امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

هرچی میگذره زندگیم بدتر میشه.....

دلم میخواد خودمو بکشم......

واقعا دلم میخواد.....

اما نمیتونم.....

خوش به حال دوستم که تو دریا غرق شد.....

خودمم حس میکنم دارم دیوونه میشم.......

شاید شدم....

از کسی نمیخوام کمکم کنه چون دیگه دیر شده.....

نباید اینارو اینجا بنویسم ولی دیگه هیچی برام مهم نیست....

مثلا خودم روانشناسی میخونم! اما نمیتونم به داد خودم برسم!

خدایا دوس دارم بیام پیشت....

یکیرو داشتم که بهم میگفت چطوری زندگیمو پیش ببرم..حالا چند ساله نیست....

خدا بارها منو امتحان کرده اما توی همشون شکست خوردم....

میتونستم بهترین باشم...

نشد.......

یعنی توی این دنیای لعنتی هیچکس نیست دست مارو بگیره؟

خودم هوای چند نفر رو دارم کی هوای منو داره؟

تمام کسایی که همیشه کمکشون کردم الان که خودم بدبخت شدم کجان؟!

طولانی ترش نمیکنم چون ارزش نداره....

امیدوارم معلم زندگیم یه روز برگرده نجاتم بده....
53
داداش درخشنده
بدبختی ما چیزی بیرون از ذهن ما نیست. من این رو خودم بهش رسیدم. 
من دیشب اورژانسی شدم ، اون لحظه فکر می کردم بدبخت ترین آدم روی زمینم. ولی الان فکر می کنم خوشبخت ترینم.
چه اتفاقی افتاده؟ من که همون آدمم. حتما نگاهم عوض شده. 
اگر آدم بدونه که دنیا محل گذره ، دیگه غصه چرا؟ هر لحظه ای که انسان زنده است فرصتی است برای تکامل و کار خوب و جمع کردن توشه. 
ما پیش خدا روسیاهیم درست. اما ما باید تلاشمون رو بکنیم و این ارزش داره. 

برادرانه یه توصیه هم می کنم. از کار های خوب کوچیک نگذر. من این رو هم تجربه کردم. هر وقت با مادربزرگ پیرم (که با ما زندگی می کنه) بداخلاقی کردم ، اون شب یا شکستم یا فشار خیلی زیاد شده. الان اصلا به خاطر خودم بهش مهربونی می کنم. تاثیرش رو هم دیدم. 
شما هم ببین که خداوند چه فرصتی برای خوبی کردن در اختیارت گذاشته؟ 

ببخشید داداش که سرت رو درد آوردم ، آخه حیفم می آد شما با اون انرژی رو این جوری می بینم. 

یاعلی
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

داداش بدون که اینا کارای شیطونه که میخواد تو بر نگردی...میخواد تو رو توی همین وضع نگهداره.ولی وقتی ببینه تو خسته نمیشی دست از اینکاراش ممیکشه و تو زندگیت از قبل هم بهتر میشه...از مشکلاتت به خدا پناه ببر...وقتی مشکلی داری بگو :  توکلت علی الله الذی لا یموت
من هر وقت میگم حس می کنم اروم میشمو و راه دیگه ای واسه ی حل مشکلم خود به خود پیداممیشه.....
تو می تونی...به خودت ایمان داشته باشballoons
[تصویر:  05_blue.png]
حاج خانوم کجایی بیای یه دعا بکنی ...یه بحقه علی بگی ...یه بحقه فاطمه بگی .....دلمو  قرص کنی...
[تصویر:  MuALi.png]
فوت کردن؟

حتی اگر فوت کرده باشن
باز خدا رو شکر داشتید یه همچین حاج خانومی


به خدا خونه نیست دیونه خونه است

مادر بزرگم چند روزه اومده خونه ما
تا یه دعوا نندازه
بابامو نندازه جون مامانم ول کن نیست


نادربزرگ پدریم نیست ها
مادر بزرگ مادریه

اونو نمیدونید چه عفریته ای بود
به بابام میگفت تو که خونه نیستی اینا حتی یه لیوان آبم بهم نمیدم بخورم

خدا نیامرزدش

زندگی چندین نفرو خراب کرد

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 بهمن 15، 20:54)می توانم نوشته است: فوت کردن؟

حتی اگر فوت کرده باشن
باز خدا رو شکر داشتید یه همچین حاج خانومی


به خدا خونه نیست دیونه خونه است

مادر بزرگم چند روزه اومده خونه ما
تا یه دعوا نندازه
بابامو نندازه جون مامانم ول کن نیست


نادربزرگ پدریم نیست ها
مادر بزرگ مادریه

اونو نمیدونید چه عفریته ای بود
به بابام میگفت تو که خونه نیستی اینا حتی یه لیوان آبم بهم نمیدم بخورم

خدا نیامرزدش

زندگی چندین نفرو خراب کرد

وای خدا......

من که نمیدونم ایشون کی بودن ولی خب همیشه تقصیر خود طرف نیست....

ممکنه تربیت خونوادگی یا اتفاقاتی افتاده که اینکارارو میکردن....

نمیدونم چی بگم....53
مامان من خیلی با هوشه
زیبا
خیلی خوش تیپ بوده
قد بلند
صورت تو پر با بدن لاغر داشته
خیلی خوش قلب بوده و هست

حقش این زندگی نبود

زندگی که انقدر توش زجر بکشی
که دیگه حتی نتونه بچه ها شو به اندازه کافی دوست داشته باشه

[تصویر:  nasimhayat.png]
ای خداااااا
این چیه که چند روزه گلومو گرفته و نفسم بالا نمیاد؟؟؟
حتی نمیتونم توصیفش کنم
همش تو هپروتم,تو حال خودم نیستم....انگار دارم روی آب راه میرم
نگاهم ماته و تو فکر غرقم...
میبینم و میخندم و عادیه زندگیم ولی هیچکس از درونم خبر نداره....من تو دنیای خودمم با آدمای دنیای خودم
برای همین وقتی داد میزنه سرم میترسم و میشکنه دلم
تا صبح گریه میکنم
کاش دنیای تو ذهنم واقعی بود با آدمای واقعی...
احساس میکنم نزدیکه جنونم
حالمو نمیفهمم....
هیییییی خدا
اومدم سبک شم سنگینتر شدم
یا علی
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
به نظرتون چیزی رو به اصرار از خدا خواستن بده؟؟؟
خواسته ای که میدونی هم توش معنویت و عرفانیت هست هم مادی هست...
خواسته بزرگی باشه رسیدن بهش توش خیر هست قطعا..
این بده که واسه رسیدن بهش به خدا و ائمه اصرار کنی؟؟
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
من نظر شخصیمه که خدا خیلی بزرگه...خیلی تواناست...هیچ وقت به کم قانع نشو...ازش چیزای بزرگ بخواه...نگوش فلان چیز رواازم بگیر یه چیزددیگه بم بده...تلاشت رو تا نهایتش انجام بده...و از خدا هم چیزای بزرگ بخواه...اگه صلاح بدونه دریغ نمی کنه..و تو هم از خودت راضی که کم کاری نکردی
[تصویر:  05_blue.png]
سلام دوستان عزیزKhansariha (8)
یکم دلم گرفت میام اینجا یکم حرف بزنم آرام بشم
اصلا بذارید از زندگیم براتون بگم
من متولد 20 اسفند 68 هستم
وقتی به دنیا آمدم 4 برادر و دو خواهر بزرگتر از خودم داشتم و من شدم ته تقاری خانواده
اما برخلاف همه ته تقاری ها که همه هواشون رو داشتند و لوس و مامان و بابا بودند من همیشه مورد تحقیر خانواده ام بودم
هر چی بزرگتر شدم انتظاراتشون ازم زیاد میشد و همیشه گذشته هاشون رو تو سرم میزدند
وقتی 13 ساله بودم به خاطره فیلم های خاک برسری که داداشم داشت (ازم 12 سال بزرگتر بود)
من با دچاره بلوغ زودرس شدم با اینکه اصلا از بلوغ و این چیزها اصلا آگاهی نداشتم
دو سال به نکبت گذشت تا اینکه با بلوغ یکم آشنا شدم و فهمیدم که چه بلای سرزندگیم آوردم
سال اول دبیرستان را افتادم
تو 16 سالگی پدرم رو از دست دادم
فشار شهوت خیلی تاثیرات بدی تو زندگیم گذاشت
تک و تنها بودم
انتظارات خانواده هم از یک طرف بیشتر داغونم میکرد
یک شکست عشقی هم خوردم و به سن 18سال رسیدم
تو 18 سال خودمو پیدا کردم
قبلش در کنار درس کار میکردم بعد از مدرسه
اما وقتی دانشگاه قبول شدم اونم رشته حسابداری یکم به خودم آمدم
تغییر شغل دادم رفتم پیش داداشم تو قنادی
ی سرمایه کوچیک داشتم و با وام توانستم ی زمین بخرم
قسط و بدهی هام زیاد شد
از شنبه و جمعه و تعطیلی غیر تعطیلی همیشه سرکار بودم و زیاد به درس بها ندادم
4 سال گذشت و به امروز رسیدم
دو سال قبل از دانشگاه و رشته حسابداری انصراف دادم
اولین دلیل این بود که نتونستم زیاد واحدها رو پاس کنم چون هیچ وقت خدا دانشگاه نبودم
و علت دومش این بود که داداشم همون که 12 سال ازم بزرگتر رشته حسابداری خونده و شاغل شده
وقتی من رفتم رشته حسابداری او همیشه میگفت که من نمیتونم برای تو کاری بکنم
از من انتظار نداشته باش و از این حرف ها
منم یک دودوتا چهارتایی کردم و دیدم این نشد کار انصراف دادم و من نمیتونم تو رشته حسابداری موفق بشم
انصراف دادم و رفتم رشته مشاوره و روانشناسی
رشته که من عاشقش بودم از اول
بماند وقتی که انصراف دادم داداشم حرفش رو 180 درجه چرخوند و گفت تو اگه ادامه میدادی من هواتو داشتم و ی جایی دستت رو بند میکردم
من تو زندگیم از هیچ کسی انتظار نداشتم مخصوصا خانواده
الان ترم 4 روانشناسی هستم
از شغل قنادی در آمدمو جدید رفتم تو کار باطری سازی
چون قنادی برای آینده و متاهل شدن من اصلا مناسب نبود چون به خاطره سرمایه زیاد که لازم داره و وقت زیادی که میگره نمیتونستم درونش مستقل بشم و پیشرفت کنم
و چون در گذشته در الکترونیک تجربه دارم رفتم سراغ باطری سازی که به صورت حرفه ای پیش برم و موفق بشم
البته بیشتر رو مشاوره و روانشناسی برنامه دارم اما اگه موفق نشدم حداقل ی حرفه بلد باشم
من تا این موقع که 25 سالم همیشه تنها بودم و در تنهایی خودم به بهترین نتیجه رسیدم
نمیدونم آخرش به کجا میرسم اما آینده مستقل رو برای خودم در نظر گرفتم بماند که الان هم 5و6 سال هست که مستقل هستم
الان مشکلم اینکه خانواده مخصوصا مادرم بهم گیر میدند که چرا تغییر شغل دادی
هدف از آینده چیه
چرا نمیچسبی به ی کار
و همیشه با نیش و کنایی رو اعصابم راه میرند
خواهرم که 6 سال ازم بزرگتر هست خودش رو بله قربان گو خانواده ام کرد و الان مطلقه شد
و زندگیش رو نابود کردند
من خانواده ام رو خوب میشناسم
و به همین دلیل هست که جراعت نمیکنم پا پیش بذارم برای خواستگاری
ی نکته ای رو هم که باید بگم اینکه دخترهای رو که من کاندید میکنم برای خودم خانواده اصلا قبول نمیکنه و دخترهای رو بهم معرفی میکنند که اصلا با معیارهای من جور نیستند
ئ میدونم و مطمئن هستم که اگه دختری بهم جواب بله بده و با حرف ها و نیش و کنایه های خانواده ام زود از من سرد میشه و درخواست طلاق میده
به همین دلیل بی خیال ازدواج شدم
من هیچ پشتوانه و دلخوشی ندارم و از اینده میترسم
دو روز پیش با یکی از دوستان کلی برنامه ریزی کردم برای آینده ام
کلی بهم امید و انرژی داد
اما امروز با حرف های مامانم و نیش و کنایه هاش از همه چیز سرد و متنفر شدم
حیف که در این مکان آسمانی عهد بستم یا همین الان میرفت کار خاک برسری میکردم یکم آرام بشم
بچه ها انرژِی مثبت بفرستید برام20
راستی پاشید برید داروخانه ی قرص بروفن بگیرید بخورید خیلی حرف زدم سردرد شدید
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
سلام303
این روزا در نوسانم.یه روز خوب یه روز بد.یه لحظه امیدوار یه لحظه نا امید.
وبیشتر از همه دلتنگ.تحمل این حال خیلی سخته.
برای همین از خدا میخوام که کسی گرفتار این حال نشه.
خدا بدجور آدمو امتحان میکنه ببینه بهش توکل میکنی یا نه؟ و چقدر بهش اعتماد داری؟
آخ خدا چرا من همیشه تو این امتحانت رفوزه میشم؟vayy
دلتنگی شبیه تو نیست
گاه و بی گاه در میزند
هرجا دلش خواست مینشیند
و با حسادت عجیبی
از تو حرف میزند!
از:آرزو نوری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید آقا مهدی.
مثلا بجای روحیه دادنمه.consoling2
من تو این زمینه اطلاعی ندارم متاسفانه نمیدونم چی باید الان بگم.دوستان مطلع و کار بلد لطفا کمک بنمایید.
من خودم الان هنگم.wacko2
خدایا تو این لحظات قشنگت به روحیه ی منو آقا مهدی کمک کن.1

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
     
                                              پل الوار
(1393 بهمن 16، 18:29)Mehdi.R نوشته است: سلام دوستان عزیزKhansariha (8)
یکم دلم گرفت میام اینجا یکم حرف بزنم آرام بشم
.
.
.
بچه ها انرژِی مثبت بفرستید برام[تصویر:  9.gif]
سلام دوست عزیز

اینم کلی انرژی مثبت 317clapping

حس و شرایطتت را خیلی خوب درک میکنم 128fs318181

تجربه شخصی من بهم میگه با ادم های عاقل و منطقی درباره کارت مشورت کن و زیاد این شاخه اون شاخه نپر توی کار

یک حرفه رو انتخاب کن و همه جوانب رو در نظر بگیر و برو جلو

خدا جای حق نشسته یجوری هوات داره از جایی کمک میکنه و امید میده بهت که اصلا انتظارشو نداشتی

اصلا تو حکمتش میمونی128fs318181

توکلت به خدا باشه و برو جلو Khansariha (18)



خانوم ممول این خیلی خوبه که پشت همه اتفاقات رو حکمت و امتحان میبینین 

این باعث میشه بهتر بتونین شرایط رو درک تحمل و سعی در بهتر کردنش بکنید

حسن ظن به خدارو حفظ کنین و به خودتون نظم بدید
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام آقا مهدی
واقعا به خودتون باید افتخار کنید که زندگی و عمرتونو به بطالت نگذروندید
من که هیچ نکته منفی ندیدم تو صحبتاتون
پر از نعمته زندگیتون پاشید خداروشکر کنید
مادرا همیشه نگران بچه هاشونن ولی خب بعضی وقتا نمیدونن چجوری این حس رو درست منتقل کنن و شما حس سرکوفت میگیرید
اینکه میگید خانوادتون با همسر آیندتون بد برخورد میکنن ,هنر شما رو میطلبه برای حفظ زندگی
باید انقدر مدیر باشید و بتونید مدیریت کنید روابط رو تا زندگی از دستتون در نره
مگه شما اولین نفری هستید که همچین خانواده ای دارید؟؟
پس این همه داستان عروس و مادرشوهر از کجا اومده;)
خداروشکر کنید که مسیر زندگیتون رو میدونید ,همین باطری سازی رو برید جلو
درس رو هم حتما تحت هر شرایطی ادامه بدید
خیلیا دوست دارن جای موقعیت الان شما باشن,پس بچسبید به زندگی و براش تلاش کنید
خود من برای پسرایی که خودشون تلاش کردن و تو زندگی خودشونو کشیدن بالا بیشتر ارزش قائلم تا اونایی که شغل بابا پولداری دارن و تو پر قو بزرگ شدن
پسر باید مرررررررد باشه4chsmu1

انرژی مثبتش خوب بود؟
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
هیچکس جان
عالی بود317
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان