درد دل های شما

**Alone man** · 1392 تير 30، 18:36

(1392 تير 30، 18:17)مانا نوشته است: سلام

شنیدین این پیرمرد 108 ساله ک بچه دار شده؟
تلویزیون هم نشون داده ظاهرا

چقدر دلم سوخت برای مادر اون بچه ...
احتمالا سنش از 40 بیشتر نبوده دیگه
حتما هم از روی فقر بوده ک با مردی ازدواج کرده که حول و حوش 60 سال از خودش بزرگتره!!

جالب اینجاست به جای اینکه ببینن دردش چی بوده ک اینارو کرده (کم هم نیستن اینجور ادما ) باافتخار نشون میدن ببینین مردای ما چقدر قدرتمندن!100 سال ب بالا هم بچه دا رمیشن!!!!

دلم سوخت برای اون بچه ک یتیم بزرگ میشه...

حالم بد شد...

قطعا عشق علاقه ای وجود نداشته بینشون ولی خب رضایت داشتن حتما که ازدواج کردن
حالا میتونه اون رضایت به واسطه پول باشه یا چیز دیگه
چیز عجیبی که این وسط هست این بنیه اون آقا بوده !!!
خیلی عجیبه تو این سن سال !

**رند** · 1392 تير 30، 18:58

(1392 تير 30، 18:36)Alone man نوشته است:
(1392 تير 30، 18:17)مانا نوشته است: سلام

شنیدین این پیرمرد 108 ساله ک بچه دار شده؟
تلویزیون هم نشون داده ظاهرا

چقدر دلم سوخت برای مادر اون بچه ...
احتمالا سنش از 40 بیشتر نبوده دیگه
حتما هم از روی فقر بوده ک با مردی ازدواج کرده که حول و حوش 60 سال از خودش بزرگتره!!

جالب اینجاست به جای اینکه ببینن دردش چی بوده ک اینارو کرده (کم هم نیستن اینجور ادما ) باافتخار نشون میدن ببینین مردای ما چقدر قدرتمندن!100 سال ب بالا هم بچه دا رمیشن!!!!

دلم سوخت برای اون بچه ک یتیم بزرگ میشه...

حالم بد شد...
قطعا عشق علاقه ای وجود نداشته بینشون ولی خب رضایت داشتن حتما که ازدواج کردن
حالا میتونه اون رضایت به واسطه پول باشه یا چیز دیگه
چیز عجیبی که این وسط هست این بنیه اون آقا بوده !!!
خیلی عجیبه تو این سن سال !

شما رو نمی دونم ولی اگه من بودم دو حرکت شاید انجام می دادم
یا سم می ریختم تو غذای پیر مرده تا چهار لنگش بره رو هوا که اینجوری حال نمی ده 53258zu2qvp1d9v

شاید از رو پشت بومی جایی یه سنگ کوهی مینداختم رو سرش بترکه آره اینجوری بهتره

دست و پاشم میتونن اره کنن اینجور فکر کنم برای پیرمرده بهترم باشه من اون دنیا کمتر ازش بدم میاد عذابشم شاید تخفیف پیدا کنه که البته فکر نکنم 53258zu2qvp1d9v

**حسین چار دو دو**

مگه تو اخبار گفته اون خانوم راضی نیست از زندگیش؟
مگه تو اخبار گفته که داره عذاب میکشه؟
مگه تو اخبار گفته قراره این بچه یتیم بشه؟
مگه تو اخبار گفته سنش از 40 بیشتر نبوده؟ (من سراغ دارم یه زن شصد و خورده ای هم بچه دار شده)
مگه تو اخبار گفته از رو فقر بوده که ازدواج کرده؟
مگه تو اخبار گفته عشق و علاقه ای وجود نداشته؟
مگه تو اخبار گفته مجازاتش کنیم؟
مگه تو اخبار گفته دست و پاشو قطع کنیم؟
مگه تو اخبار گفته که من بیام وسط بحث دخالت کنم؟ 4fvfcja

مگه تو اخبار گفته من بیام اینجوری بگم "مگه تو اخبار گفته"؟
مگه تو اخبار گفته خسته نباشید؟
مگه تو اخبار گفته یا علی؟
مگه تو اخبار گفته که من مجبورم برا حفظ ترجیع بند ابتدایی همه رو با "مگه تو اخبار گفته" شروع کنم؟ 4fvfcja

**مــانــا** · 1392 تير 30، 21:26

اقای حسییییییییییین

نمیخواین بگین ک عاشق چشم و ابروی مرد 100 ساله شده

دیگه چقد میخواد عمر کنه ک بچشو بزرگ کنه یتیم نمونه

سنشم مامانم دیده بود میگفت 35 40 بیشتر بهش نمیخورد :11:
کلن میگم ازدواجی ک از رو هوسه رو نباید جار زد و بهش افتخار کرد
رضایت داشتن یا نداشتن عنوان کردنش درست نیست!

هرچند بازم دلم برای اون زنه میسوزه :11:

**alOne but Happy** · 1392 تير 30، 21:46

خدايا خيلي سخته كه نميتونم روزه بگيرم .... من عاشق روزممممم...!!!! 1276746pa51mbeg8j

**حسین چار دو دو**

(1392 تير 30، 21:26)مانا نوشته است: نمیخواین بگین ک عاشق چشم و ابروی مرد 100 ساله شده

عشق سن و سال نمیشناسه
عاشق شدن که فقط محدود به ظاهر نیست
بعضی موقع ها آدم عاشق مرام و مردانگی میشه
عاشق مهربانی میشه

(1392 تير 30، 21:26)مانا نوشته است: دیگه چقد میخواد عمر کنه ک بچشو بزرگ کنه یتیم نمونه

مرگ دست خداست...اومدیمو تا بیست سال دیگه این بنده خدا عمر کرد
رشید شدن بچشو هم با چشم دید 4fvfcja

(1392 تير 30، 21:26)مانا نوشته است: کلن میگم ازدواجی ک از رو هوسه رو نباید جار زد و بهش افتخار کرد

از کجا معلوم از رو هوس بوده!
شاید این خانوم با این ازدواجش از یه شرایط بد نجات پیدا کرده باشه
شاید این پیرمرد با این ازدواجش به این خانوم لطف کرده و شاید حتی این بچه هم پاداش کارهای خوب این پیرمرد بوده از طرف خدا

یه لحظه صب کن
اصن به من چه شدم وکیلی وصی این پیر مرده! 4fvfcja

مونا خانوم راحت باش
شما هر چقد میخوای دل بسوزون 4fvfcja

**اهورا** · 1392 تير 31، 10:16

مگه دکترا قسم نمی خورند؟؟؟
نه انصافا وجدان ندارند؟؟؟
رفتم طرف با هزار اشنایی نوبت گیر اوردم(از اون دکتراست که الان برای اذر نوبت می ده)
به خدا من بودم و مادر ساعت 8 رفتیم تو اتاق به خدا 8 و 4 دقیقه اومدیم بیرون!!! 2 تا مریض 4 دقیقه تو این مدت کلی ازمایش هم بررسی کرد....

مریض قبلی ازش پرسید جناب اسم مریضی من چیه؟(پیرمردی بود و معلوم بود از راه دور اومده با ساک و ...(
جوابش داده که دیابت نوع 2 بعد می گه: حالا به چه دردت می خوره اسمش را بدونی ؟ چی می فهمی ازش؟؟؟!!!:smiley-yell:

یک ذره انصاف.

***afshin*** · 1392 مرداد 1، 19:46

سلام

دارم میرم نماز بخونم این و بگم و برم

بچه ها مبادا وقتی اعتیاد و ترک کردیم فراموش کنیم که ممکنه بچه هامونم از بی اطلاعی خودشون و شرم و حیای ما بهترین دوران زنگیشون رو درگیر این مسئله باشن.

پس حتما حتما زمانی که بچه هامون به سن بلوغ رسیدن از یه روانشناس برای آگاه کردن بچه هامون مشورت بگیریم. تا این اعتیاد و توی نطفه بکشیم.

**آسمون آبی** · 1392 مرداد 1، 20:49

خب من که نقل قولم کار نمیکنه 4fvfcja

اما در پاسخ به کامنت ازدواج مرد 108 ساله.... میگم مگه اخبار رو ندیدین؟

ازدواج پیرمرد 97 سال عراقی با دختر 22 ساله...

دختر کلی ذوق داشتااا 4fvfcja

میگفت هم نیاز به تکیه گاه داشتم هم واقعا مرد این شوهر من

**هما بانو** · 1392 مرداد 1، 21:57

فقط اینکه ... کاش همیشه ماه رمضون بود ... Tears

**alOne but Happy**

(1392 مرداد 1، 21:57)Homa_a نوشته است: فقط اینکه ... کاش همیشه ماه رمضون بود ...

عـــــــــــــــــــاااااااآآآآآآآآآآآآآ شقشممممممممممممممممممممممممممممم ولی حیف 53258zu2qvp1d9v

**لبخند**

یه روز یه نفر میگفت کسی که روزه میگیره باید دست خدا رو رو شونش حس کنه...

نمیدونم...روزه های من چه اشکالی داره که دیگه نمیتونم تو نماز گریه کنم... 1276746pa51mbeg8j

انگار چشمه ی چشام خشک شده...

خب...چه میشه کرد...شاید دلی شکستیم و نمیدونیم...:-??:-??:-??

خدایا...بشکنمون قبل از اینکه دلی رو بشکنیم...

**رند** · 1392 مرداد 1، 23:15

سلام

آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

صبر و آرام تواند به من مسکین داد

**K_1**

سلام

در تحسین حرف خانم هما؛

شب اول ماه مبارک با یه جوونی تلویزیون مصاحبه میکرد
جوونه ظاهرش تریپسی بود!!!

ولی حرفش خیییلی به دلم نشست ...

میگفت: دیدید تو این تیمها مربی وقتی تیمش پشت سر هم داره میخوره تیمو عقب میکشه و یه فرصتی میده که تیم خودشو جمع کنه

می گفت ماه رمضونم اینطوریه

خدایا! 11 ماه بود داشتیم گل میخوردیم

چطور ازت تشکر کنم که منت گذاشتی بر من و منو آدم حساب کردی
بنده حساب کردی
و منم مهمونی دعوت کردی
خدایا
چطور ازت تشکر کنم به خاطر طعم دلچسب گرسنگی و شهد شیرین تشنگی
خدایا
چطور ازت تشکر کنم به خاطر قوت قلبی که بهم دادی تا نهی از منکر کنم بنده هاییت رو که تو مهمونی تو اهل بخور بخور نیستن! و به یه تکه لماظه ی حال به هم زن دل خوش کردن؛ سیگاری یا جرعه ی آبی که اگه خوردن آب نشون دهنده ی انسانیته که پست ترین موجودات هم آب میخورن

خدایا!
خودت هدایتمون کن

خدایا! یه طوری ما رو ارنج کن تو این یه ماه که دیگه از این به بعد پشت سر هم با تفاضل گل ببریم.

**mahdi**

واسه تجديد خاطرات، يه نگاهي به پست هاي 3، 4 سال پيشم انداختم.

چيزي كه واسم جالبه اين هست كه، طرز فكرم و حرف زدنم شديد نسبت به اون موقع تغيير كرده.

و اين چيزيه كه آدم احساسش نميكنه، مگر اينكه حرفاش توو يه همچين جايي ثبت بمونه و بعدها بيادو بهش نگاهي بندازه.

اين نشون ميده كه نظرات و عقايد همواره تغيير ميكنن، و اينكه آدم چقدر تحت تاثير محيط اطرافش هست.

قطعا اگه زنده باشم و چند سال ديگه بيام و به پست هاي الانم سري بزنم، بازم از لحن الانم هم تعجب خواهم كرد. ( اميدوارم بعدا به حال الانم افسوس نخورم و خوشحال باشم از پيشرفت )

امان از روزي كه اين تغييرات منفي باشه،