درد دل های شما

[mahdi_69]

سلام خوش قدم جان!
خوش آمدی داداشی!!!
بچه ها دیدید!
تازه داشتم سر حال میومدما!!
تازه داشتم از اتفاقاته اخیری که برام افتاده بود!میگذشتم!!!
شب عید یه خبر بد شنیدم!:13:
عیدم خراب شد!!!
یه مشکله شخصی داشتم!!
وقتی از میتینگ رفتمو کامپیوترو خاموش کردم!!
اصلا نمیفهمیدم دارم چی کار کنم!!
میرفتم آب میخوردم دوباره میومدم پای کامپیوتره خاموش می شستم
مامانم میگفت چیه؟
چرا گیج میزنی؟؟
حالم خیلی خراب بود!!
واقعا خراب بود!!
تا حالا انقدر دلم نشکسته بود!
من که نمیتونم برای شما توصیفش کنم!!
فقط خدا میدونه چه حالی داشتم!!
فقط اینو میگم!
با خدای خودم:
ربطی به حلال کردن یا حلال نکردنش نداره!!!
فقط خدایا همینجوری که عیده منو خراب کرد!!
همینجوری که نشسته بودم داشتم شب عید با دوستام صفا میکردم!!
خودت یه کاری بکن!!
که اونم تو شادترین لحظاته زندگیش!
بهترین لحظاته زندگیش!
دلش بشکنه و مثل من قلبش تیر بکشه و زانوی غم بغل بگیره!
تا این غمی که من کشیدمو حس کنه!!
تا چند وقتم کانون نمیام!!
مواظبه خودتون باشید!!
یا علی!!

[manlighayrok]

سلام. بابا اینجا که کسی نیست! مگه قرار نبود ساعت 7 اینجا باشین. آقایان مدیر و خانم های مدیره یه فکری هم برای پهنای باند بکنین ثواب داره به خدا! (آدم برای هر نصف صفحه ای که می خواد ببینه عذاب وجدان میگیره که نکنه پهنای باند دوباره تموم بشه!) سال اصلاح الگوی مصرف هم گرامی باد!
من الان 2 ماهه تو ترکم یعنی تقریبا از روزی که با کانون آشنا شدم. (البته متاسفانه جلوی عکس رو نتونستم بگیرم شرمنده ) میل جنسیم خیلی کاهش یافته (عدم ... و ... زودرس) اما تنها چیزی که اذیتم میکنه فکر اینه که این مسئله به خاطر روزه و ترک بوده یا به خاطر افراطی که قبلا داشتم بوده. مشکلاتم رو هم که قبلا گفتم.
الان میرم دانشگاه و دیگه دانشجو شدم! جای همه تون خالیه!
بچه ها برام دعا کنین بعضی موقع ها خیلی داغون میشم! مخصوصا وقتایی که فکر ازدواج میاد تو سرم. مادرم بعضی موقع ها یه چیزایی میگه (مثلا نری زن اینجوری بگیری و ...) که اولش با یه خنده ازش رد میشم اما بعدش که تنها میشم فکرش دیوونم می کنه. کدوم زنی حاضر میشه به من تکیه کنه؟؟ اصلا دیگه با این وضع من، اون چه انگیزه ای برای ادامه زندگی داره و این زندگی چقدر می تونه دووم بیاره؟؟؟ من چه جوری باید این زندگی رو اداره کنم؟؟ دوست ندارم همیشه شرمنده اون باشم وای به حال اینکه زخم زبون هم بشنوم که تو سست عنصری و .....
فعلا برام دعا کنید
منم دیگه برم دانشگاه با اجازه!

[باران..]

خوب حالا...
با من لی غیرک ام (درست نوشتمم)

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم
من به خاطر شما ها ساعت 7 نیومدم..
میدونید چرا؟
چون اگه می ومدم مامی من و شهید می کرد بعد بی بی نام میشدین

من لی..(بالایی من)
تو ترک کامل بکن خدا خودش کمکت میکنه
تازشم هنوز سنت برای ازدواج یه 7-8 سالی کمه
تا اون موقع هم انشااا... یه مرد کامل شدی خودم میرم برات خاستگاری..
چه شود..
بی نام خواهر آقا داماد..
خنده

خوبینننننننننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

[سها]

سلام ....فقط همین؟؟؟نمیدونم بعد ازده روز دوری ودلتنگی این کافیه یا نه؟؟؟
اما قطعا بهترین شروعه...چون هم نام خداست و هم آغاز سخن....پس

سلام

آرزو میکنم این نبودن ها و این اشکالات آخرین بار ِبودنشونو تجربه کنن و
باز هم،، با هم دیگه ،پا به پای هم با لمس این حس قشنگ که تنها نیستم
کمر شیطون نفسمونو بشکنیم و تا آخر بودنمون حس شیرین پاکی رو بچشیم...

تو این راه اگه نیتمون خدایی باشه که قطعا هست مطمئنن خدا خودش دست حمایتش رو
رو شونه هامون میذاره و گاهی حتی هولمون میده ه ه ....

یاعلی گفتیم وحق شد یار ما....پس یا علی.

*********************************************************

دوستایی که تو برطرف کردن مشکلات سایت دست دارین ....
احتمالا همه میدونن !! پس به من بگین چه کنم تا لااقل به سهم خودم تواین خرابی سهمی نداشته باشم..

*********************************************************

یه چیزی داشت یادم میرفت..............

خیلی خیلی دوستت دارم..

کانون رو میگم ..

[رز زرد]

حالا اي يار سلام
دوباره اي يار سلام
حالا اي شاخ گل ميان گلزار سلام
حالا عهدي بستم اگر سلامت نكنم
حالا يكبار ديگر به روي هر بار سلام
حالا استارون ميان آسمون غلتونه
حالا عاشق به ميان كوچه سرگردونه
حالا مردم گويند كه عاشقي آسونه
ولي والله بالله كه درد بي درمونه

يه سلام گرم ديگه به تمام دوستان گل و عاشق خودم !!

خوبيد شما ؟؟؟

پس از روزها انتظار و دعا و نيايش بلاخره اين كانونم كوتاه اومدن و باز شدن !!

به به / كجاييد بچه ها دلم براتون تنگ شده ؟؟؟؟ سها جان شما چطوري ؟ خوبي ؟

[حسن یوسف]

سلام خوبین؟بچه ها واسم ئعا کنید.نمی دونم چیکار کنم.
راسیت از بعضی ها تو کانون خیلی بدم اومده.حالم از حرفاشون به هم میخوره.دیگه جو کانونو دوست ندارم.
لیل جون دلم برات تنگ شده .دلم میخاد یه روز حسابی با هم حرف بزنیم.گفتم که همه بدونن چقدر دوست دارم بوووووووووس
وای بچه ها کلی درس دارم.باید حسابی بخونم.دعام کنید
فعلا خدافظ

[TIRED]

سیلام سیلام!
به به میبینم که جمع دوستان زبل جمعه پارمیداتون کمه!
شماها ساعت چند از خواب بیدار میشید!
میخاستم اولین پست رو خودم بذارم اما مثل اینکه آخریم!
تنهای گل من چطوره؟آبجی جونم این چند وقته منم مثل خودت بودم!بازم داشتم وسوسه میشدم ولی اینو بگم مثل کوه وایسادما!
مثل خود گلت نشکستم!بابا ما خیلی قوی تر از این حرفاییم!
این چند روزه خیلی مریض بودم دائم در حال استراحت و لا لا فکر کنم یکم مال اون بود آخه خونه نشین شدم!
چند تا مریضی باهم عود کرده!چربی در حد المپیک!خار پاشنه طوری که دیگه از راه رفتن محروم شدم مگر اینکه یکی از پاهامو زمین نذارم!یه غده ی بدجنسم تو تنمه که تا چند روز آینده طی یه عمل جراحی باید درش بیارم!
خلاصه داغون شدیم رفت!
با این همه درد و مریضی این وسوسه ی لعنتی هم شب وروز باهام بود
ولی عزیزم من یا بهتره بگم ما هیچی از پا درمون نمیاره!
قوی،با اراده،خوشحال پیش میریم گلم!
پس بیا بگو که حالت خوبه!
بقیه ی دوستان کانونی هم زود بیاین بگین حالتون خوبه که آبجی پارمیدا بد نگرانتونه!

[حسن یوسف]

راستی می خواستم به مهدی 69 بگم که بهتره همچین دعایی نکنی.
یه خورده فکر کن !تا حالا خودت باعث نشدی یه کسی همچین حسی بهش دست بده.تاحالا خوئدت یه پارچ اب یخ رو کسی خالی نکردی؟؟؟؟؟؟/شاید داری تقاص ااونو پس میدی.شاید دل کسی رو شکستی.پس ببخش.
من که ترجیح میدم این جور مواقع ببخشم چون اگه دعا کنم اونم گرفتار حال من بشه بعد اونم دعا می کنه که اون کسی که اذیتش کرده گرفتار همین حال بد بشه و این چرخه ی مزخرف همینطور ادامه پیدا می کنه!!
اووووه چقدر دریادلانه نوشتم.
البته منظور داشتم.

[تارک]

سلام

گرهمایی مجدد اعضای دوست داشتنی کانون رو باید به فال نیک بگیریم

واقعا این دور هم بودنا بزرگترین و قویترین انگیزه ترکه ..

خیلی از ماها بارها شده که با علم به اینکه چه بلایی داریم سر خودمون و روحیه و زندگیمون می آریم بازم اسیر وسوسه و شهوت های آنی می شدیم یا شاید باید بگم می شیم .. اما الان با وجود همون مسائل با انگیزه ای که کانون داره بهمون می ده ، داریم تلاش می کنیم که دیگه اسیر و برده نباشیم

بازم راه افتادن این کلبه حقیرانه با کم و کاستی های فراوان ولی باصفا رو به همتون تبریک می گم .. امیدوارم بتونیم با امیدی که بهم تزریق می کنیم گوشه ای از درها و غصه هایی رو که به خودمون تحمیل کردیم برای لحضاتی به فراموشی بسپاریم

به امید فرداهایی بهتر ...

[باران..]

خوب الی جان شما اینجوری می نویسی گمانم هر کی بخونه به خودش می گیره!

[Arman]

سلام به بچه های گل
خوبید همگی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خبرااااااااااااااااااااااا ؟
دلم واسه کانون و شما دوستان گلم تنگ شده بود ، خیلی خوشحالم که دوباره کانون سرپا شد
خوب من تو این چند وقت که کانون نبود ، یه 1 2 باری سریدم ، اما به نظرم شکست نخوردم . چون من آدمی بودم که هر روز این کارو میکردم اما الان شده هر 10 روز یه بار . خوب این واسه من خیلی خوبه اما دست از تلاشم بر نمیدارم تا زمانی که کامل ترک کنم
انشاا.. روزی برسه که همه ی ما در راه راست قدم برداریم

[هورا]

راسیت از بعضی ها تو کانون خیلی بدم اومده.حالم از حرفاشون به هم میخوره.دیگه جو کانونو دوست ندارم.

نکنه از من بدت میاد
جدا از شوخی الی جان چی شده که از کسی بدت اومده؟
سعی کن همیشه از رفتار یا اخلاقی که باعث رنجت شده بدت بیاد نه از اون شخصی که اون اخلاق و رفتار رو داره
اینطوری هم می تونی اون اخلاق رو اگه در خودت هست از بین ببری هم می تونی تمام بندگان خدا رو دوست داشته باشی و خودت هم کمتر اذیت میشی
ضمن اینکه اگه از هرکسی بدت اومده بد نیست بهش بگی چرا ازش ناراحتی؟شاید اون نمی دونه؟شایدم متوجه اشتباهش بشه و خودشو درست کنه؟؟؟
........
و یه مساله ی دیگه بچه ها !
بیاین هیچ وقت هیچ کسیو نفرین نکنیم!!! حتی اگه بدترین بلارو سرمون آورده !
(حداقل گذشت و بخشش رو از امام حسین ع یاد بگیریم !!!)
می دونین شاید اون لحظه با نفرین کردن سبک بشین ! اما اولا که ماها همیشه فهممون محدوده و شاید یه مسایلی پشت پرده اتفاق افتاده باشه و ما ندونیم و اون وقت با یه سری قضاوت هایی که ممکنه اشتباه باشه یک نفر رو نفرین می کنیم !!! و نفرین کردن هم خیلی بده و خیلی قویه و واقعا ممکنه یه بلایی سر طرف بیاد و وقتی بفهمی اشتباه کردی که دیگه دیر شده باشه...
و نفرین کردن یه ویژگی بد دیگه هم داره ! اونم اینه که نفرین که می کنی بعدا به خودت برمی گرده ! یعنی این یه قانونه توی دنیا که بنا به هر دلیلی چه به حق و چه ناحق اگه کسی رو نفرین کنی یه روزی می رسه که یقه خودتو می گیره !!!
برای همینم این همه توی اسلام به گذشت و بخشش تاکید شده و سفارش شده که نفرین نکنین.
یه خاطره هم از یکی از آشناهامون بگم بد نیست !:
یه دختری یه روز یه مزاحم تلفنی مزاحمش میشه و هرکار می کنه این مزاحم دست از سر بر نمی داره ! تا اینکه طی یه سری اتفاقای پیچیده و عجیب این دو تا عاشق هم میشن !!! (حالا بیا و درستش کن !) و می دونستن هم که نمی تونن همو خوشبخت کنن و برای هم مناسب نیستن ! ولی خیلی احساسی که به هم داشتن شدید بوده طوری که برای مدت چند ماه که ارتباطشونو قطع می کنن دختره بیماری های عجیب و غریبی می گیره و پوست صورتش داغون میشه و ... این میشه که یه روز اون دختره که دیگه تحملش تموم شده بوده خوب که فکر می کنه میگه همه چی تقصیر اون پسره بود که مزاحمم شده بود !!! و با منطق خودش هرکار می کنه نمی تونه ببخشتش (این وسط یه سری شرط ها هم با خدا می ذاره تا بفهمه که پسره واقعا قصدش بد بوده یا نه و وقتی اون شرط ها خیلی عجیب اجرا می شده به این نتیجه رسیده که پسره واقعا از اول قصدش بد بوده و...) و خلاصه شروع می کنه به نفرین کردن پسره !!! و از خدا می خواد که یکی از کسانی که این پسره رو خیلی دوست داره از بین ببره !!!!
این ماجرا چند ماه ازش می گذره و بعد که دختره دیگه پشیمون شده و فهمیده که خودشم مقصر بوده و هرچقدر پسره مقصر می بود نباید نفرین می کرد ، شروع می کنه به دعا کردن برای اون کسی که از خدا خواسته بود بمیره !!! تا بلکه اثر نفرینش از بین بره !!! ولی بعد از چندین ماه به طور اتفاقی دوباره اون پسره بهش اس ام اس میده که مادرم مرده !!!!
حالا فکر کنین این دختره چه حالی شده؟؟؟ مجبور میشه به پسره بگه که نفرین کرده بوده تا بلکه ببخشتش !!!
من که این خاطره رو از زبون خود دختره می شنیدم حالم خیلی بد شد و واقعا اگه جای اون می بودم خودمو نمی تونستم ببخشم که با یه نفرینی که از سر عجله کرده بودم یه نفر رو بی مادر کردم !!!!!
خلاصه که مواظب باشیم مبادا اشتباه کنیم و یه روزی که خیلی دیر شده و پشیمونی سودی نداره بفهمیم....
----------
یا حق

[firebird]

نمي دانم چه مي خواهم بگويم -- زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است و افسوس -- كه بال مرغ آوازم شكسته است
نميدانم چه مي خواهم بگويم-- غمي در استخوانم مي گدازد
خيال ناشناسي آشنا رنگ -- گهي مي سوزدم گه مي نوازد
گهي در خاطرم مي جوشد اين وهم -- ز رنگ آميزي غمهاي انبوه
كه در رگهام جاي خون روان است -- سيه داروي زهرآگين اندوه
فغاني گرم و خون آلود و پردرد -- فرو مي پيچدم در سينه تنگ
چو فرياد يكي ديوانه گنگ -- كه مي كوبد سر شوريده بر سنگ
سرشكي تلخ و شور از چشمه دل -- نهان در سينه مي جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاري كه ريزد -- شرنگ خشمش از نيش جگرسوز
پريشان سايه اي آشفته آهنگ -- ز مغزم مي تراود گيج و گمراه
چو روح خوابگردي مات و مدهوش -- كه بي سامان به ره افتد شبانگاه
درون سينه ام دردي است خونبار -- كه همچون گريه مي گيرد گلويم
غمي آشفته دردي گريه آلود -- نمي دانم چه مي خواهم بگويم
ازهوشنگ ابتهاج-سايه

شايد بگين جاي شعر تو اين تاپيك نيست اما اين درد و دل و زبان حال منه!

ضمنا متاسفانه تو دانشگاه و خوابگاهمون هم به اينترنت دسترسي ندارم بنابرين ديگه خيلي كم پيش مياد تو كانون چيزي پست كنم اما سعي مي كنم دورادور كنارتون باشم!(اونايي كه از بودن من ناراحت بودن خوشحال باشن و اونايي كه خوشحال بودن برام دعا كنن! )

سلامتي همه دلهاي شكسته صلوات

[هورا]

فایررررررر
نمی خوااااااااااااااااااااااام
بی ناااااااااااااااام من فایرو می خواااااااااااااااااااااااام
حالا فایر ما به خوشحالی تو خوشحالیم حداقل اگه پیشمون نیستی خوشحال باش دیگه؟چرا این قدر زبان حالت تلخه آخه؟؟؟اشک آدمو در میاری که...
حداقل اگه از اینجا دور میشی نذار حالت بد باشه و خوشحال باش تا ما دلمون به همین خوش باشه ؟
دلمون برات تنگ میشهههه
تمام تلاشتو بکن که توی درس و زندگیت سربلند و موفق باشی
امیدوارم توی درسا موفق باشی
خدا پشت و پناهت

---

[hamidbala]

سلام بچه ها من تازه واردم
خوشحالم که دوستای گلی مثل شماها دارم
فعلا با یه نفر آشنا شدم اونم هورا خانوم بود
نمیدونستم این همه آدم تو کل کشور هستن که این کارن و یه جاییم هست که دارن ترک میکنن
فکر میکردم خودم تنهام
بارها توی نت سرچ کردم تقریبا از مهر پارسال قصد ترک کردن داشتم
به نظرم وقتی کلمه ترک خودارضایی یا کلمات مشابه همین رو وقتی توی گوگل سرچ میکنیم باید اول کانون بیاد ولی سایتای دیگه میاد که فقط چند تا چیز ساده برا ترک نوشتن
ولی بالاخره خدا کانون رو سر راهم قرار داد که کامل ترک کنم
تازه سابقه ترک 40 روزه ام دارم
پیش به سوی ترک برا همیشه