امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

تقریبا 50 روز دیگه مونده تا کنکور.... من سه ساله که اینجا میشینم اونطوری که باید بخونم نمیخونم....

تنها آرزوم اینه که پزشکی تهران قبول بشم... حتی فکرشو که میکنم بازم رتبم بشه همون قبلی میبینم حاضرم خودمو بکشم بره......

الان مسخرم میکنن که به خاطر دانشگاه میخواد خودشو بکشه! همه زندگیم گره خورده به این دانشگاه لعنتی!

ما هیچی پول نداریم! پول دانشگاه غیر دولتی هم نداریم! فقط باید دولتی قبول بشم! بابام بهم میگه اگه پزشکی قبول شدی برات یه پراید قسطی میگیرم

که پول اونم نداره...اگه هم بگیره روز اول مجبورم بفروشمش....

درسته خیلی حال میکنم با ماشین حتی یه پراید چپی مدل 74!!! ولی عشق وحال برای من تموم شده رفته...

با اینکه خیلی عاشق ارزومم ولی باز وقتی کسی بهم میگه بیا فلان کار وبکن نمیتونم بگم درس دارم نمیام! همه چیرو اول انجام میدم همه خستگیم 

میمونه برای درس! بر عکسه!

تقریبا توی این 50 روز اگه اونطوری که توی ذهنمه بخونم میتونم قبول بشم...ولی حالا دارم سرمو میکوبم به دیوار به خاطر ضعیف بودنم....

به خاطر تنبلیم!

چطوریه یه خانومی برام تعریف میکرد سال 85 حدود 7 کیلو توی 5 ماه به خاطر کنکور کم کرده بود!!! 5 ساعت میخوابید بقیش درس...

به آرزوش هم رسید...ولی من انگار میمیرم نیام اینترنت! از خودم بدم میاد....

همش باید از بابام پول بگیرم برای همه چیز....خاک بر سرم که آویزون همم....دیگه دلم نمیخواد حتی بیام کانون...

قبلا میومدم اینجا پست میذاشتم اروم میشدم میگفتم وقت دارم ولی الان دیگه وقت نمونده...50 روز کمترین زمان برای معجزه کردنه....

دیگه نوشتنم اینجا به هیچ دردی نمیخوره.....

امیدوارم اون ادم سخت کوشی بشم که همیشه آرزوشو داشتم....

دلم میخواست پسری باشم که روزی 10 ساعت بکوب درس میخونه....به جای تفریحش میره تمرینای فشرده.....

یه نگاه کوچولو به نامحرم نمیکنه....

یه لحظه ناامید نمیشه.....

پسری که به هدفش میرسه تا یه روز بقیه بهش افتخار کنن...

آرزومه ادمی باشم که پس فردا ازدواج کردم زنم نگه خاک تو سر بدبخت تنبلت کنن!!!

دلم میخواست لیاقت دل سوزوندن بقیه  رو داشته باشم.

آرزوم بود پسری باشم که تمام فکرش کارای علمیش باشه....نمیخوام مث بقیه باشم....

پارسال هم همینطوری بود...نشسته بودم همینجا از کنکور لعنتی نوشتم و اخرش شد فاجعه!!! آبروم رفت با بابام دعوام شد....

دیگه هییییچجا ارزش ندارم....

خجالت میکشم از کار خودم....

پارسال گفتم دیگه نمیام کانون.....باز اومدم با دست خالی!

تقصیر خدا نیست...تقصیر خودمه....خدایا دیگه نمیگم کمکم کن بهش برسم. چون میدونم اینجا فقط خودم میتونم به داد خودم برسم.

ببخشید وقت همرو گرفتم.....

اینجا هم مثل بقیه جاها اضافیم.....الان هم باز داشتم فکر میکردم اگه برم و بقیه اینجا چیزی بنویسن چی؟

داشتم فکر میکردم اینو ثبت کنم بعد فردا باز بیام ببینم بقیه چی گفتن! 

اینا نشونه ضعفه...متاسفم برای خودم...

میرم....بر نمیگردم مگر اینکه چیزی به دست بیارم که برای دوستای خوبم ارزش داشته باشه.....

دوستتون دارم....


