1388 شهريور 29، 10:54
خوش آمدی داداشی!!!
بچه ها دیدید!
تازه داشتم سر حال میومدما!!
تازه داشتم از اتفاقاته اخیری که برام افتاده بود!میگذشتم!!!
شب عید یه خبر بد شنیدم!:13:
عیدم خراب شد!!!
یه مشکله شخصی داشتم!!
وقتی از میتینگ رفتمو کامپیوترو خاموش کردم!!
اصلا نمیفهمیدم دارم چی کار کنم!!
میرفتم آب میخوردم دوباره میومدم پای کامپیوتره خاموش می شستم
مامانم میگفت چیه؟
چرا گیج میزنی؟؟
حالم خیلی خراب بود!!
واقعا خراب بود!!
تا حالا انقدر دلم نشکسته بود!
من که نمیتونم برای شما توصیفش کنم!!
فقط خدا میدونه چه حالی داشتم!!
فقط اینو میگم!
با خدای خودم:
ربطی به حلال کردن یا حلال نکردنش نداره!!!
فقط خدایا همینجوری که عیده منو خراب کرد!!
همینجوری که نشسته بودم داشتم شب عید با دوستام صفا میکردم!!
خودت یه کاری بکن!!
که اونم تو شادترین لحظاته زندگیش!
بهترین لحظاته زندگیش!
دلش بشکنه و مثل من قلبش تیر بکشه و زانوی غم بغل بگیره!
تا این غمی که من کشیدمو حس کنه!!
تا چند وقتم کانون نمیام!!
مواظبه خودتون باشید!!
یا علی!!