درد دل های شما

[آرشام]

چرا فقط خ.ا میبینی!!؟؟چرا بقیه چیزا رو نمیبینی!؟فکر کردی همینطوری الکی با باد هوا بزرگ شدی؟؟نه جونم همه کارارو خانواده واست کردن.
چن وقته آبجیم مریض شده مامان اصلا خواب به چشاش نمیاد بالا سر این بیاداره تا صب...
مطمئنم واسه من بیشتر از آبجیم زحمت کشید....
لونا پیامبر میگه اگه 11 بار پدرومادرمونو از درخونه کول کنیم و ببریمشون مکه و برشون گردونیم بازم جبران زحماتشون نمیشه
نمیدونم چرا ما آدما اینطوری هستیم؟!
وقتی یه کار اشتباه میکنیم دنبال مقصریم بجای اینکه جبرانش کنیم
وقتی هم یه کار درست میکنیم میگیم بازم دمه خودم گرم خودم کردم....
لونا تو خ.ا کردی چرا میندازی گردن خانواده؟؟؟هان؟؟؟

نمی خوام بگم حرفای آبجی دارلینگ اشتباهه ولی... میخوام بگم نیایم و محکم یه چیز رو به کل یه گروه نسبت بدیم خوب یا بد.
همه ی پدر مادر ها خوب نیستن! گرچه اغلب فرزندان در مورد پدر و مادر خودشون بی انصافی میکنن.

اگه پدر و مادر شما خوبن براشون دعا کنین و خدا رو شکر! خدا سایه شون رو بالا سرتون نگه داره!

خدایا شکرت من پدر و مادر خوبی دارم! خیلی دوسشون دارم و خیلی برام زحمت کشیدن و واقعا از راحتی و آرامش و آسایششون زدن که من پیشرفت کنم، راحت زندگی کنم و خوش باشم!



می خواستم یه آمار خیلی زشت و ناراحت کننده در مورد رفتارهای نادرست پدر و مادر ها با فرزندانشون بنویسم... صرف نظر کردم! چون واقعا روح منو بعد این همه مدت آزار میده شاید روی دیگران هم اثر بدی بزاره پس نمیگم.



به یه خاطره بسنده میکنم.
یه بار توی اتوبوس بودم دیدم یه آقا که خیلی هم معمولی و شاد بود گوشیش زنگ خورد... بعد یهو اخلاقش گند شد و شروع کرد به فحش دادن و تحقیر کردن... از حرفاش فهمیدم که دخترش یه کمی زود از مدرسه برگشته و کسی خونه نیست میخواد ناهار بخوره... زنگ زده ببینه باباش کجاس... یعنی باباهه اونچنان توهینایی به دخترش و مادر دخترش داشت میکرد که من واقعا حالم بهم خورد...

کافیه بدونیم عموم بیماری های روانی ناشی از رفتار های نادرست خونواده ست که گاهی کاملا این رفتارها ناخواسته س.

[Milad_20_7_1391]

سلام...
من این روزا خیلی منزوی و گوشه گیر شدم...

من که همش با دوستامو همکلاسیامو بچه های محل بودم اونم با کلی احترام و محبوبیت ،

الان به بهانه کنکور ،،،24 ساعت تو خونه موندمو ،یکی نیس بگه پاشو برو بیرون یه هوایی بخوری!

من نمیخوام از این روزای تکراری بگم و ذکر مصیبت کنم !!! امروزم با دیروزم ، با پریروزم ،با یه هفته پیش ، خلاصه با یه ماه دو ماه پیشم هیچ فرقی نداره،،،منم که افتادم تو یه دور باطل و تو یه خواب زمستونی تشریف دارم ، با این روزای تکراری خو گرفتم .

نمیدونم خودمو چه جوری از این وضعیت خلاص کنم،،،خدا رو شکر کانون و اعضای هستن والا با این وضعیتم معلوم نبود سر از کجا در میاوردم...

شما هم همچین وضعیتی رو داشتین ؟! چی کار کردین برا نجات خودتون؟
ممنون... به امید اینکه بازم به روزای اوجم برگردم و اعتماد بنفسم از دست رفتمو بدست بیارم...

[باران..]

سلام...
من این روزا خیلی منزوی و گوشه گیر شدم...

من که همش با دوستامو همکلاسیامو بچه های محل بودم اونم با کلی احترام و محبوبیت ،

الان به بهانه کنکور ،،،24 ساعت تو خونه موندمو ،یکی نیس بگه پاشو برو بیرون یه هوایی بخوری!

من نمیخوام از این روزای تکراری بگم و ذکر مصیبت کنم !!! امروزم با دیروزم ، با پریروزم ،با یه هفته پیش ، خلاصه با یه ماه دو ماه پیشم هیچ فرقی نداره،،،منم که افتادم تو یه دور باطل و تو یه خواب زمستونی تشریف دارم ، با این روزای تکراری خو گرفتم .

نمیدونم خودمو چه جوری از این وضعیت خلاص کنم،،،خدا رو شکر کانون و اعضای هستن والا با این وضعیتم معلوم نبود سر از کجا در میاوردم...

شما هم همچین وضعیتی رو داشتین ؟! چی کار کردین برا نجات خودتون؟
ممنون... به امید اینکه بازم به روزای اوجم برگردم و اعتماد بنفسم از دست رفتمو بدست بیارم...

ببینین یه واقعیته
این سال یه سالی که باید بگذرونین یعنی اگه قصد ادامه ی تحصیل در شرایط خوب رو دارین

2 کار میشه کرد

1-بشینین غرغر کنید و هیچ کاری نکنید
2-پاشید برید بیرون و درس و بزارید کنار

اما من یه راه بهتر سراغ دارم

کل هفته رو بزارید پشت درس و حسابی از وقتتون استفاده کنید و آخر هفته رو با دوستاتون برید بیرون و تفریح کنید

اینجوری نه از درس میمونید و نه خستگی درس اذیتتون میکنه

اما یادتن باشه این سالیه که باید بگذرونید چه بهتره که با برنامه ریزی نتیجه ی عالی بگیرید

"بهشت را به بها دهند نه به بهانه "

[آسمون آبی]

اف لکم یعنی چی؟

من محل تحصیلم جنوب و برادران سنی خیلی هستند و البته عرب زبان

ی روز ب یک نفرشون گفتن اخی اف ینی چه؟ میخوایم تفسیر کنیم امروز

1. اگر پدرت سیگار کشید و اومد تو اتاق گفتی پیف بابا بو سیگار میدی میشه اف!!!

2. پیامبر میگه اگرکلمه ای کمتر از اف وجود داشت مطمئن باشید خداوند گفتن آنرا هم در مورد والدین جایز نمیدانست

3. تو قرآن همیشه بعد از اطاعت خدا اطاعت والدین!! تاکید میکنم هر گونه والدینی رو بیان کرده

4. اویس قرنی چون حاضر شد به خاطر مادرش از پیامبر بگذره شد اویسی که بوی بهشت رو با خودش حمل میکرد

5. ی بزرگی میگفت میخوای بدونی امام زمانت میاد ببینی چقدر مطیعی ببین چقدر حرفهای والدین برات حجت و البته حرف خدا

6. یکی دیگه میگفت معرفت در گرانیست به هر کس ندهندش ..... پرطاووس قشنگ است به کرکس نهندش، شاید

حرفاشون تلخ باشه اما خدا دفترش بی حساب نیست و به جاش شیرینیش رو میذاره تو زندگیت

7. تجربه نشون رضایت والدین = موفقیت در زندگی

درپایان هم توجهکنیم فشار اقتصادی کمر والین داره خم میکنه، اونا ب پای ما نمیرسن اما ما ب پاشون خواهیم رسید

پس سعی کنیم تا هستن درکشون کنیم و قدرشون رو بدونیم

از زبون خودم فقط میگم: بارالها توفیق خدمت بهشون رو نصیبم بفرما

یاعلی

[محب الزهرا]

خدایا کفرنمیگویم،پریشانم چه میخواهی توازجانم٫
مرابی انکه خودخواهم اسیر زندگی کردی٫
خداوندا اگرروزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقرپوشی٫
غرورت رابرای تکه نانی به زیرپای نامردان بیاندازی وشب اهسته وخسته تهی دست وزبان بسته به سوی خانه بازآیی
زمین واسمان راکفر میگویی نمیگویی؟

[Alone man]

خدا جون
درد میدی،دادی شکر
دواش رو هم بده ...
همین

[اهورا]

خدایا کفرنمیگویم،پریشانم چه میخواهی توازجانم٫
مرابی انکه خودخواهم اسیر زندگی کردی٫
خداوندا اگرروزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقرپوشی٫
غرورت رابرای تکه نانی به زیرپای نامردان بیاندازی وشب اهسته وخسته تهی دست وزبان بسته به سوی خانه بازآیی
زمین واسمان راکفر میگویی نمیگویی؟

دوش ازین غصه نخفتم که رفیقی می گفت

حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
و
ترا که حسن خدا داده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید
...

[darling]

خدایا این چه دنیاییه!!!؟؟

این چه دنیاییه!!! یه روز 2نفر که واسه هم میمردن و همدیگرو با واژه "عشقم" صدا میکردن واسه اینکه عاشقا بهم نمیرسن از هم جدا میشن
حالا امروز همون 2نفر همدیگرو پیدا میکنن ولی قضیه امروز با اون روز فرق میکنه آخه امروز اونا همدیگرو با واژه"آبجی و داداش" صدا میکنن....آخه میدونن هیچ وقت بهم نمیرسن...فقط به عنوان خواهرو برادر بهم کمک میکنن حتی درمورد خواستگار اومدنو خواستگاری رفتنم میگن.... خیلی سخته نه؟!؟؟؟میدونی چرا باهمن!؟؟؟چون میخوان حداقل اگه بهم نرسیدن همدیگرو خوشبخت کنن ...چطوری؟خب با مشورت کردن باهم دیگه ....هردوشون میدونن اونی یکی چطور آدمیو دوست داره!!!!هیچکدومشون نمیتونن تا آخر عمر مجرد بمونن که !!
شاید حکمت این عشقم این بوده که یه روزی این 2تا مثه یه خواهروبرادر بهم کمک کنن ....

اینم عاقبت عشق 2طرفه!!!

خدا جون حکمتتو شکر

[حسین چار دو دو]

قربون خدا برم

وقتی میگه یه کاری رو نکنید یه چیزی میدونه

یه چیز که چه عرض کنم

همه چیزو میدونه

وقتی میگه یه کاری رو نکنید اولشو،وسطشو،آخرشو،مشکلاتشو،ضرراشو،نفعاشو،همه و همه رو میدونه

میگه نکنید،نکنیم دیگه خدایی

برامون شروعش معلوم نیست از کجاست آخرشو هم نمیدونیم چه بلایی سرمون میاد

امیدوارم خدا توبه کسایی که از این کار پشیمونن رو بپذیره

خدایا توبه همه مونو بپذیر

[هبوط]

هر چند روز یه بار خاطرات و احساساتمو تو دفتر خاطراتم می نویسم و این بهم خیلی آرامش میده ولی نمی دونم چرا نمی تونم تو این تاپیک چیزی بنویسم اگرچه نوشته های دیگرون رو تو این تاپیک همیشه می خونم اصلا یه حرف هایی دارم که انگار اصلا نمی تونم به هیچ کسی جز خدا بگم چند سالی هست خیلی منزوی شدم تو دانشگاه تو خوابگاه تو فامیل حتی اینجا تنها سرگرمیم شده خوندن شعرهای فروغ و سهراب
ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود می دهم گوش
ترم اول دانشگاه تموم شد به هدف هایی که اول ترم برای خودم تعیین کرده بودم نرسیدم حتی می تونم بگم اوضاعم خیلی هم بدتر شده از لحاظ معنوی که خیلی پسرفت کرده ام.امیدوار بودم با زندگی در خوابگاه بتونم این گناه رو ترک کنم اونجا بر خلاف خونه هیچ وقت تنها نیستی و در کل زمینه انجام گناه خیلی کمتره با این حال نتونستم ترکش کنم اگرچه تعدادش خیلی کاهش پیدا کرد.
امیدوارم با شروع ترم دو بتونم بالاخره این گناه رو ترک کنم و خیلی چیزهای دیگه رو تغییر بدم اگرچه این روزها اوضاع روحیم خیلی بده و اراده انجام هیچ کاری رو ندارم از همه چی خستم خواب شده مسکن دردام
خواستم شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
بعد از هر نماز برای همتون دعا می کنم خواهش می کنم واسم دعا کنید

[محب الزهرا]

گاهي اینکه صبح ها دلت نمی خواد بیدار بشی همیشه نشونه ی تنبلی نیست!
خسته اي از زندگي نمی خوای قبول کنی که یک روزِ دیگه شروع شده

[عبد الله]

[مریم ..]

خيلي دلم مي خواد درد دل كنم خيليي

[unknow]

خىلى خسته اممممممممممممممممممممممم خدا

[عبد الله]

موهامو ریخته بودم بهم و تو خیابون گریه میکردم یکی یه لبخندی بهم زد و یه جمله محبت آمیز گفت

حالا میرم اونجا تا ببینمش ولی نیست

خدایا هیچکیو تشنه محبت نکن