خدانگهدار.... 53
درخشنده فقط خود ذات حضورش با ارزشه
لازم نیست حتما دکتر بشه
لازم نیست قهرمان دو چرخه سواری بشه
درخشنده اصل وجودش از طلاست
کاش خودشو باور کنه

[تصویر:  nasimhayat.png]
به عشق داداشم درخشنده جانم

اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش
پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش
از یاد بردن غم عالم میسر است
اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش
کوشش چه می کنی که از این سنگ بگذری
کوهی است پشت سنگ از این بیشتر مکوش
چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز ناله ی ما می رسد به گوش



همه چی درست میشه ایشالا واسه دلت دعا میکنم داداشی...
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
درخشنده عزیز ما باید با خودمون رو راست باشیم
حالا اون خانمی که هفت کیلو کم کرده به ما چخ ربطی داره.
اینو باور کن که تو با بقیه فرق داری و خاصی.
باید برای هدفت تلاش کنی و بجنگی. میدونی چرا چون ما به همین امید زنده ایم.
به امید رسیدن به آرزوهامون.
ببین فقط باید تلاش کنی. اینقدر به خودت نگو تنبلم. چون ناخودأگاهت اینو قبول میکنه و برای زندگیت تلاشی نمیکنی. بگو من تمام تلاشمو میکنم. من موفق میشم.

از نامده و شدا فریاد مکن *** حالی خوش باش ... (یادم نمیاد بقیش )

چرا نگران آینده ای؟ خدا خودش درست میکنه. نگران نباش.

حالا فقط کافیه قدم اول رو برداری. قدم های بعدی خودشون میان پشت سر هم.
قلبت بهت میگه تلاش کن و بجنگ اما ذهن شیطانیت میگه که راه آسون رو انتخاب کن. تو فقط باید به ندای قلبت گوش بدی.

پس
1 تقویت انگیزه. میتونه سرچ کنی کلیپ های انگیزشی.
2 با خودت رو راست باش و تلاشت رو بکن.
3 برنامتو بریز. اصلا به جزئیات توجه نکن. تو ذهنت بگو امروز میخوام اینا رو بخونم. به این مقدار.
4 متوقع نباش. توقع بیجا باعث شکست میشه.
5 میتونی صبح زود درس خوندنو شروع کنی و فقط ظهر و آخر شب بیای کانون

موفق باشی دوست خوبم  Khansariha (8)
با این استرسی که درخشنده داره ، کارش خیلی سخته. 

اولین قانون هر امتحان رقابتی ای اینه که فکر کنی ، بقیه کسایی که دارن امتحان می دن ، آدمایی هستن مثل تو.
دومین اصل هم آرامش و ریلکس بودنه.

سومین اصل هم اینه که آدم زندگیش رو گره نزنه به یه امتحان. آقا کی می دونه آینده چی می شه؟ کی می دونی که چه چیزی واسش خیره؟

یه نفر از یه دختره خوشش می یومد ، بهمش نمی رسید. یعنی می خواست خودکشی کنه واسه دختره. بعد از کلی گرفتاری که بهش رسید دو سال نگذشت که طلاق گرفتن. 

یادم نمی آد این داستان رو کی شنیدم یا شایدم داستان واقعی نباشه ولی من بهش باور دارم ، به این باور دارم که ممکنه ما چیزی رو خیلی دوست داشته باشیم ، داشته باشیمش ، ولی اون چیز واسه ما خیر نباشه. 

به اینا که فکر کنی ، مطمئنا امتحان رو بهتر می دی ، داداش اگه می خونی متنو
امروز داشتم به این گلا نگاه میکردم،

به خودم گفتم چطور میتونم بگم خدا منو دوست نداره،
وقتی این همه گل رنگارنگ برامون ساخته.

به قول رابیندرانات تاگور:
"خدا
نه برای خورشید
و نه برای زمین
بلکه برای گل هایی که برایمان می فرستد،
چشم به راه پاسخ است."

رب انی ظلمت نفسی فاغفرلی
تا حالا شده هر کاری کنین حالتون خوب نشه ؟

هر کاری می کنم حالم خوب نمی شه

تو نسیم حیات که از بس فعالیت هست هر چی بگی اکو می شه

گفتم اینجا بگم


می گم دخترای سایت زیادی کم نیست ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام. من  جدیدا خیلی دلم میگیره بدون دلیل وقتی همه چی نرماله هم اینجوری میشم. انگار یه چیزی رو سینم سنگینی میکنه. بعضی وقتا میخام گریه کنم. واقعا فک کنم راسته که کشور ما دومین کشور افسرده دنیاست . چرا من باید تو اوج جوونیم افسردگی داشته باشم؟؟؟ قبلا فک میکردم به خاطر خ.ا هست که افسرده میشم ولی الان حدود 70 روزه پاکم و بعضی وقتا خیلی احساس افسردگی میکنم و دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم و فقط میخابم. خدا کنه همه چی درست شه
یه نفر سه چهار تا پستشو حذف کرده؟


اره واقعا افسرده هستن همه

[تصویر:  nasimhayat.png]
دلیل خال بد یا خوبم فقط و فقط خودمم.
من میتونم آدم خوبی باشم و میتونم آدم بدی باشم.
من در مقابل شهوت اختیار دارم.درسته در مقابلش عاجزم ولی میتونم تسلیمش کنم به خداوند.کاری که وقتی انجامش نمیدم و غفلت میکنم شکست میخورم.
روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست
 واندر طلب طعمه پر و بال بياراست

بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت
امروز همه روی زمین زير پر ماست

بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تــيز
 می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست

گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد
جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست

بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد
 بنگر که ازين چرخ جفا پيشه چه برخاست

ناگـه ز کـمينگاه يکی سـخت کمانی
 تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست

بـر بـال عـقاب آمـد آن تير جـگر دوز
 وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست

بر خـاک بيفتاد و بغلـتيد چو ماهی
 وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست

گفتا عجبست اينکه ز چوبست و ز آهن
 اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست

چون نیک نگه‌کرد و پر خويش بر او ديد
 گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
شب آرزو ها با خدایت درد دل کن

اعمال و اجر شب آرزوها


لینک
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


چه همه امروز افسرده بودن ،

منم افسرده بودم ، دوست دارم یه دل سیر مثل بچه ها گریه کنم  20
ای خدا این دل منو بکن چه کردم باخودم سالها
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
سلام

داشتم خودمو بررسی میکردم..
دقیقا اونجای ک فک کردم کارم درسته.. صاف شدم و زلال، یکی .. ی دست غیبی.. نمیدونم.. ی چیزی .. هم زد حوض دلمو..
میگم حوض ک واقعا ب کوچیکی حوضم! گل و لای و لجنی ک ته وجودم بود بالا اومد..حالا من موند بودم و ی حوض لجن مال..
حالا هم من موندم هنوز...
من و عرقی ک باید بریزم تا حوض رو پاک کنم!


خیلی دلم از خودم گرفته..


یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

امروز خیلی دلم گرفته بود...
دلم گرفته که چرا روزهای خوب و رکوردهای بالای پاکیم از بین رفت...
دلم گرفته چرا الان باید خودم راهنما باشم واسه بقیه ولی اینقدر تایم پاکیم کم شده که نمیتونم و هنوز رو قدم صفر و یکم...
دلم گرفته چون نه عشق و حال قبلنا رو دارم(منظورم جی اف و لاو بود)و نه حس و حال پاکی و حال روحانی و معنوی لازم رو...
خلاصه از اون ور رانده و از این ور مانده شدمم...
دلم تنگ شده برا یه نفر خیلی دلم تنگ شده یکساله ندیدمش از عشق و عاشقی هم خیری ندیدم...
به حالی که تو حرم امام رضا دارم و اصلا میزون نیست اصلا ارتباط برقرار نمیکنم با حرفایه سخنرانا با مداحا...
فقط تو حرم یه مسکن دارم اونم روضه است...همین که وسط دعا ها یا آخر سخنرانی ها شروع میشه صلی الله علیک یا ایاعبدالله،من رها میشم اصلا یادم میره همه بدبختیام...
دلمه بخوابم بعد تو خواب برم پیش امام حسین سرمو بزارم رو پاش اینقدر گریه کنم که نگو...بهش بگم خسته شدم بهش بگم دنیا بهم سخت میگذره بهش بگم بیا منو ببر دیگه...تو که یه روز منو میبری بیا و جلو بنداز...بهش بگم خسته م از خودم از نفسم از دروغ از نقشه کشیدن از ریا از حال دم به دم متغییر از پاکی های یک ماه نشده از کنترل نگاه از کنترل ذهن از کنترل غذا...اگه همه طردم کنن اگه خداهم منو نخواد اما امام حسین رفیق روزایه سختمه تنها کسیه که هیچ وقت تو سرم نزده نگفته بی عرضه نامرد...همیشه پشتم وایساده...ولی نمیدونم چرا منو نمیبره دیگه اینقدر دست دست میکنه...ببینمش خیلی ازش گلایه این روزها رو میکنم.
مهربان کاش زهیری بغلم میکردی
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم

شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان