجه برسم..
پریدن ازین شاخه به اون شاخه و تمایل داشتن به انجام همه ی کارهای خوب دنیا باعث میشه هیچ کدوم از اون کارها رو کامل و اونطوری که باید نتونم انجام بدم...
در عوض تو هر مرحله تمرکز و انرژی ام رو بزارم رو یکی دو کاری که ضروری تره و تا انجامش ندادم و تمومش نکردم دست از سرش برندارم.
اینو خیلی قبول دارم.....چون خودم تقریبا شدم اچار فرانسه! اما هیچکدوم از چیزایی که بلدم کمکم نکردن چون کامل دنبالشون نبودم....
فقط خودم موندم و احساسم....اینو همه ی فامیلامون میگن که چرا من با این همه تلاش هیچی نمیشه...شدم مرکز توجه!
-----------------
در مورد گریه گفتید...دکتر فرهنگ میگه ضرر داره که مرتب جلوشو بگیری....
منم جلوش رو همیشه میگیرم! خانوما باز راحت ترن! اما اونا هم به خاطر فرهنگ پایینمون نمیتونن خودشونو خالی کنن...چه برسه به اقایون
حس میکنم از وقتی برگشتم جو کانون رو غمگینتر کردم.....
انگار هیچ وقت ما راضی نمیشیم...چه ترک کرده باشیم چه نکرده باشیم...ترک نکرده بودم حالم گرفته بود به خودم میگفتم آرش دوازده سال شدا! خجالت
بکش....
حالا هم که مثلا ترک کردم تا میرم بیرون دلم همه چیز میخواد.....مثل دیروز که توی جووی قرار گرفتم که صحنه ی ناجور خیلی داشت و افسرده ترم
کرد.حالا هم پناه اوردم به اهنگ گوش کردن و کانون و....اهنگای احساسی که باعث میشن بیشتر دلم بخواد!(اینا جلوی تاپیک ازدواج هیچی نیستن!)
ترک خودار... به نظرم خیلی سختتر از ترک مواد مخدره!....به خدا اونا هیچی نیستن جلوی ما.....
امیدوارم خدا به هممون صبر بده که بتونیم نداشته هامونو بپذیریم....
خدایا دست هممونو بگیر بتونیم بریم ازدواج کنیم راحت شیم....خدا جون چرا میزاری یکی که هرروز اینکارو میکنه ازدواج کنه اما ماها همیشه عدد سنمون پایینه!!!
دلم میخواد برم اینقدر تمرین کنم که اول اسیا بشم! با اون 300 هزار دلار برم کارمو راه بندازم....رحت شم ازین اتاق....ازین همه گریه ایی که نکردیم!
با 300 هزارتا حتما میشه یه جایی گرفت که بشه توش گریه کرد!
خدایا مراقب هممون باش....