امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

کاش یاد بگیریم...
از محبت دیشب پدر نگوییم

درحضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است...


یاد بگیریم...
 گر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت

کمی دستانش را آهسته تر بفشاریم،
شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد..


یاد بگیریم...
اگر روزی از خنده ی فرزندمان به وجد آمدیم،

شکرش را در تنهاییمان به جا آوریم نه وصف خنده اش را درجمع...
شاید کسی در حسرتش روز میگذراند...


یاد بگیریم...
 آهسته تر بخندیم،

شاید کسی غمی پنهان دارد که فقط خدا میداند...


درد ما انسان ها اینه که از درد هم خبر نداریم و در خودخواهی ها و منیت هامون غرقیم ... 53258zu2qvp1d9v

خداجونم دلم درد زیاد داره 53258zu2qvp1d9v خوبش کن Khansariha (8)
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
دست به سویت دراز می کنم و در شکاف های خاک گل میکارم
گلی از باقی مانده ی جسمم
آن گونه که هستی میگذرد
 تغییر خواهم داد
 و بر دلم بیشه ای از گل های بهشتی خواهم رویاند
هر نفس هر قدم هر نگاه 
 جلوه ای از خدایم را کشف خواهم کرد
و روی به سوی دستان نورانیش خواهم روید
اگر قفسی ساختم
اگر آسمان ابری گشتم
پرواز خواهم کرد
خواهم بارید
و قدم های کوچکی را در انتظار قدم های بزرگ خواهم برداشت
یک آن یک شب یک روز عروج خواهم کرد
و چشم بر غفلت های دلم خواهم گشود
و بر دانستن های چشمانم
 روی به سوی گلبرگ های وجودت 
خواهم گشت
و بر فواره های احساسم
 قلبی از گلبرگ های صورتی خواهم کاشت
و اشک شوق را بر لبان سکوتم جاری خواهم کرد 
و با باد صبایم
 آهنگ آرامش را خواهم نواخت
و هر سحر به انتظار نگاهت ,نگاهم آسمانت را لمس خواهد کرد
تو ای باران
 در قدم های حضورت جاریم و زیر چتر خیست پر از احساس بودن 
تو ای شب های بی انتها 
آرامشی بر سکوت ستاره هایت  قلبم را آرام می کند
تو ای نسیم
 تجسم لمست  خنکی را بر روحم باقی می گذارد و حسی بی بازگشت وجودم را می گریاند
اری لمس افکارم تجلی واقعیت است و راهی دگر را به ارمغان احساسم می گشاید
آن گونه که هستم خواهم ماند
شرمندتم خدا جونم که اینقدر بهت بی اعتمادم.
شرمندتم وقتی که ازت کمک میخوام و تو به من دیر کمک میکنی ازت نا امید میشم.
شرمندتم که اون همه لطف گذشته رو ندید میگیرمو میگم هروقت لازمت داشتم نبودی.
شرمندتم که من گناه میکنم اما تو برای من،برای منه ناچیز ناراحت میشی.
شرمندتم که میگم دوستت دارم،عاشقتم اما تنهات میذارم.
شرمنده ی مهربونیای بعد از نا امیدشدنام ازتم.
شرمنده ی این عجول بودنام تو رسیدن به خواسته هامم.
شرمنده این صبوریای تو برای برگشتنم به سمتتم.
شرمنده ی این همه بدی هام در مقابل خوبیای توام.
شرمنده ی این همه ادعاهامم.
شرمندتم مهربونم.شرمندتم...1276746pa51mbeg8j


[تصویر:  1387034665228484_large.jpg]

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
     
                                              پل الوار
دارم از درد تنهایی می ترکم ...

همه چی خرابه ... 

دلم خونِ و همنفسی ، همزبونی ندارم ...

همه چی رو تو خودم  ریختم تا الان
خب بگید ما گوش می کنیم53258zu2qvp1d9v
رویایی رو ببین که میخوای
جایی برو که دوست داری
چیزی باش که میخوای باشی
چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 بهمن 14، 18:04)Tavvab نوشته است: دارم از درد تنهایی می ترکم ...

همه چی خرابه ... 

دلم خونِ و همنفسی ، همزبونی ندارم ...

همه چی رو تو خودم  ریختم تا الان

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ.
ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗـﻨـﻬـﺎﯾـﯽ ﻭ ﻏـﺮﺑـﺖ ﺫﺍﺗـﯿـﺶ ﺭﻫـﺎﯾـﯽ ﭘـﯿـﺪﺍ ﮐﻨﺪ.
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺭﻓﻘﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭﻟـﯽ ﻫـﯿـﭽـﮕـﺎﻩ ﺑـﻪ ﻃـﻮﺭ ﮐـﺎﻣـﻞ ﻏـﺮﺑــﺖ ﺍﻧــﺴـﺎﻥ ﺯﺍﺋـﻞ ﻧﻤﯽﺷـﻮﺩ.
ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺶ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧـﺪﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺑﺸﻮﺩ.



استاد پناهیان53


آرزو میکنم دلتون آروم بشه و هم نفس و هم زبونش رو زود پیدا بکنه Khansariha (8)
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
(1393 بهمن 14، 18:26)میهریبان باری نوشته است: خب بگید ما گوش می کنیم53258zu2qvp1d9v
از هیچی راضی نیستم ( خواهش می کنم از شعار دادن خود داری کنید )

هیچ لذتی ندارم یعنی دیگه از هیچی لذت نمی برم .

دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ امکاناتی برام مهیا نیست (تریدم دارم نسبت این موضوع)

شنیدن خبر ازدواج دوستان یا فامیل و یا دیدن هر چیزی که مربوط این موضوعِ سخت آزارم می ده 

و خیلی چیزای دیگه ... 

داغونم داغون هرچی هم سعی می کنم میام سر خونه اول ...
خانواده هم اصلا درک نمی کنه ، مشکلات مالی به قدری زیاد شده که به خاطرش واجب خدا هم فراموش میشه

وضعیتم : منفی

دلم گرفته ای رفیق لبریز بغضم این روزا
هیشکی نمی فهمه منو خسته ام از این حال و هوا
دلم گرفته ای رفیق جا موندم انگار از همه
از حال این روزام برات هرچی بگم بازم کمه
کاشکی منم شبیه تو کم می شدم از روزگار
واسه دوباره دیدنت بگو مونده چندتا بهار ؟
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
کسی به جز تو این روزا حال منو نمی دونه
بگو کدوم جاده منو به شهر تو میرسونه
دلم گرفته ای رفیق دنیا بیمارت شده
همدم این روزای من عکس رو دیوارت شده
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
خب منم مثل شما
دقیقا از هیچی راضی نیستم
دور از جون شما دیروز انقدر ناراحت بودم مریض شدم
امروز بهتر شدم

حالا چ کار می کنین؟
بعضی وقتا هنر های دستی یه کمی حال ادمو بهتر می کنه
این که یه چیزی با دست خودت بسازی
رویایی رو ببین که میخوای
جایی برو که دوست داری
چیزی باش که میخوای باشی
چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 بهمن 14، 18:54)Tavvab نوشته است:
(1393 بهمن 14، 18:26)میهریبان باری نوشته است: خب بگید ما گوش می کنیم53258zu2qvp1d9v
از هیچی راضی نیستم ( خواهش می کنم از شعار دادن خود داری کنید )

هیچ لذتی ندارم یعنی دیگه از هیچی لذت نمی برم .

دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ امکاناتی برام مهیا نیست (تریدم دارم نسبت این موضوع)

شنیدن خبر ازدواج دوستان یا فامیل و یا دیدن هر چیزی که مربوط این موضوعِ سخت آزارم می ده 

و خیلی چیزای دیگه ... 

داغونم داغون هرچی هم سعی می کنم میام سر خونه اول ...
خانواده هم اصلا درک نمی کنه ، مشکلات مالی به قدری زیاد شده که به خاطرش واجب خدا هم فراموش میشه

وضعیتم : منفی + 5 روز پاک اما سخت 

دلم گرفته ای رفیق لبریز بغضم این روزا
هیشکی نمی فهمه منو خسته ام از این حال و هوا
دلم گرفته ای رفیق جا موندم انگار از همه
از حال این روزام برات هرچی بگم بازم کمه
کاشکی منم شبیه تو کم می شدم از روزگار
واسه دوباره دیدنت بگو مونده چندتا بهار ؟
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
کسی به جز تو این روزا حال منو نمی دونه
بگو کدوم جاده منو به شهر تو میرسونه
دلم گرفته ای رفیق دنیا بیمارت شده
همدم این روزای من عکس رو دیوارت شده
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره می شم
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم

(1393 بهمن 14، 19:03)میهریبان باری نوشته است: خب منم مثل شما
دقیقا از هیچی راضی نیستم
دور از جون شما دیروز انقدر ناراحت بودم مریض شدم
امروز بهتر شدم

حالا چ کار می کنین؟
بعضی وقتا هنر های دستی یه کمی حال ادمو بهتر می کنه
این که یه چیزی با دست خودت بسازی
دوره لیسانس تموم شده و فقط درگیر کارآموزی ام ( هشت صبح تا چهار بعد از ظهر) می رسم خونه ساعت چهار و نیم 
وقت اذان سعی می کنم نماز بخونم با تمام خستگی هام 
و صبح فردام تکراری ( گاهی فیلمی ، موسیقی یا مداحی و سرگرمی های اینجوری )
اینا که سرگرمی نیست
اصلا تنش های ادم رو کم نمی کنه

سرگرمی باید ارامش بده

تنش ها رو کم کنه

نقاشی بلدید؟
یا خوش نویسی؟
هر کاری ک توش یه چیزی خلق کنین
رویایی رو ببین که میخوای
جایی برو که دوست داری
چیزی باش که میخوای باشی
چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام
جناب تواب چرا؟؟؟
پدر من همیشه این حرف رو به ما میزنه,که خودتون رو با پایین دست خودتون مقایسه کنید نه بالادست!اونموقع شاکر خدا می شید
اتفاقا امروز وقتی داشتم از دانشگاه برمیگشتم و خیلی کیفم سنگین بود و کمر درد گرفته بودم داشتم به زمین و زمان بدو بیراه میگفتم ,یاد یه متنی افتادم که خیلی قبل خونده بودم
اینکه دیدتون به مسائل رو تغییر بدید.
با خودم گفتم خدایا شکرت که من انقدر دارا هستم که این همه وسایل میتونم داشته باشم که از سنگییشون کمردرد بگیرم.
یا وقتی کفش کهنم اذیتم میکرد. گفتم خدایا شکر که من کفشی دارم که کهنه بشه و پایی دارم که برای کفشش نگرانی داشته باشم...
ببینید چقدر دید تو این وضعیت تاثیر داشت!من میتونستم از همه چیز ناراضی باشم و بگم چرا من نباید ماشین داشته باشم مثل دوستم که راحت میاد و میره یا کفش خوب و مارک نداشته باشم....
مثلا میتونید بگید خدایا شکرت من سالمم و توانایی ازدواج رو دارم,حالا یه شرایطی هست که فعلا نمیتونم برم سراغش
یا اینکه خدایا شکرت که من این حس ازدواج رو در خودم دارم و این نشون میده که من از لحاظ روانی سالمم!!!
فقط شما تو این دنیا نیستید که مشکل و گرفتاری داره,حتی اون شخصی هم که به نظر شما الان خیلی خوشبخته صدتا گرفتاری داره
اصلا شاید اون چیزی که برای اون خوبه برای شما بد باشه
توکل کنید به خدا و همیشه شاکر باشید.
مگه ما چیکار کردیم که انتظار داریم خدا همه چیز رو راحت دراختیارمون بذاره؟؟؟
خدا از روی حکمت و لطف خودش به ما دارایی های زیادی داده که به خیلیا اون نعمت ها رو نداده
خداروشکر که خانواده ای دارید که مشکل مالی داشته باشن,خیلیا درحسرت یک خانواده و سقف بالای سرن...
خدا بنده های شکرگزارشو بیشتر دوست داره ها
ببخشید پرحرفی کردم....
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 بهمن 14، 19:19)میهریبان باری نوشته است: اینا که سرگرمی نیست
اصلا تنش های ادم رو کم نمی کنه

سرگرمی باید ارامش بده

تنش ها رو کم کنه

نقاشی بلدید؟
یا خوش نویسی؟
هر کاری ک توش یه چیزی خلق کنین
خط دوست می دارم از قضا به خط خیلی اهمیت می دم و خطمم بد نیست .
ولی سعی می کنم اینا رو انجام بدم 
نقاشی هم بلدم هم دوست دارم 1
نقل قول: سلام بچه ها
امیدوارم حالتون خوب خوب باشه
دلم گرفته میخوام یکم اینجا حرف بزنم
فقط قول میدم زیادی حرف نزم و باعث سردردتون نشم
پس زود میرم سراصل مطلب
نمیدونم چرا وقتی میرم تو ترک همه چیز برعکس میشه
موقعیت های جورواجور برام پیش میاد
فیلم ها عکس ها پیشنهاد ها رفاقت ها
همه و همه میشه خاک برسری
وقتی به تک تکشون نه میگم و جلوشون می ایستم
کارهام دچار مشکل میشه
وضعیت اقتصادیم میریزه بهم
درخواست وام رد میشه
بهترین چیزها زندگیم رو از دست میدم
موتورم خراب میشه
گلی که خیلی دوست دارم پژمرده میشه
درآمدم میاد در حد صفر
قسط وبدهی ها پشت سرهم صف میکشند
پیش دوستان ی سوتی بد میدم ضایع میشم
پیش دختری که بهش نه گفتم و جواب اس و تلش رو نمیدم امل میشم
و همه چیز بهم میرزه و نفس کشیدن بهم حرام میشه
وقتی میگم گور بابایی زندگی و همسر آینده و خود آینده
و میام سمت کار خاک برسری
از کلافگی در میام
از بی حوصلگی در میام
شاد و پرانرژی میشم
همه چیز روال عادی خودش رو پیدا میکنه
و همه چیز حتی از خوب هم خوبتر پیش میره
اما ی چیزی مثل وجدان دائم میزنه تو سرم و میگه این راه اشتباه هست
واقعا نمیدونم چیکار کنم
بین دوراهی بدی افتادم
از وقتی آمدم تو این سایت یا به قول بچه ها تو این آسمان
و میبینم بچه ها با چه شور ونشاطی دارند ترک میکنه
میبینم داداش رامتین چقدر از من انتظار داره
میبینم که خانم لبخند چقدر دوست داره منو تو تاپیک باشم و حرفی برای گفتن داشته باشم
و میبینم که بهترین دوست دختر اجتماعی خودم از شمال ایران همه امیدش به اینکه من 
این کار خاک برسری رو بذارم کنار
و میبینم که همه و همه ازم انتظار دارند آن هم انتظار به جا
دلم نمیاد و نمیخوام بشکنم
فقط موندم که با این همه مشکل چطوری دوام بیارم
امروز 15 روز پاکی هست
خیلی مونده که در تاپیک ترلان به 100 روز برسم
من آمدم اینجا تا آخرش برم
فقط میخوام یکم هوامو داشته باشید و پشتمو خالی نکنید
ببخشید زیاد حرف زدم[تصویر:  9.gif]

داداش ماها هم راحت پیش نمیریم....درسته میاییم اینجا و میگیم میخندیم ولی خیلیا هستن که ناراحتیشونو اینجا نمیگن 
تا بقیه روحیشونو از دست ندن....
پس شما تنها نیستی....
منم مثل شما حالم بد بود داشتم میومدم پیش بچه ها به حرفای شما برخوردم...
دکتر فرهنگ میگه وقتی شما تصمیم یه کار بزرگ رو میگیری ممکنه همه ی دنیا بخواد چند روزی بر خلاف میل شما حرکت کنه ببینه 
به اندازه ی کافی قوی هستی یا نه....
شما کاری رو بکنید که قلبتون میخواد....بالاخره دنیا قبول میکنه که شاد بودن و موفقیت حقتونه...فقط بهش نشون بدید قوی هستید...
53
(1393 بهمن 14، 19:23)هیچکس هستم نوشته است: سلام
جناب تواب چرا؟؟؟
پدر من همیشه این حرف رو به ما میزنه,که خودتون رو با پایین دست خودتون مقایسه کنید نه بالادست!اونموقع شاکر خدا می شید
اتفاقا امروز وقتی داشتم از دانشگاه برمیگشتم و خیلی کیفم سنگین بود و کمر درد گرفته بودم داشتم به زمین و زمان بدو بیراه میگفتم ,یاد یه متنی افتادم که خیلی قبل خونده بودم
اینکه دیدتون به مسائل رو تغییر بدید.
با خودم گفتم خدایا شکرت که من انقدر دارا هستم که این همه وسایل میتونم داشته باشم که از سنگییشون کمردرد بگیرم.
یا وقتی کفش کهنم اذیتم میکرد. گفتم خدایا شکر که من کفشی دارم که کهنه بشه و پایی دارم که برای کفشش نگرانی داشته باشم...
ببینید چقدر دید تو این وضعیت تاثیر داشت!من میتونستم از همه چیز ناراضی باشم و بگم چرا من نباید ماشین داشته باشم مثل دوستم که راحت میاد و میره یا کفش خوب و مارک نداشته باشم....
مثلا میتونید بگید خدایا شکرت من سالمم و توانایی ازدواج رو دارم,حالا یه شرایطی هست که فعلا نمیتونم برم سراغش
یا اینکه خدایا شکرت که من این حس ازدواج رو در خودم دارم و این نشون میده که من از لحاظ روانی سالمم!!!
فقط شما تو این دنیا نیستید که مشکل و گرفتاری داره,حتی اون شخصی هم که به نظر شما الان خیلی خوشبخته صدتا گرفتاری داره
اصلا شاید اون چیزی که برای اون خوبه برای شما بد باشه
توکل کنید به خدا و همیشه شاکر باشید.
مگه ما چیکار کردیم که انتظار داریم خدا همه چیز رو راحت دراختیارمون بذاره؟؟؟
خدا از روی حکمت و لطف خودش به ما دارایی های زیادی داده که به خیلیا اون نعمت ها رو نداده
خداروشکر که خانواده ای دارید که مشکل مالی داشته باشن,خیلیا درحسرت یک خانواده و سقف بالای سرن...
خدا بنده های شکرگزارشو بیشتر دوست داره ها
ببخشید پرحرفی کردم....
عالی بود ، عالییییییییییییییییییییییی ، انرژیتون کامل منتقل شد .

ممنونم ازتون Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8) 53535353

(1393 بهمن 14، 18:51)ستاره سهیل نوشته است:
(1393 بهمن 14، 18:04)Tavvab نوشته است: دارم از درد تنهایی می ترکم ...

همه چی خرابه ... 

دلم خونِ و همنفسی ، همزبونی ندارم ...

همه چی رو تو خودم  ریختم تا الان

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ.
ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗـﻨـﻬـﺎﯾـﯽ ﻭ ﻏـﺮﺑـﺖ ﺫﺍﺗـﯿـﺶ ﺭﻫـﺎﯾـﯽ ﭘـﯿـﺪﺍ ﮐﻨﺪ.
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺭﻓﻘﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭﻟـﯽ ﻫـﯿـﭽـﮕـﺎﻩ ﺑـﻪ ﻃـﻮﺭ ﮐـﺎﻣـﻞ ﻏـﺮﺑــﺖ ﺍﻧــﺴـﺎﻥ ﺯﺍﺋـﻞ ﻧﻤﯽﺷـﻮﺩ.
ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺶ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧـﺪﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺑﺸﻮﺩ.



استاد پناهیان53


آرزو میکنم دلتون آروم بشه و هم نفس و هم زبونش رو زود پیدا بکنه Khansariha (8)
کاملا درست فرمودند و شما هم کاملا به جا اشاره کردید ، دعا کنید برام ، این آرزوتون خیلی به دلم نشست ، دعا بفرمایید .Khansariha (8)
وقتی که تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست. 

بچه نمی دونم چرا ، ولی احساس می کنم دارم هر روز از اطرافیانم دور تر می شم. بچه ها من نسبت به روزی که اومدم اینجا خیلی تغییر کردم.

الان خیلی احساس تنهایی می کنم. شاید افسردگی گرفتم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان