1392 مرداد 26، 17:58
این روزها درد دل من هم هست
و
نم نمک میرم سمت خدا
میگم ببین دل منو
این همون دلیه که پر از درد بود و فقط تورو داشت
هنوزم تو رو داره
پس چرا این حس و حال هم میاد سراغم؟
مگه نگفتی خدا برای بنده اش کافی است؟
بعد به دلم میگم
آروم بگیر
خدا خودش گفته حتماً یه چیزی میدونه دیگه
و بغضمو دوباره قورت میدم
میگم اروم باش
فقط نمیدونم این تنهایی چه سری است
که خودش رو روی یه جماعتی پهن کرده
و انسانها گاه چه دلهای صبوری دارند
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...