1391 شهريور 25، 0:28
هنگام دلتنگي يه وقت نگي اي خدا؛ من يه مشکل بزرگ دارم،
بگو اي مشکل ؛من يه خداي بزرگ دارم
بگو اي مشکل ؛من يه خداي بزرگ دارم
(1391 شهريور 24، 21:52)سرزمین پاکیها نوشته است:
(1391 شهريور 25، 8:58)Saeidg نوشته است: خدایا ، خیلی احمقم میدونم
بودن و نبودنم تو کانون هیچ فرقی العان دیگه واسم نداره
تازه فهمیدم من هیچ ارزشی ندارم
نه اینجا نه تو زندگی شخصیم
یعنی یه روز که خیلی هم دور نباشه میاد که از زندگی راحت بشم
(1391 شهريور 24، 23:26)righteous_40 نوشته است: کاش خدا عضو کانون بود.این پستو دیدم یاد یه پستی افتادم که یکی از بچه ها چن وقت پیش گذاشته بوود..
توی درد دل پست میذاشتیم میخوند.
جواب میداد یا تشکر میزد.
یا میگفت پاک کن این پست ات رو.
یا خودش پاک میکرد.
یا میگفت تو اخراجی.
میگفت تو بن شدی!
یه چیزی میگفت بالاخره. که از بلا تکلیفی در بیام...
خدا...
(1391 شهريور 24، 23:26)righteous_40 نوشته است: کاش خدا عضو کانون بود.دوست من
توی درد دل پست میذاشتیم میخوند.
جواب میداد یا تشکر میزد.
یا میگفت پاک کن این پست ات رو.
یا خودش پاک میکرد.
یا میگفت تو اخراجی.
میگفت تو بن شدی!
یه چیزی میگفت بالاخره. که از بلا تکلیفی در بیام...
خدا...
(1391 شهريور 26، 20:45)سرزمین پاکیها نوشته است: ماهممون وقتی بچه بودیم همه ی خوشبختیمونوتوی عروسک میدیدیم.فکرمیکردیم عروسک نداشته باشیم مثل بقیه دوستامون دنیااخرمیشه.اماحالاکه بزرگ شدیم چ فرقی داره که توبچگی عروسک داشتیم یانه ویاچندتاداشتیم.برامون مهم نیست پسرخالمون چندتاعروسک داشت.اما همون زمان که برای نداشتن عروسک غصه میخوردیم چقدر عذاب میکشیدیم؟چقدرتو روحیمون تاثیر بدی داشت؟؟