امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1391 تير 27، 18:57)ammar نوشته است:
(1391 تير 27، 18:41)Hossein422 نوشته است:
(1391 تير 27، 18:11)سـُـها نوشته است: آدمها رهگذرن...

اصلن باهاتون موافق نیستم

ولی چیکار میشه کرد تفکر اکثر بچه های کانون همینه

البته شاید من اشتباه میکنم و تفکر درست همین باشه

ولی به نظرم این جوری فکر کردن خیلی بی رحمیه

یه موقعی هایی هست اتفاقی که میخواد بیفته نمیشه یا اصلا بهتره بزاریم اون اتفاق بیفته و واقعا آدم تشخیص میده که بهتره اون کار اتفاق بیفته

یه وقت هم هست میشه جلوی یه کاری رو گرفت یا بهتر بگم باید جلوی یه کاری رو بگیریم ولی فقط به خاطر این که طرز تفکرمون اینه که "ای بابا همه رهگذرن،همه رفتنین" هیچ کاری انجام نمیدیم یا لااقل حتی به فکر جلو گیری از اون اتفاق نمیفتیم


نمیدونم منظورمو خوب رسوندم یا نه

حسین جان با حرفت کاملا موافقم.

چون کسی که به من کانون رو معرفی کرد،تقریبا کانون رو مطابق حرفهای شما برام توصیف کرد.

که اگه یه نفر بخواد بره،بقیه نذارن

متاسفم اگر غیر این باشه.

به تعداد کاربر ها غره شدن خوب نیست.مهم اینه که هر کاربر یک دوست تلقی شه و از رفتنش جلوگیری شه
سلام
عمار خان ممنونم از توضیحی ک دادین..
و معذرت ک ی کم برداشت من از شعرتون با منظورتون متفاوت بود..53258zu2qvp1d9v

آما..
خو برداشت شما دوستای گل منگولی هم از پست و حرف من با منظورم متفاوت بود آآآآآ !!

من میگم آدمها میان و میرن..اصلا نمیگم بی اهمیتن!!
آنا قطعا اثر مطلوبی روی همه ماها داشت.. و قطعا بودنش برای کانون عالی هست..

اما من فقط این نوشته رو میبینم.. آنا فقط همین ی بعد رو نداره..
من اگر بدونم مشکلش ب کانون و آدمهاش مربوطه قطعا تلاشمو میکنم ک آرومش کنم و رفع مشکل..
اما این نوع گفتن.. نشونه این نبود ک کاری از من ب میاد!
پس فقط براش دعا میکنم...

و نمیگم اگه تو بری من نمیتونم ادامه بدم..!(اشاره ب شخص خاصی ندارم..کلی میگم)

خلاصه ک مچکرم ک سطح منو اینقدر میدونین..4fvfcja

راستی: اعتبار کانون ب تک تک کاربراش هست.. نه ب تعدادشون!

در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

فکر کنم زیادی احساساتی شدم

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
خداوندا ، در این دنیای كوچك و زودگذر گناه لذتهای دنیا ، گناه تهمت ، گناه حسادت و هزاران گناه دیگر ، انچنان بر روی دوشم سنگینی میكند كه توان ایستادن ندارم ، خداوند مهربان لذت ها و كثافات دنیا آنچنان مرا در خود غرق كرده است كه فقط جسمی شبیه انسان دارم ، خداوندا از خودم شرمم میشه ولی ای مهربان به درگاهت روی كرده و عاجزانه التماس میكنم كه مرا در راه انسانیت هدایت كنی ، خداوندا گناهكارم ، اگر تو راه انسانیت را به من ننمایی و مرا از درگاهت برانی ، روی به درگاه كه كنم ؟ ولی ای مهربان ، تو مهربان تر از آنی كه حتی گناهكارترین بنده ات را از درگاهت برانی ، خداوندا به حق صفاتت و به حق انفاس قدسی و به حرمت بندگان پاكت یاریم كن ، به امید رحمتت ای مهربانترین مهربانان . TearsTearsTears
[تصویر:  montada.rasoulallah.net-1315334274-U2520.gif]

«وَ اصْبِرْوا انَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

و صبر كنيد كه خدا با صابران است. (سوره انفاق، آيه 46).


[تصویر:  nasimhayat.png]
دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v
فقط و فقط و فقط      نماز


[تصویر:  05_blue.png] 
(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v

داداش احسان : چه دیر می فهمیم زندگی مان همان روزهایی بود که آرزو می کردیم زود بگذرند! Khansariha (8)cheshmak
[تصویر:  montada.rasoulallah.net-1315334274-U2520.gif]

«وَ اصْبِرْوا انَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

و صبر كنيد كه خدا با صابران است. (سوره انفاق، آيه 46).


[تصویر:  nasimhayat.png]
دو ماه از اون روز نحس گذشت... زود اما خیلی سخت
یا عباس
(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v

شعر "یک روز" از بلاگا دیمیتروا شاعر زن معاصر بلغارستانی،
ترجمه از محمد علی اسلامی ندوشن در کتاب صفیر سیمرغ


از روزهای بی شماره ای را که گذرانده ام
اگر تنها یک روز می توانست باز گردد،
کدام را بر می گزیدم؟

همه ی روزهایی که در یادم مانده اند
به چشمم بیگانه می آیند،
و به محض آن که از دور بر آنها نظر می افکنم
در چاه بی پایان خاطره ام،
خود را از آن ها بریده می بینم.
روزهای واقعی من، روزهای فراموش شده ی من اند،
من از آنِ آن هایم
و آن ها در من اند
و مرا نگاه می دارند
در نای نفس ناپیدای خود
ممتلی از شور دبش زندگی ای
که در خواب گذشته است.

آماده ام که معاوضه کنم
همه ی خاطره های شیرین خود را
با یک روز فراموش شده،
روزی که از همه ی روز ها معمولی تر است
غوطه ور در فروغ تار همان یک روز.
باشد که بار دیگر در آن بزیم،
با همان ناچیزی ساده اش
با همان سرشاری متین اش
که هیچ خاطره ای آن را نمی آشوبد.
باشد که بار دیگر خود را مست کنم،
از شیره ی بی غش عالَمی که در خواب رویت شده است
و آن گاه جاودانه فراموشش کنم
535353
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
سلام


عمار جان الان این پستی که زدی چه ربطی به درد دل داشت ؟؟؟!!! 17


لطفا پاکش کن !



یا حق 53
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش …
اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند !
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
به او اعتماد کن...
53
وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می اورند....به او اعتماد کن
53
وقتی که نیرویت کم است..به او اعتماد کن
53
زیرا وقتی به او اعتماد می کنی..اعتماد تو سخت ترین چیزها خواهد بود
53
آیا راه سخت و ناهموار است؟ به خدا بسپار..
53
آیا می کاری و برداشت نمی کنی آن را نیز به خدا بسپار..
53
اراده ی انسانی خود رابه او واگذار ..باتواضع گوش کن و خاموش باش..
53
ذهن تو از عشق الهی لبریز خواهد شد
53
آن را به خدا بسپار
آسمانی باشید53
[تصویر:  11966327979550411256.jpg]
   
ای فرزند آدم.....



من به هر آنچه بگویم *باش* می شود.مرا در آنچه امر کرده ام اطاعت کن تا تورا
   
چنان قرار دهم که به هر چه بگویی *باش* بشود.
   
        53برای ماندگاری رویایی جز پاکی نداشته باش53

[تصویر:  nasimhayat.png]    
[img=0x70]http://www.full-dl.com/wp-content/themes/sms-persia/css/images/nazar.gif[/img]
.
.
.
.
کانونمونو چشم نکنن..
(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v

حرف هاي ما هنوز ناتمام.....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است


باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود

آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی



ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!



[تصویر:  final%201.png]


 
[تصویر:  gv2wijl9ycr1oop6w.jpg]
پاکی یعنی تولد دوبــــــــــاره
ومـــــــــا
تو کانــــــــــون
دوباره متولد شدیـــــــــم...


(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه

احسان جان میگم این پستت چقدر طرفدار داشت

الله وکیلی هر وقت به این قضیه فکر میکنم که یه روزی دانشگام تموم میشه غم دنیا میفته تو دلم

همین الان که تعطیلات تابستونه دلم یه عالمه تنگ شده برا دانشگاه

برا هم کلاسیام
استادام

برا اون نگاه های مرموز بچه ها 1



برا فحش دادناش،دعواهای سر کلاس،زنگ آخر ایناش،سری بعد از ظهری بودناش،سر صف ورزش کردناش ... (إ بچه ها فکر کنم یه اشتباهی شده ، دوران دانشگاه رو با دوران دبستان قاطی کردم 1 )

ولی جدا از شوخی

آدم تو هر شرایطی که هست

تو هر وضعیت که زندگی می کنه

باید از زندگیش لذت ببره

و قدر اون لحظه های شادشو بدونه

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v
دیدم همه دارن راجع ب این پست صوبت میکنن....گفتم جا نمونم....42

آقا قدر دوران دانشجوییتون رو بدونین.....
من از وقتی فارغ التحصیل شدم...همین 10 روزه42...واقعا احساس میکنم دیگه زندگیم بی هدف شده1276746pa51mbeg8jاحساس میکنم دیگه زندگی واسه چی؟!برای کسی که 19 سال درس خونده...یه دفه تو خونه نشستن واقعا سخته1276746pa51mbeg8j.....کلا نا امید شدیم از این دنیا....به هر دری میزنم که به زندگیم جریان بدم....ولی اصولا درا کلا بسته ان.....کلیدشونم دست یکیه که نمی دونم چرا اینبار زیاد ما رو تحویل نمی گیره1276746pa51mbeg8j

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی رود.....تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
Tears
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
(1391 تير 27، 23:49)ehsan90 نوشته است: دلم برا دوران دانشجوئی تنگیده Tears
اون سر کلاس نشستن ها
اون از رو جزوه هم نیگا کردناش
اون تیکه پرونیای دانشجوها و خنده کل کلاس
حتی برا دیر رسیدنام و چپ چپ نیگا کردن استاد
هیییییییییی روزگار
شایدم یه روز دلم برا الانم تنگ بشه 53258zu2qvp1d9v

آقا احسان بیخیال

اتفاقا هیچ چیز خاصیو از دست ندادین
به شبای امتحان فکر کنید!!
به نمره های داغونی که گرفتین!!

به اخلاق بد بعضی استادا!!

آقاااااااااااااااا تازه اول زندگیتونه

فرصتو غنیمت بدونین

برنامه تفریح بریزین
کتاب بخونین
زندگی کنین

MuscularMuscular
باز مى‏ گردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان است

و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطه‏ اى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است
و مى‏ داند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمى‏ نمايد
و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست
و تحمل جرم هاى بيرون از حد بر تو گران نمى ‏آيد
و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد
و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد
و من نزد تو بيزارى مى‏ جويم از آنكه سركشى كنم
و به تو پناه مى ‏برم از آنكه در گناه اصرار ورزم
و براى آنچه در آن كوتاهى كرده‏ ام
از تو آمرزش مى‏ طلبم
و براى هر عملى كه از انجامش فرو مانده‏ ام از تو يارى مى‏ جويم

صحیفه سجادیه
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ این دل کجا برم؟


خدایا! من غلط بکنم که بخوام در برابر تقدیرات تو تقلاهای بچه گانه بکنم؛


خدایا! چقدر زیبا می فرماید امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه: خیرک الینا نازل و شرنا الیک صاعد


خدایا! گیرم که شعور ندارم که بفهمم تو همیشه بر ما لطف داری و با فضل و کرمت با ما برخورد میکنی و همه ی کارهات روی حکمته؛


حافظه که دارم! هر چه که به گذشته ام رجوع میکنم، همیشه از خطاهام گذشتی و خرابکاری هام رو جبران کردی و خجالت زده ام کردی و هر چه ناگواری بوده از خودم بوده:


ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر


و یعفو عن کثیر: خدایا! واله همین و یعفو عن کثیرتم که اگه نبود، با اون همه گناهان و اشتباهات مهلک فکر کنم مرد مجاهدی هم نبود.


خدایا! اما از خودم میترسم، میترسم این طور رقم خوردن اوضاع به خاطر طرز فکر و رفتار خودم باشه.


خدایا! یا من بیده ناصیتی! خودت کارم رو به عهده بگیر


خدایا! شعورم رو زیاد کن؛ راه درست رو نشونم بده؛


خدایا! خودت کارم رو به عهده بگیر.


و اما تو! مرد مجاهد بد سابقه!


تو اومدی تو این دنیا که یه نمایش قهرمانانه از خودت به جا بگذاری؛


بذار هر جور که اوضاع رقم میخوره بخوره،رسالت تو اجرا کردن یک نمایش با شکوهه


یک نمایش واقعی


و این شکوه رو در بندگی پیدا کن.



لبیک یا حسین


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان