درد دل های شما

[یک مشت خاک]

خيلي نگران برادرمم!
احساس ميكنم بعضي دوستاش بهش فيلم و فايلاي PDFو داستاناي س*ك*س بهش ميدن! من اينو فهميدم!نميدونم فقط نگرانشم!اون فقط13سالشه

الان تو سن حساسی هستن

توکل کنید به خدا

ای کاش میشد که پدرتون ی سری توضیحاتی در مورد مسائل  ج .ن..سی و اینجور مسائل و اون دوستاشون بهشون بدن

همه این ها بستگی داره به این که پدرتون تا چه حدی منطقی هستن؟

توكلم به خداست!
خلي ميترسم ازين جامعه!
اممم پدرم!
الان من حتي بخوام بكسي بگم بهش توصيه كنه منو ازين موضوع طرد ميكنه و فك ميكنن من افكار منحرفي دارم و بد فكر ميكنم!قطعا به من ميگه اون كوجيكخو ازين جيزا جي ميفهمه!
از لحاز اونا منم بchه همشم مشغول فعاليتاي خودشون هستن و كاراشون به اين مسايل توجه زيادي ندارند!فك ميكنم اعتماد دارن اما اين اعتماد بيش از حد خوب نيست!
اين اعتماد بايد همراه مراقبت باشه كه متاسفانه احدي كسي اهميت نميده!
برادرم خيلي با من رفتارش تنده!نميدونم!اصلن نميتونم باهاش حرف بزنم!حتي حرفاي معمولي خيلي پرخاشگر شده!
گاهي فكر ميكنم به من جه مگه من مادرشمكه باث تربيتش كنم و يادش بدم!!
اما خوب برادرمه نميتونم بهش بي تفاوت باشم!

[azadam]

به نظرم اول از همه سعی کن باهاش دوست بشی بعد کم  کم تربیتش کنی

[nilo]

كاااش روزي دوستي بود، خواهري يا برادري داشتم  بزرگتر از خود كه هر از گاهي دلسوزيم را ميكرد هوايم را داشت
مدت هاست زندگيام پر شده از آرزوهاي خاك گرفته كه ديگر حتي حسي براي مرورشان نيست
اكنون منم و عشقي كه در كنارم هست او را نميخ.اهم آرزو كنم نميخواهم با او آرزو كنم فقط ميخواهم در اكنون زندگي كنم

[Lucky bOy]

منم با برادرم همین مشکل رو دارم 16 سالشه...  من همیشه باهاش تا جایی که میشه خوب برخورد میکنم ولی برخورد خیلی بدی همیشه با من داره... پدر مادرم هم که مثل ما از وضع جامعه خبر ندارن همین اعتمادی اضافی که میفرمایید بدون هیچ کنترلی .... ولی خب چیکار باید کرد خودم به شخصه توش موندم....

همه امکاناتی در اختیارشه ... شک ندارم ممکنه منحرف شه... تنها کاری که تونستم انجام بدم اجازه ندم به اینترنت دسترسی داشته باشه اونم یکی دوسال دیگه که من نباشم دیگه راحته... ولی دوستاش رو دیگه نمیتونم کاری کنم ... کاری هم بکنه یه جوری انجام میده کسی نفهمه من از رفتاراش میفهمم چی تو مغزشه

سرو گوشش خیلی میجنبه... واقعا خدا به خیر کنه... هرچی بیشتر میگذره بدتر میشن...

---

باید خودش راحش رو پیدا کنه ... تا جایی که بتونم سعی میکنم بکشمش توی مسیر اهل بیت .... دیگه بقیش با خودشون

[یک مشت خاک]

اجي ازادم ببخشيدا ولي فك ميكنم اكثر داداشياتو اين سن غد(ق) هستن يه جوراي سن بلوغه !هوا برشون ميداره!
نميدونم  من ؟باهاش دوس بشم؟ببخشيدا ولي خيلي وقتا جه با شوخي جه جدي تا ميام حرف بزنم باهاش ميگه خفه شونميدونم ولي يكمم فك كنم از من بدش مياد

[Lucky bOy]

آره توی این سن غدن ... با منم همینطوره ، همینطوری یا میگه به تو چه ربطی داره .... دوتا فحش هم میده میره... خیلی وقتا میگفتم به من چه ... بزار هرچی میخواد بشه ولی ته دلم نمی تونم تنهاش بزارم ببینم آلوده شه... 

نمیخوام این مسیر انحرافی که من بخاطر دوستای بدم رفتم اون بره... ولی خب نمیدونم چطوری باید براش بگم باهاش حرف بزنم در مورد این چیزا بگم....

[یک مشت خاک]

نيلو جون ما همه اينجا مث خواهر برادر هميم!

داداش لاكي بوي 100در100با حرفاتون موافقم باو خوبه شما ميتونيد خيلي بيشتر   با برادرتون رفيق شين!و حرفاي خصوصي تر و اينا!
نميدونم فقط نزد امام زمان دعا ميكنم!دلاشون لكه دار نشه!


ايشالله راهشون هميشه با دوستاي باب باشه!
توكل به خدا منم سعي ميكنم رفتاراي خوبي داشته باشم تا تاثير خوبي روش داشته باشه!
خدا  هممونو عاقبت بخير كنه!
همه نوجوونا كنجكاون واسه همين ميترسم خداي نكرده از روي نادوني منحرف بشن!خدا خودش همه رو هدايت كنه

[Lucky bOy]

بقول مامانم 

بد نکردیم ک خدا بد برامون بخواد.... 

آره ایشالا خود ائمه و امام زمان حافظشون باشن... فعلا با این اخلاقشون که نمیشه نزدیکشون بریم کاری جز دعا هم از ما بر نمیاد

---

من با پدر مادرم صحبت کردم و تا حدودی براشون تا جایی که میشد گفتم که بچه ها سر گوششون میجنبه باید یه مقدار کنترل بیشتری روش داشته باشین از این جور حرفا... به نظرم شما هم یه مقداری هوا دست مادرتون بدین از اون طریق پدر در جریان قرار میگیرن و حالا اگه صحبتی لازم باشه میکنن

[یک مشت خاک]

دقيقا همين بد رفتاريا رو داره واصلن نميذاره برم سمتش باهاش حرف بزنم!
دفتر خاطراتش رو داد يه بار براش بنويسم 2تا خاطره متفاوت ديدم از دوستاشفضولي كردم
يكي از يه دوست منحرف نوشته بود براش ايشالله هميشه بهترين دوس دخ ها رو داشته باشه و عشق و حال كني و اينا وحال دنيا رو ببرو دخي ها رو سركار بزارو اينا

بدم اومد ازين كه به اين راحتي اينا رو ميگن اونم توي اين سن
اا بعدش يه نوشته ديكه رو ديدم نوشته بود براش
دوست خوبم!
برات نصيحت دارم!
فيلماي بد نبين خودت ميدوني كدوما رو ميگم!
نمازتو بخون!
قدر والدينتو بدون!
از رفيقاي ناباب دوري كن!
اينو خوندم اشكم در اومد!
يا خودم كفتم خدايا شكرت غير دوست ناباب دوست باب هم هست

---

جو خونمه ما خيلي بده!
واكنشا هم مذخرف
 فك كنم فضايين
به هر حال من سعي ميكنم كم و بيش مادرم رو اگاه كنم

پناه بر خدا

[می توانم]

یه چیزی هم از طرف کوچیکترا بگم ک خیلی هم ی طرفه نرفته باشیم به قاضی
اگر از خواهر بزرگ منم بپرسید میگه منو ک راهنمایی میکنه بهش پرخاش میکنم اما اون با مهربونی دلش نمیاد منو تنها بذاره
اما خدای ن شاهده وقتی برای انتخاب رشته کارشناسیم ازش کمک خواستم گفتم ب من چه هر چی دلت میخواد بزن و هر چی بقیه بهش گفتن تو تازه کنکور دادی اینو راهنمایی کن حاضر نشد حتی دفترچه ر نگاه کنه
اون وقتی برای ارشد مشورت میکردن باهم خواهرام ک اون یکی گرایش رو برم همش میگفت چقدر حرف میزنید !!!
اون وقتی ک پسری ک همه درباره ما حرف میزدن و من میدونستم اون به درد من نمیخوره و نمیتونیم باهم زندگی کنیم ایشون ستون پنجم اون پسر شده بود و باهش رفیق بود در حالی ک قبلا که این قضیه نبود باهش چندان نزدیک نبود
میخواید بدونید؟
مشکلش اینه که من هم به عنوان ی خواهر بزرگتر کارای خونه رو کنم ک ایشون ب درسش و تفریحاتش برسه که خدا شاهده از اون قدری ک برای من بزرگتری کردن براش بیشتر بزرگتری کردم سر کنکور ارشد من وظآیف خودمو انجام میدادم اما وقتی اینا کنکور دکترا داشتن نذاشتم دست ب سیاه و سفید بزنن
میخواد مثل یک بچه حتی برای اوردن چیزاش به من دستور بده ک بپرم براش بیارم
حتی درباره لباس پوشیدن من اظهار نظرای احمقانه میکنه ... در حالی ک تیپمون با هم فرق داره و لباسی ک به اون میاد به من نمیاد مسلما


پس خودتونو بررسی کنید ببینید ب چ دلیل واقعا شما دارید درمورد کارای کوچیکترون اظهار نظر میکنید؟
چون حاضر نیست خدمت شما رو کنه؟
چون ی خورده مادرتون تو سنین کودکی شما مجبور بوده به اون چون کوچیکتر بوده توجه کنه و شما حسودی تون باهتون مونده؟
یا نه واقعا به خاطر خودشه
به هر حال خودتونم بررسی کنید ک چرا بهتون گفته میشه خفه شو

تو رو خدا ازم نرنجید
یا لی

---

یا علی

[گل سرخ]

"وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد

وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد

اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است

زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید

شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد

زمان از شما قدرتمندتر است

پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد.."

[azadam]

شیرین و فرهاد این چه حرفیه هااااان؟؟؟؟:smiley-yell:
ما اینجا تو کانون به شما نیاز داریم، به همدیگه نیاز داریم
تا بتونیم بهم کمک کنیم
نگید این حرفاروووو

---

یه مشت خاک عزیز و داداش لوکی بوی:
اول از همه باید به شما بگم این دیدگاه که میگید دعا میکنید نزد امام زمان خیلی محترمه
ولی خواهر من، برادر من
این واقعا درسته که ما فقط دعا کنیم؟؟
شما یا بهتر خودمو بگم
من از خدام بود قبل اینکه مبتلا بشم، یکی بود که این چیزا رو برام روشن میکرد، نمیگم به طور مستقیم نه غیر مسقیم
با واگذار کردن به خدا و امام زمان هیچی درست نمیشه تا خودتونم همت نکنید و برا نجاتشون تلاش نکنید
نمیگم یه مشت خاک عزیز برو براش بگو اگه این کارو کنی اله بله
نه این طبیعیه که تو این سن کنجکاو باشه در مورد این چیزا
درضمن درمورد دفتر خاطراتش بگم بچه ها باهم ازین شوخیا دارن (منظورم  دوس دخ)
منعش نکن که آقا به دخترا نگا نکن و ...
کم کم یواش یواش رامش کن، محو خودت کنش، تا فقط حرف تو براش سند بشه
اولشاش شده حتی از این جور روابط هم بهش بگی بگو بزار اعتماد کنه بهت، بزار بدونه نمیخوای نصیحتش کنی
و مطمئن شه که خوبیشو میخوای( درمورد پدر ومادر بگم که اگه اینجورین که از کاه، کوه میسازن، به نفع برادرتونه نگید یا کمتر بگید، چون اینجوری نتیجه عکس داره)
این خیلی مهمه حتی اگه ببخشیدا از سنگم باشه با محبت و دوستی نرم میشه که البته زمان میره
شدم مثه مامان بزرگا

[محب الزهرا]

اجي ازادم ببخشيدا ولي فك ميكنم اكثر داداشياتو اين سن غد(ق) هستن يه جوراي سن بلوغه !هوا برشون ميداره!
نميدونم  من ؟باهاش دوس بشم؟ببخشيدا ولي خيلي وقتا جه با شوخي جه جدي تا ميام حرف بزنم باهاش ميگه خفه شونميدونم ولي يكمم فك كنم از من بدش مياد

من خداروشکر برادر ندارم ولی میفهمم چی میگید.
پسر تو این سن خیلی به طور مخفی و پنهانی دنبال کشف همه چیزه
مثلا دوست داره بدونه دوس دختر چیه!
من حاضرم قسم بخورم نمیفهمه ها فقط میخواد جلو دوستاش پز بده که من .....
میخواد تو خونه رو عملکرداتون کنترل داشته باشه و بگه مرد شدم
یا مثلا میخواد فیلم.... ببینه که بگه من بزرگ شدم و میفهمم
این خطرناکه...
اولا خواهر من 95% پسرا کلا خ.ا میکنن
شاید داداشتون الانم شروع کرده باشه...
حالا مهم نیست از کجا شروع بشه مهم اینه که شما سریع براش شرایطو برای فهمیدن ضرراش و توبش فراهم کنید
این که بتونه ترک کنه یا نه اصلا به شما مربوط نمیشه
چون اگه دخالت کنید100% اوضاع بدتر میشه(مطمینم)
بعدشم حتما دوستاشو کنترل کنید که هر چه بدبختی رسد از دوست رسد.
اینا رو از رو تجربم میگم کلا به پر و پاش نپیچید.

[بارونی....]

سلام 

فردا روز مهمیه برای من....

دلشوره دارم..نمی دونم چرا!اینجوری نبودم قبلا.......

البته شایدم مهم نباشه و من زیادی مهمش کردم!قطعا انقدر هام مهم نیست.....ولی وقتی آدم دلش بخوادشور بزنه میزنه دیگه......
چم دونم والا....

هر چی که هست یه هیجان خاصیه که نمیذاره برم سراغ کارم!.......

دعام کنین لطفا

ممنون

[Amirhossein18]

تورو به رهبرت قسم دستگاه و دعا هاتونو بردارید من قلبم داره از جا درمیاد
همسایه آخرتیم هست یه روزبه مهدی فاطمه باید جواب بدی

نفهمیدیم!
یاد نگرفتیم !

این همه گذشت و نفهمیدم عزاداری مستجبّه و مردم آزاری حرام !
این همه گذشت و یاد نگرفتیم مراعات مردمو بکنیم!
این همه گذشت و نفهمیدیم که جز صدای اذان ، از بلندگوی مسجد نباید چیزی پخش شه !
این همه گفتن ، این همه روحانیا گفتن ، این همه اهل علم گفتن ، کو گوش شنوا ؟

پیغمبر چقدر در مورد همسایه سفارش کرد ؟
یاد نگرفتیم
فراموش کردیم...