امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1391 بهمن 19، 19:41)komak نوشته است: انقدر افسردم که میگیرم میخوابم تا به هیچی فکر نکنم وقتیم بیدارم به یه گوشه خیره میشمو فکر میکنم شبهارم گریه میکنم

افسردگی تنهایی فکر .......پیش چندتا مشاور هم رفتم درمان نشد نمیدونم چکار کنم

شما کار نمیکنید؟
خوشا باران و وصف بی مثالش
کار میکردم ولی با این حال روحی گفتن خوش اوومدی الان تو خونه دارم یه کارایی برا خودم انجام میدم

باید برم دکتر تهران ولی هیچکی باهام نمیاد میترسم گم وگور بشم حالم خوش نیس

 عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و اله و سلم: الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

« امام رضا علیه السلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است»
.
.
خدا رو شکر هر کم و کاستی هم تو زندگیمون هست اون دنیا خدا چند برابر جبران میکنه
.
 
[تصویر:  re850.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
کار خیلی خوبه 1

تهران گم شدن نداره
آدرس دقیق و که داشته باشید رسیدین راحت میتونید برید

نکتش فقط اینکه آدرس و از مشاور املاکی ها بپرسید دقیق تر بهتون میگن 4fvfcja
اومدم یه دردودلی کنم اینجا ... ولی نه از جنس اون قبلیا که پر بود از دلتنگی ... سرگردونی ...

حالم خیلی خوبه 1 نه اینکه مشکلاتم حل شده باشه ها ... نه

ولی از وقتی پاکم ازین گناه حالم خیلی خوب شده با دفعه های پیش فرق داره

من تجربه 3 ماه ترکم داشتم ولی اون موقعا فراموشش میکردم ... درگیر زندگی میشدم ولی حالا اینطور نیست

هر روز حواسم هست ... حواسم هست که یه وقت کاری نکنم که بهش نزدیک بشم

الان دلم آرومه ... حس میکنم خدا دوباره بهم داره لبخند میزنه 1

بعد از 2 سال ... که ازش دور بودم ... از خدا ...

انگار هر مشکلی ام داشته باشم دیگه برام مهم نیست ... وقتی او هست مشکلی نیست 1

مدت ها از کانون دور بودم چون از ترک نا امید شده بودم آخه 5-6 سال میخواستم ترک کنم و نمیشد

بعد فهمیدم مشکلم این بود که همیشه تصمیم میگرفتم یه بار برای همیشه ترک کنم

ولی این دفعه اینطور نبود

چون به ارزش تلاش پی بردم

چون دیدم تلاشی که توی کانون میکنم توی زمینه های دیگه زندگیم هم تاثیر داره حتی اگه بعدش بشکنم

خدا به هممون کنه

من نگاهم به دستای خداست ....
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1391 بهمن 18، 23:39)مـَرد نوشته است: خدا جون
درد میدی،دادی شکر
دواش رو هم بده ...
همین
سلام
خدا درد بده شكر.. دوا هم نده شكر..
درد دادنش يعني ميخواد آزمايشت كنه..
دوا ندادنش هم نشون ميده ك از قبلي سربلند اومدي.. كلاس بالا رفته.. امتحان سخت تر شده...

پس خدايا.. هر چي ميدي.. هر چي ميگيري.. هر كاري ميكني.. تحمل و صبر و شكرگزار بودنشو هم بده...

(صميمانه اميدوارم عاقبت دردي ك ميگين خير باشه..)

ياعلي.53

[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سلام

پیرو کامنت بالا

امروز قرآن میخوندم، الله اکبر

خدا 2 جا میگه فان الله شاکر!!

خدا شکر گذار کارت خواهد بود ای انسان

خیلی صبح تاحالا ذهنم رو مشغول کرده

روش فکر کنید خیلی حرفه ها!!! خیلی خیلی

یاعلی




[تصویر:  Untitled_1.png]
آنقدر زمین خورده ام که بدانم برای برخاستن،نه دستی از برون که همتی از درون لازم است...حالا امانمی خواهم برخیزم می خواهم اندکی بیاسایم فردا برمی خیزموقیی که فهمیده باشم چرا زمین خورده ام ...
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .

چن روزه یاد گذشته میفتم ... خیلیا بهم بدی کردن یه چیزای جلوی خودم میگفتن که هیچوقت فراموش شدنی نیست 53258zu2qvp1d9v

امروز به مامانم گفتم مامان دیدی فلانی فلان روز چی گفت !!!؟؟؟مامانم گفت اشکال نداره تو به دل نگیر اون هیچی به دلش نیست از رو قصدو غرض این حرفو نزده!!!!!ولی فقط کافیه من یه چیزه کوچیک به همون شخص بزنم ...اونوقت مامانم میگه چرا اون حرفو زدی؟؟نمیگی دلش میشکنه خدا میبینه چوب خدا صدا نداره ها.... چطور من نباید به دل بگیرم ولی اونا باید به دل بگیرن....17

خدا جون میگن بخشش از بزرگانه ولی باور کن من اونقدی بزرگ نیستم که بخوام ببخشمشون ... کینه ای نیستما ولی خب ...

اقا این فامیلای ما منتظرن من یه پا کج بزارم یعنی منتظر آتواند یعنی اگه بگیرن روزی 10000بار زنگ میزنن میکوبن تو سرت .... (البته خداروشکر تا الان هیچی آتو ایی ازم نگرفتن الان به بعدم نمیتونن بگیرن)

چن روز پیش خالم ز زد خونمون به مامانم گفت دارلینگ کجاست؟ مامانمم گفت خوابه (خودمو زده بودم به خواب) گفت إ مگه نمیره دانشگاه!؟؟؟چرا هنوز نرفته؟؟؟یه چیزی شده که نرفته هااا .... 171717یعنی همچین فامیلایی داریم ما!!!!!!!!!

دنیا حالم ازت بهم میخوره با این آدمات ........:smiley-yell:

یادمه کوچیک که بودم با دختر خالم زیاد بازی میکردم وقتی دعوامون میشد میرفتم به مامانم میگفتم ،مامانمم میگفت:اشکال نداره تو بزرگتری ببخش ( حالا مگه چقد بزرگترم ازش!!؟؟3ماه بزرگتر از دخترخالمم!!!!)

ولی احیانا اگه با یکی از خودم بزرگتر دعوام میشد میدونید چی میگفت؟؟؟ میگفت خجالت نمیکشی!!!بزرگی گفتن کوچیکی گفتن!!!!تو باید بهش احترام بزاری نه اینکه ........

حالا اگه یه روزی دیگه خیلی بهم فشار میومد یه کوچولو دخترخالمو میزدم(البته درحد نوازش) مامانم میگفت خجالت نمیکشی کوچیکتر از خودتو میزنی!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ای خدا تاالان که نفهمیدم زندگی یعنی چی؟؟!!از این به بعد امیدوارم بفهمم....
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1391 بهمن 21، 0:45)hesam313 نوشته است: امشب تا خدافظی داداش حسینو دیدم یهو دلم ریخت
نمیدونم چرا
دلم گرفته
خیلی
کاش نمیرفت...

دقیقا Tears
حسام جان، نمی خواستم هیچی بگم.
ولی شما که گفتی دیگه طاقت نیاوردم.

میدونید فرق اینجا با بقیه جاها چیه؟
اینجا همه خود خودشونن.
چیزی که در کمتر محیطی میشه پیداش کرد. (چه محیط های مجازی و چه عیرمجازی)
من مدت زیادی نیست اینجام ولی تو همین مدت کم عاشق محیطش شدم. از هر جاییش که بگید.
واسم مثل یه پناهگاه امن میمونه.

اما دلم خیلی میگیره این جور خداحافظی ها رو میبینم.
به خودم میگم کلی دوست، یاور، همدل و همدرد پیدا می کنم. اما اگه بعدش بذارم برم چی؟ همه رو از دست میدم...
شاید بهتر باشه زودتر از اینجا دل بکنم تا بیشتر از این وابسته نشم.
چون اگه وابسته بشم ولی بعدا مثل خیلی ها به هر دلیلی نتونم ادامه بدم، دیگه داغون میشم. اون موقع حالم خیلی بدتر میشه.
خودمو می شناسم؛ دل کندن از هر چیزی، همیشه سخت ترین بخش زندگیم بوده...

فقط می تونم یه آرزو بکنم.
اونم این که اگه روزی مجبور شدم این جا رو ترک کنم، خداکنه که با دست پر برم.
و چون ایمان دارم که بالاخره با ارادم نشون میدم که "میتونم"، پس نگران نیستم.
مطمئنم که کنار این همه دل سوز، دست خالی نخواهم موند.
شاید روزی با رفتنم، دیگه فرصت هم کلامی رو با داداش ها و آبجی ها از دست بدم؛
اما کوله پشتی که از صحبت هاشون، رفتارهاشون، دیدگاه هاشون و ... جمع کردم رو با خودم می برم.
که از هر چیزی برام ارزشمندتره...

آقا حسین یکی از بهترین ها بود.
اما خدا رو شکر هنوز خیلی از همین بهترین ها هستن.


پس نگران نیستم...
خوشحالم که هستم...
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
نقل قول: خدایا من اموال توام هر کاری بخوای میتونی باهاش بکنی مگه غیر از اینه منم باید صبر کنم
مثل اینکه بگم این گوشی مال منه و میخوام خوردش کنم
خدایا قدرت دست توهست منم بخوام انتقام بگیرم سریع انتقام میگیری
بعضیا عاشق تو میشن نمیدونم چجوری ولی من جز انتقام کینه چیزی ازت جمع نکردم
کمک جان
من خودمو میگم هنوز خدا رو اونطور که باید نشناختم
میدونی چجور میشه عاشق خدا شد ؟ چجور بعضی آدما عزیزترین سرمایه شون که جونشون هست رو فدای راه خدا میکنن ؟
اونا خدا رو شناختن ، فهمیدن که "هرچه از یار رسد نکوست" ، باور دارن که "ولله رئوف بالعباد" و همچنین باور دارن که "ما برآنها ظلم نكرديم آنها خودشان برخود ظلم مى كنند" سوره نحل/آيه 118
منتهای مراتب "مردم خوابند، زماني كه بميرند بيدار مي شوند ." حضرت رسول اكرم (ص)

و در انتها اینکه :
او شش صد سال بود که در کفر و زندقه بسر می برد و آشکارا گناه می کرد.
روزی حضرت موسی (ع ) برای مناجات با خداوند بزرگ به کوه طور می رفت که با او برخورد نمود. از موسی (ع ) پرسید:
به کجا می روی ؟
موسی گفت :
برای راز و نیاز و مناجات با خداوند سبحان می روم .
گفت : برای خدای تو پیامی دارم که از تو می خواهم حتما به او بگویی .
موسی قبول کرد.
گفت : یا موسی به خدای خود بگو: مرا از خدایی تو ننگ . عار می آید و اگر تو روزی دهنده من هستی ، مرا به روزی تو احتیاجی نیست .
حضرت موسی (ع ) از حرفهای او پریشان و ناراحت شد و بدون این که چیزی به او بگوید،
به طرف کوه طور روانه شد. پس از اتمام مناجات ، شرم داشت که حرفهای آن کافر را به خداوند بگوید که ناگاه خطاب آمد:
ای موسی ! چرا پیام بنده مرا که با ما بیگانگی می کند و از خدایی ما اعراض ‍ دارد، نرسانیدی ؟
موسی (ع) عرض کرد:
خداوندا! خودت بهتر می دانی که چه گفت .
خداوند بزرگ فرمود:
ای موسی ! به او بگو: اگر تو از خدایی ما ننگ و عار داری ، ما را از بندگی تو ننگ و عار نیست و اگر تو روزی ما نخواهی ما بدون درخواست تو، به تو روزی می رسانیم .
موسی (ع) از کوه برگشت و پیام الهی را به آن کافر عاصی رسانید.
چون او پیام خدا را شنید سر خود را به زیر انداخت و ساعتی در فکر فرو رفت و آنگاه سر خود را بلند کرد و گفت :
ای موسی ! پروردگار ما بزرگ پادشاهی است ، کریم بنده نوازی است ، افسوس که من عمرم را ضایع کردم و روزگارم را به بطالت گذرانیدم . ای موسی ! دین خود و راه حق را به من عرضه فرما.
موسی (ع) دین حق را به او عرضه داشت و او به یگانگی خدا اقرار کرد و به سجده رفت و در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح او را به علیین بردند.
فقط و فقط و فقط      نماز


[تصویر:  05_blue.png] 
(1391 بهمن 21، 8:03)ehsan90 نوشته است:
نقل قول: خدایا من اموال توام هر کاری بخوای میتونی باهاش بکنی مگه غیر از اینه منم باید صبر کنم
مثل اینکه بگم این گوشی مال منه و میخوام خوردش کنم
خدایا قدرت دست توهست منم بخوام انتقام بگیرم سریع انتقام میگیری
بعضیا عاشق تو میشن نمیدونم چجوری ولی من جز انتقام کینه چیزی ازت جمع نکردم
کمک جان
من خودمو میگم هنوز خدا رو اونطور که باید نشناختم
میدونی چجور میشه عاشق خدا شد ؟ چجور بعضی آدما عزیزترین سرمایه شون که جونشون هست رو فدای راه خدا میکنن ؟
اونا خدا رو شناختن ، فهمیدن که "هرچه از یار رسد نکوست" ، باور دارن که "ولله رئوف بالعباد" و همچنین باور دارن که "ما برآنها ظلم نكرديم آنها خودشان برخود ظلم مى كنند" سوره نحل/آيه 118
منتهای مراتب "مردم خوابند، زماني كه بميرند بيدار مي شوند ." حضرت رسول اكرم (ص)

و در انتها اینکه :
او شش صد سال بود که در کفر و زندقه بسر می برد و آشکارا گناه می کرد.
روزی حضرت موسی (ع ) برای مناجات با خداوند بزرگ به کوه طور می رفت که با او برخورد نمود. از موسی (ع ) پرسید:
به کجا می روی ؟
موسی گفت :
برای راز و نیاز و مناجات با خداوند سبحان می روم .
گفت : برای خدای تو پیامی دارم که از تو می خواهم حتما به او بگویی .
موسی قبول کرد.
گفت : یا موسی به خدای خود بگو: مرا از خدایی تو ننگ . عار می آید و اگر تو روزی دهنده من هستی ، مرا به روزی تو احتیاجی نیست .
حضرت موسی (ع ) از حرفهای او پریشان و ناراحت شد و بدون این که چیزی به او بگوید،
به طرف کوه طور روانه شد. پس از اتمام مناجات ، شرم داشت که حرفهای آن کافر را به خداوند بگوید که ناگاه خطاب آمد:
ای موسی ! چرا پیام بنده مرا که با ما بیگانگی می کند و از خدایی ما اعراض ‍ دارد، نرسانیدی ؟
موسی (ع) عرض کرد:
خداوندا! خودت بهتر می دانی که چه گفت .
خداوند بزرگ فرمود:
ای موسی ! به او بگو: اگر تو از خدایی ما ننگ و عار داری ، ما را از بندگی تو ننگ و عار نیست و اگر تو روزی ما نخواهی ما بدون درخواست تو، به تو روزی می رسانیم .
موسی (ع) از کوه برگشت و پیام الهی را به آن کافر عاصی رسانید.
چون او پیام خدا را شنید سر خود را به زیر انداخت و ساعتی در فکر فرو رفت و آنگاه سر خود را بلند کرد و گفت :
ای موسی ! پروردگار ما بزرگ پادشاهی است ، کریم بنده نوازی است ، افسوس که من عمرم را ضایع کردم و روزگارم را به بطالت گذرانیدم . ای موسی ! دین خود و راه حق را به من عرضه فرما.
موسی (ع) دین حق را به او عرضه داشت و او به یگانگی خدا اقرار کرد و به سجده رفت و در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح او را به علیین بردند.
من دارم تو دنیا شکنجه میشم یه بیماری جسمی دارم یه بیماری روحی که هیچکدوم درمان نداره
مردم هر روز اذیتم میکنن دنیا برام شده شکنجه فقط باید جای من بود تابدونید چی میگم

یکی مریضی سرطان داره میگه خوب چند سال دیگه میمیرم راحت میشم

ولی من میدونم که بیماریم اذیتم میکنه و کشنده نیست

بازم ممنون خیلی قشنگ بود من اینو از آقای انصاریان بصورت شعر شنیدم شب قدر بود ممنون
 عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و اله و سلم: الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

« امام رضا علیه السلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است»
.
.
خدا رو شکر هر کم و کاستی هم تو زندگیمون هست اون دنیا خدا چند برابر جبران میکنه
.
 
[تصویر:  re850.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
سلام خدا جون

دوباره این روسیاه اومده بگه غلط کردم

خدایا میدونم هزاران هزار بار توبه کردم ولی شکستم

اما باز هم به درگاه تو آمدم تا باز به این امید تا مرا ببخشی

خدایا ...

این روسیاه تنها به تو امید داره

تنها دلبستگیش به تو تنها چشم براه توست

خدایا کمکم کن ..

خدایا ... دستم رو بگیر ...

نزار توی این منجلاب فرو برم ...

به امید این که نظری به ما هم کنی

الهی العفو ... آمین یا رب العالمین
حسین آرام جانم ... حسین روح و روانم ... حسین داروی دردم ... حسین دورت بگردم
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
سلام
بچه ها کی تهرانیه ؟؟؟؟

خیبان شریعتی به کدام ترمینال نزدیکتره آزادی ؟ خزانه؟یا آرژانتین؟
 عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و اله و سلم: الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

« امام رضا علیه السلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است»
.
.
خدا رو شکر هر کم و کاستی هم تو زندگیمون هست اون دنیا خدا چند برابر جبران میکنه
.
 
[تصویر:  re850.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
احتمالا آرژانتین 17

یعنی خزانه که عمرا 4fvfcja آزادی ام فکر نمیکنم ...
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>

تنها که باشی سیگار را بهتر می فهمی ،
تنها که باشی بیشتر کتاب می خوانی
،تنها که باشی فیلم را بهتر می بینی ،
تنها که باشی قهوه ات هرگز سرد نمی شود
،تنها که باشی دیرتر شب می شود ،تنها که باشی موهایت را مرتب نمی کنی ،
تنها که باشی شیشه عطرت پر باقی می ماند ،
تنها که باشی هیچ چیز خنده دار نیست . . . !تـنـهـایــــــیخـــوبــــــــــــــه .تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان