درد دل های شما

[shirin_e]

حالم گرفته اس
کارام زیاده به هیچیشم نمیرسم امتحان میانترم دارم نخوندم و ایناااااااا

[Alireza 68]

سلام

به خدا توکل کن
یه برنامه ریزی کن
درست میشه

.............
در پناه خدا

[shirin_e]

ممنون!
فعلا که امروز 2 تا دوستام تو دانشگاه زدن تو حالم ولی به خودم روحیه دادم و الان خیلیییییییی خوبم

[Alireza 68]

سلام

آفرین به این روحیه

انشالله که همه مشکلاتتو نو پشت سر میذارین

...................
ذر پناه خدا

[Mosafer kocholo]

امشب دلم خيلي گرفته
نميدونم شايد به همون دليليه كه به آقا آرمان گفتم
اما دوست دارم كلي گريه كنم
خدايا آغوشتو ازم نگير كه سخت بهش محتاجم

[shaghayegh]

درست میشه عزیزم... حالا از جات پاشو پشت سرتو نگاه کن از پله ها برو بالا...در رو باز کن... دیدی؟ همیشه یه در هست.

[صابر..]

من الان یک لحظه به خودم دقت کردم و دیدم دارم پست های مسافر کوچولو رو با صدای یک دختر کوچولو (بیشتر هم کارتونی هستش ) واسه خودم می خونم

یک لحظه خندم گرفت

امیدوارم که موفق باشی مسافر کوچولو ،آواتارتون یک حس مظلومیت و پاکی خاصی رو به آدم القا می کنه

امیدوارم تو هر چه زودتر تو 30 روزه 90 روزه 6 ماهه و ... ببینمتون

یاعلی

[آقای فراسی]

اینم یه چایی مجازی

حقیقشو دیگه باید خودتون زحمتش رو بکشین

[نیما-رستگار]

من الان یک لحظه به خودم دقت کردم و دیدم دارم پست های مسافر کوچولو رو با صدای یک دختر کوچولو (بیشتر هم کارتونی هستش ) واسه خودم می خونم

یک لحظه خندم گرفت

سلام

اینکه چیزی نیست ... !!!

تازه من، "کوچولو" رو "کوشولو" میخوندم !!!

[Mosafer kocholo]

ممنون از لطف همتون دوستاي خوبم در حقيقتم مسافر كوچولو واقعا كوچيك!!!!
اما تو دل كوچيكش همتونو جا ميده.
خدايا...
هميشه به داشتن دوستان خوبي كه تو بر سر راهم قرار ميدهي
حتي
به زماني كوتاه تر از اين زمان بسيار كوتاه ...
به خود ميبالم.

[mahtab_r]

سلام ،
این اولین درد دل من تو کانونه ..

دیروز شروع خوبی داشتم ... پر از امیدو انرژی ... نمی دونم خیلی وقت بود که اونطور سرحال نبودم ...
احساس می کردم دوباره زنده شدم ...

اما بعد همه چیز خراب شد ...
راستش حتی برای لحظه ای به حکمت خدا شک کردم و ذهنم شد پر از "چرا !!!!"

پسر یکی از همسایه هامون که ، همسن من بود فوت کرد،با من بزرگ شده بود ، دوستمون بود و... راستش همون ظهرش باباشو دیدم خیلی سرحال بود ..و بعداز ظهر گریون بود ....

راستش همش خدا خدا می کردم که اشتباه کرده باشن ... اما خوب اشتباه نبود ...

دیروز بعد از مدتها با صدای بلند زجه زدم ... برای اون ، برای خودم ... برای همه چیز
دیروز از خودم بدم اومد ... دیدم مرگ همین جاست .. همین جا کنارم ...و من به خود ار.. فکر می کنم .. به راههایی که جلوی خودمو بگیرم ...

شاید اگه همیشه فکر می کردم که مرگ همینجاست ... هرگز خودار.. رو شروع نمی کردم ...
شاید اینقدر بد نبودم ... شاید اینقدر بد رفتار نمی کردم ... و هزارن شاید دیگه ...

شاید اگه می دونستم فقط همین لحظه هست ، لحظه هامو خراب نمی کردم ...

دلم آتیشه ... دلم برای خودم سوخته ... دلم برای اون مرحوم سوخته ...

دیروز به خدا شک کردم ، به حکمتاش .. به همه چیش .... و به خودم لعنت فرستادم ...
به این شک ..

قرآن رو باز کردم ، ختمی رو که داشتیم رو به نیت اون مرحوم خوندم ... و کمی آروم شدم ...
سوره ملک رو خودنم و کمی آروم شدم ... و از خدا خواستم منو ببخشه ... ازش خواستم ازم بگذره ...

راستش دیروز فهمیدم که چقدر از مرگ می ترسم ...و خدا گفته که گناهکاران از مرگ می ترسند ...و من فهمیدم که گناهکارم ...

--------[/color]' pid='82457' dateline='1305437896']
آره امروز هوا خوبه ولی نه بره من بره شما ها که پاکیید
دیشب حتی 1 دقیقه هم خوابم نبرد با این که تا ساعت 1 سره کار بودم تا صبح همش فکر خود کشی بودم:smiley-yell:
دیگه واقعا زندگی کردن بره من تموم شده آقا من نمیخام زندگی کنم کیو ببینم

وقتی مرگ همین یه قدمیه ... چرا خودکشی ...
وقتی این پست رو خوندم ... دلم پاره شد ...

دلم لرزید ...
به این فکر کردم ، که کی می میرم !!!! چقدر فرصت دارم ؟!!! و چقدر کار نکرده دارم !!!!!

میدونم چند روز که بگذره فراموش میکنم ....همه ی حرفامو ،

می گن خاک مرده سرده !!!!

[mahone]

سلام دوستان!
مدتیه که حالم گرفته اس
خیلی داغونم!
راستش تو یه سال در روابطم با دخترا موفق نبودم! یعن بعد از یه مدت جدا میشدیم
تو این یه سال سیگاری شدم...
الان انگار کمبود دارم تو زندگیم!
میخوام یکی باشه که در کنارم باشه! میخوام ولی ...
ولی در حال ِ حاضر توی اون موقعیت نیستم! اصلا حوصله اش رو ندارم ولی اون احساس خوب رو نمیبینم تو زندگیم !

[نیما-رستگار]

سلام ،
این اولین درد دل من تو کانونه ..

دیروز شروع خوبی داشتم ... پر از امیدو انرژی ... نمی دونم خیلی وقت بود که اونطور سرحال نبودم ...
احساس می کردم دوباره زنده شدم ...

سلام مهتاب خانوم!
پست تکان دهنده ای بود!

واقعا حق مطلب رو گفتید. اگر ما از درون به این یقین و باور برسیم که مرگ بسیار نزدیک هست، بهتر میتونیم خودمون رو کنترل کنیم. بیشتر میتونیم به خدا نزدیک بشیم.

ولی بعضی وقتها انگار بضعی ها یادشون میره که مرگ چقدر نزدیکه!!!

منم چند وقت پیش، توی محله مون، عکس یه پسر جوون رو دیدم که مرده بود. با خوم فکر کردم که خودار.. میکرده ؟؟؟
فکر کردم که نکنه خودار... میکرده و بعد بدون اینکه فرصت پیدا کنه برای توبه و بازگشت، مرگ سراغش اومده باشه!

نکنه منم گرفتار بشم دوباره و فرصت پیدا نکنم!!!

خدایا پناه بر تو ...

[Alireza 68]

سلام

آقای ماهونه خیلی خوش اومدین

خوشبختی به بودن با دختر نیست

شاید تصلی بده ولی با یک شکست بدتر از قبل میشه و زمینه ساز گول زدن شیطان میشه

به خوشبختی های بالاتر فکر کنین
.............
در پناه خدا

[Alireza 68]

بسمه تعالی

سلام

بذارین یه داستانی رو که تازه خوندمو براتون بذارم شاید کمی آروم شدین

خداوندی خدا

روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت



فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت :



می آید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه


دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا

نشست .

فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود


" با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ." گنجشك گفت " لانه كوچكی داشتم،


آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام . تو همان را هم از من گرفتی .


این طوفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم ؟ كجای دنیا راگرفته


بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد .


فرشتگان همه سر به زیر انداختند.


خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون


كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی . گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود.


خدا گفت " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به


دشمنی ام بر خاستی.


اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های


گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد....


و خداوند اینگونه بندگانش را مراقبت میکند


..............
در پناه خدا