درد دل های شما

[عاشق فاطمه زهرا]

خدایا تا امشب بتونم تمرینم رو تموم کنم.
همین

[دکتر آرش!]

میگم چه خوبه آدم تو ترکه....

همین که توی ترکه وباز هم میدونه پاش میلغزه اما داره ترک میکنه، لذت بخشه!

[دکتر آرش!]

همین که الان دارم تحمل میکنم خوبه.....

فشار روحی رووم زیاده چون اطرافیانم انسان هایی بس غمگین هستن....
اگه منم کاری نکنم منم غمگین میکنن.

تحمل میکنم چون میخوام بعدش حالم خوب باشه.
.....
......
.......

[دکتر آرش!]

دارم طاقت میارم تا مرد باشم!........( یاد شعر چاوشی افتادم : طاقت بیار مرد باش!!


این جمله های من به این راحتیا ازش نگذرین هااا.....یه ده ثانیه ای تفکر پشتش خوابیده!

[عاشق فاطمه زهرا]

خدایا تا امشب بتونم تمرینم رو تموم کنم.
همین

تموم شد

[دکتر آرش!]

آفرین به عاشق...تمومش کرد...

منم دوست دارم کارای ناتموممو تموم کنم.

عاشق جان برام دعا کن....در حد یه کلمه هم بگی خدا میفهمه.

[دکتر آرش!]

هنوزم که گاهی اوقات به این سایت نگاه میکنم باور نمیکنم  توی ایران همچین کاری انجام شده و همچین امکانی فراهم شده!....

خیلی عالیه اینجا.

کاش همه میموندن و یه خانواده ی خیلی بزرگ درست میکردیم پر از پسر ودخترایی که پاک شدن و احساس راحتی میکنن .        

[دکتر آرش!]

راستی تا یادم نرفته درد و دلم رو بگم...

چه خوبه که اینجا فضاییه که هیچ کس جلوتو نمیگیره که چرا زیاد مینویسی چرا اینجا مینویسی چرا نمینویسی.....( منظورم تاپیک درد و دله.(.

اگه میشد اینجارو واسه خودم سند میکردم

[رها،رهای رها]

خدا جونم تو که باشی کنار من ، دیگه هیچ چیزی کم نیست
من از خدا خود خودش رو میخوام بهشت رو هم به خاطر خودش میخوام
هیچ لذتی بیشتر از عمق لحظات با تو بودن نیست
درس زندگی شغل ازدواج بچه حتی اگه همه عالی باشن ولی تو نباشی باز هم عمق لذت ارامش ناپیداست ولی وای از لحظات حضور ... خدایا چقدر دلم برات تنگ شده

[دکتر آرش!]

هر موقع میخوام بیام توی کانون بعد ازچند وقت که گذشته باشه از اخرین ورودم، این رو میرم نگاه میکنم.




اون محبت آخر نوشته آقا طاهر که الان بینمون نیست خیلی برام قشنگ بود.....

نوشته بود : دیدی تا رفتی حموم و برگشتی کسی بود که جوابتو بده؟!!

[تـــواب]

راستش را بخواهید ، به ازدواج فکر می کنم :( 
رویای قشنگی ست 

[دکتر آرش!]

راستش رو بخواییین اگه من یه جیپ خوشگل قرمز داشتم هیچ وقت خ.ا نمیکردم!...حالا حالا ها هم به ازدواج فکر نمیکردم...خودمو میشناسم که اینو میگم!.

[تـــواب]

روزها یکی پس از دیگری می سوزن و تنها نظاره گرم

[Man Mitavanam]

میخواستم درددل کنم 
ولی یه چیزی مانع حرف زدن شد
نمیدونم چی 
شاید عادت ندارم به اینکه حرف دلم رو به زبون بیارم
روز سخت ولی تقریبا خوبی رو پشت سر گذاشتم
الان یکم عصبی هستم 
قضاوت های الکی نکنم خوب میشم
و باید بخاطر داشته باشم که نباید تو دره بمونم باید انرژیم روجمع کنم و به سمت قله حرکت کنم

 خدایا شکرت بخاطر همه ی اتفاقای امروز 
امروز خیلی خوش گذشت و ازته دل خندیدم
خدایا رو لب همه خنده بکار

[پارادایس]

لعنت به هر چی نا امیدیه لعنت لعنت لعنت لعنت