1391 آبان 5، 22:55
(1391 آبان 5، 22:19)be yade hagh نوشته است: دلم غصه داره...ای کاش الان میتونستم دستات رو تو دستام بگیرم زل بزنم تو چشات سرم رو بزارم رو شونه ات و فقط گریه کنم و حرف بزنم شاید اینطوری هم تو آروم میشدی و هم من ول بیا هر شب یک ساعتی که هیچکی بیدار نیست پاشو و فقط با خودش حرف بزن اگه حرف زدنت نمیاد سرت و بذار رو پاهات اگه نشد بشین و ب اونچه فکر میکنی بیشتر فکر کن هر چه تو دلته ب زبون بیار امیدوارم اروم بشی آغوش خدا گرمتره و دستاش با محبت تر
دلم بی قراره...
نه رویا قشنگه...
نه شب ...
دلم غصه داره...
دلم بی قراره...
دلم خونه!!! فقط همین!
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول