امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1392 شهريور 9، 23:32)mahsa20 نوشته است: دارلینگ جان وقتی  ماجراتو خوندم خیلی خیلی ناراحت شدم و سرم درد گرفت چون چند وقت پیش تجربه اش کردم   دروغ را
و خیلی خوشحال شدم که  این شر بزرگ رفع شده برات
اما اون چه بیشتر ازش ناراحت شدم و برام سوال که چی میشه که انشاان ها انقدر رذل و پست و دروغگو میشن، مطمینا این دروغگویی با فطرت ما سازگار نیس؟/؟/
چرا این میشه ؟؟
برام قابل درک نیس یه نفر انقدر راحت بتونه دروغ بگه و خیانت کنه
من بهش فکر میکنم سرم درد میگیره بعد یه نفر به راحتی دروغ میگه:smiley-yell:1276746pa51mbeg8j
عزیزم ممنون
منم دقیق نمیدونم
گاهی اوقات حتی حسادتم باعث دروغ میشه
گاهی اوقات شکست....
دیدی میگن:به تاوان دل شکسته ام،1000دل خواهم شکست
گناهش گردن کسی ک دلم را شکست....
نمیدونم اگه میشه بچه ها ج بدید...
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1392 شهريور 11، 21:37)بی پناه نوشته است: ادم دلش نمیاد تو کانون از غصه هاش بگه...
اما دیگه طاقت ندارم...
حس خوبی نیست...
من گناه جزئی از وجودم شده
شیطون دیگه باور کنید اصلا با من کاری نداره...میدونه من کارمو میکنم...

انقدر حق الناس و حق الله به گردمنه که دیگه نفسم بالا نمیاد...
از همه چی نا امیدم...
اگه به اخرت ایمان قلبی نداشتم ..................
از بس همیشه اشک ریختم دیگه وقتی اشک میریزم چشام تا دو روز باز نمیشه..
خدا کمکم کن

+نمی دونم چرا همیشه وقتی میام کانون یاد این شعر میفتم:

باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم

یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم

بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم

من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم

دوست خوبم ...

فقط یکبار از روی غیرت بگو

خدایا غلط کردم!

اون موقعس که بدنت لرزه میگیره و بعدش به احتمال زیاد اشکت جاری میشه (این اشک خیلی فرق داره ... خیلی زیباس)

به نظرم همین واسه شروعی دوباره کفایت میکنه!

+من که آخرین باری که تجدید عهد کردم اینطور شدم ... و ... تا به الان به این شکل متحول نشده بودم1276746pa51mbeg8j
هر دم این بانگ برآرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است

اندکی صبر سحر نزدیک است
5353
خیلی دلم گرفته1276746pa51mbeg8j
از خودم1276746pa51mbeg8j
از کارامTears

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
(1392 شهريور 12، 10:55)بی پناه نوشته است: شبِ جمعه  دعای کمیل رو گرفتم و 2-3 ساعتی گریه کردم...
کلی عهد بستم که دیگه گناه نکنم...

صبح بیدار شدم و وقتی به خودم اومدم که گناه کرده بودم!
نفهمیده بودم...!
اصلا مغز و... ازکار افتاده بود انگار...
دیگه خودتون ببینید این گناه چجوری جزئی از وجود من شده...

من همیشه تو وجودم نفاق دیدم...
ادمیکه چند شخصیتیه و هر دقیقه یه جهت گیری داره منافقه...
منافق شاخ و دم هم نداره...
یه دیقه با خدا...یه دیقه با شیطان...


حالت نفاق در مردم منافق امرى قلبى است و اصل و ريشه اين مرض مربوط به دل آنان است ، اينان چون دل سالم و قلبى مؤمن و با محبت ندارند ، در عمل از كفار بدتر و از حيوانات درنده ‏ترند!


ایشالا خدا بهمون دلی سالم و قلبی مومن و با محبت عطا کنه...
من که دیگه از خودم به کل نا امیدم
ببین داداش بزار خیلی رک بهتون بگم
شما تا وقتی ک ناامیدید به هیچی نمیرسید
اصن بنظر من خدا تا وقتی با بنده ایه ک امید داشته باشه
بهش اعتماد کن
انسان های موفق کسای اند ک حسرت گذشته رو نخورن و نگران آینده هم نباشن
گذشته هرچی بوده گذشته
شما باید بفکر زمان حالتون باشید
اگه تا الان زندگیتون سایه بوده خب از الان به بعد نزارید سیاه بشه هوم؟؟
فقط اراده و ایمانتون رو قوی کنید
ایمان بخدا و توانائیاتون رو بالا ببرید
اتفاقا شمایی ک بقول خودتون گناه زیاد کردید بهتر میتونید ترک کنید
چون تجربه تون بیشتره........
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم؟؟؟؟؟که دل به دست کمان ابروییست کافر کیش
هر چی فکر می کنم نمی فهمم...عاجز شدم.گویی هم خودم خدا را از یاد بردم هم خدا... گویی اصلا مرا خلق نکرده...
چرا این لعنتی را ترک نمی کنم؟
چرا انقدر افکارم پریشانه؟
ما ازموده ایم در این شهر بخت خویش.........بیرون کشید باید ازاین ورطه(؟املاش*)رخت خویش
نمی دونم...خب چرا اصلا پافشاری می کنم ترک کنم؟ مگه معتادم؟ شاید هستم خودم گفتم این لعنتی اعتیاد اوره...
ماه هاست خدا رنگی نداره در زندگیم.از خودم بدم می اد که در مشکلات می گم فقط خدا.یکم خرمون از پل گذشت کدوم خدا؟ چرا این جوریم؟
ارزوهای قشنگ بچگی کجاست؟
نیروی جوانی کجاست؟
اصلا این وسط من دارم چی می گم؟
شدم یک ادم منفعل....اه.یک چیزی کمه نمی دونم چی؟
از بس که دست می گزم و آه می کشم.....اتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش.
نمب دانم چرا تجربه نمی شه برام؟ یک بار این لعنتی اتیش زد به زندگیم. به خاطر خ.ا نتیجه کنکورم داغون شد. الان دوباره دارم خودم را نابود می کنم.
شاید لازم باشه منم مثل خیلی ها بزنم کوچه علی چپ!!! شاید لازم باشه منم بگم بی خیال ازوج و کمال واسه چی همین زندگی حیوانی را ادامه بدم.
لااقل اونجوری روان خودم را ازار نمی دم. لااقل اونجوری هر غلطی خواستم با خیال و وجدان اسوده انجام می دم.
شزاب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش........ که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر وشورش
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
خدایا دستم را بگیر که بس تنهایم. فقط خودت را میخواهم. اگر باز فرصتی به این گنه کار بدهی میجنگم
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
ديشب در عمق تنهاييم ، در سكوتپايان ناپذير اتاقم ،

دلم براي خودم سوخت و خاكستر شد .

براي دلي كه هيچ ظلمي نكرد و هيچ جفايينكرد و هيچ كس را نيازارد ،

اما خود ظلم و جفا ديد و شكست و خردشد...

براي دلي كه ميدانست نبايد دل ببندداما بست !1276746pa51mbeg8j
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1392 شهريور 12، 17:13)همای رحمت نوشته است: چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم؟؟؟؟؟که دل به دست کمان ابروییست کافر کیش
هر چی فکر می کنم نمی فهمم...عاجز شدم.گویی هم خودم خدا را از یاد بردم هم خدا... گویی اصلا مرا خلق نکرده...
چرا این لعنتی را ترک نمی کنم؟
چرا انقدر افکارم پریشانه؟
ما ازموده ایم در این شهر بخت خویش.........بیرون کشید باید ازاین ورطه(؟املاش*)رخت خویش
نمی دونم...خب چرا اصلا پافشاری می کنم ترک کنم؟ مگه معتادم؟ شاید هستم خودم گفتم این لعنتی اعتیاد اوره...
ماه هاست خدا رنگی نداره در زندگیم.از خودم بدم می اد که در مشکلات می گم فقط خدا.یکم خرمون از پل گذشت کدوم خدا؟ چرا این جوریم؟
ارزوهای قشنگ بچگی کجاست؟
نیروی جوانی کجاست؟
اصلا این وسط من دارم چی می گم؟
شدم یک ادم منفعل....اه.یک چیزی کمه نمی دونم چی؟
از بس که دست می گزم و آه می کشم.....اتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش.
نمب دانم چرا تجربه نمی شه برام؟ یک بار این لعنتی اتیش زد به زندگیم. به خاطر خ.ا نتیجه کنکورم داغون شد. الان دوباره دارم خودم را نابود می کنم.
شاید لازم باشه منم مثل خیلی ها بزنم کوچه علی چپ!!! شاید لازم باشه منم بگم بی خیال ازوج و کمال واسه چی همین زندگی حیوانی را ادامه بدم.
لااقل اونجوری روان خودم را ازار نمی دم. لااقل اونجوری هر غلطی خواستم با خیال و وجدان اسوده انجام می دم.
شزاب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش........ که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر وشورش
سلام1744337bve7cd1t81

باورم نمیشه این حرفارو دارم از زبون همای رحمت میشنوم

هرچی تو ذهنت ازین حرفای منفی هست بریز بیرون

اگه به قول خودت پیشرفتی نداشتی با این حرفات میخوای پسرفت کنی

اینکه خودمو بزنم به بیخیالی مثل خیلی ها و مگه من معتادم یعنی پس رفت!

آره اولین قدم اینه که بفهمم ما معتادیم و اعتیاد داریم به این کار و باید ترکش کنیم چون ی عادت بده و ی گناه کبیره اس چون با این کار به روحت اسیب میزنی به خودت اسیب میزنی میشه به خودارضایی خودآزاری هم گفت

همین که این رو قبول کنی که اعتیاد داری به این  یکم ازین فشارهایی که رو خودت میاری کم میشه

میدونی فرق من و تو که اینجا هستیم و برای ترک داریم تلاش میکنیم با اونی ه خودشو زده به بیخیالی چی هست؟

فرقمون این هست که ما حتی اگه نتونیم به ترک کامل برسیم برنده ایم اما اون که خودشو میزنه به بیخیالی و ترک رو بیخیال میشه بازنده مطلقه!

میدونی چرا؟ طبق این حرف که شنیدم از رادیو معارف

که جنگ با نفس و شهوت رو با جنگ تو میدان واقعی مقایسه کرده بود و میگفت کسی که بتونه به نفس غلبه کنه ( اینجا میگیم بتونه ترک کنه ) مثل این هست که تو جنگ برده

و کسی که هی توبه میکنه و دوباره بر اثر غلفت میشکنه اما درجا باز توبه میکنه و به خدا پناه میره مثل کسی هست که تو جنگ شهید شده

مهم این هست که فقط تو میدون باشی مهم اینه که فقط تو مسیر ترک باشی

تو جاده ترک زمین خوردی به اول جاده که برنمیگردی دوباره از همون نقطه که زمین خوردی بلند میشی و ادامه میدی اونقد که به اخرش برسی و رستگار بشی

برا طولانی نشدن تو دوتا پست مینویسم که حوصله بگیره بخونی

Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)



چرا نمیتونی ترک کنی؟

 چون جدی نمیگیری ؟چون خودتو تو معرضش قرار میدی ؟

چون جایی که احتمال میدی گناه کنی ازونجا فرار نمیکنی؟

چون باید ها و نباید هارو رعایت نمیکنی؟

چون بی برنامه ای؟

چون خودتو به کارای مفید مشغول نمیکنی؟

به من بگو اون رکوردی که داشتی  و همین چند وقت پیش زدیش از رو هوا اومد؟



و حرف از ناامیدی نزن

میدونی بدترین گناه ها چی هست؟

گناهی که از همه این خ ا ها بدتره 

گناه ناامیدی تو اولین درجه هست

پس نبینم ناامید باشی اونم به درگاه خدایی که ارحم الراحمین هست

ببین مار از چی آفرید ؟

از ی نطفه بد بو و بی ارزش الان تبدیل شدی به ی جوونی رعنا

هر نفسی که میکشی اگه بهش دقت کنی شادی بخشه و ممد حیاته و مفرح ذات

سعی کن تو درجه اول به خدا حسن ظن داشته باشی این خیلی مهم هست توی به دست آوردن ارامش

سعی کن خودخوری نکنی سرزنش خودتو بذار کنار

سعی کن برا خدا ترک کنی نه خودت

اگه برا خودت ترک کنی بعد از شکست خودخوری میکنی که چرا چرا چرا این کارو با خودم کردم

اما اگه برای خدا ترک کنی خود خوری رو میذاری کنار

از خدا معذرت میخوای توبه و دوباره برنامه ترکتو از سر میگیری

این وسط اون زمانی که برای خود خوریت تلف میشه میتونه صرف انجام برنامه ترکت بشه

سخت نگیر

اون آرزو های قشنگ رو هم میتونی بهشون جامه عمل بپوشونی

یادت باشه اصل و فرع زندگی رو باهم قاطی نکنی

درس و زن و زندگی  ازدواج و... همه فرعن

اصل اونیه که بهت ارامش میده

اصل خداس و عبادتش

و دوست دارم دوست خوبم

مراقب خودت هم باش

53
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


(1392 شهريور 10، 13:39)سنــا نوشته است:
(1392 شهريور 10، 13:24)alone نوشته است:
(1392 شهريور 10، 9:10)Homa_a نوشته است:
(1392 شهريور 9، 23:44)alone نوشته است: واااااي چه حس خوبي داره حرف زدن وو خالي شدددن اما من كه نميتونم!!! پس بيخيال......!!!!!!!53258zu2qvp1d9v

آخه چرا نمیتونی؟؟؟ 42
قــــــــــــــــــــــابل بیان نیســـــــــــــت53258zu2qvp1d9v1276746pa51mbeg8j

الون جون روی یه برگه کاغذ بنویس برای خودت
امتحان کردم ،خیلی آرومم میکنه

یا تو سایتی که کسی نمیشناستت
یادمه یه بار یکی از دخترای نسیم که زیاد نمیشناختمش و فقط اسمش تو لیست یاهوم بود
اومد و کلی باهام درد و دل   کرد42
من فقط گوش دادم و نمی دونستم چی باید بگم
اما اون کلی آروم شده بود53258zu2qvp1d9v
خیالشم راحت بود که من نمیشناسمش4fvfcja
تو خودت نگه ندار Khansariha (18)
ان شاء الله خدا کمکت کنه آروم شی
سنا جونم ازت ممنونم که به فکرم بودی دعام کن...Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (18)Khansariha (18)Khansariha (8)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


 سپاس شده توسط
هر وفت در این قطعه از بهشت رو نگاه می کنم اصلا هیچی!  همه ی دلتنگی های ادم رو به یادش می اره ولی شیرینه!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

سلام 
دیگه خرابم ...
...
..
این امتحان که در پیش راه دارم خیلی سخت و جانکاه است !
ای کاش اینقدر به خوش خیالی نمی گذشت !
شده ام مسافر کشتی هزار بادبان دریای آزمایش ، زندگی 
سرم پایین ، این عرشه را قدم میزنم 
سر تکان می دهم افسوس میخورم !
گاه میپیچم از درد به خود 
گاه بی خیالم از خود ، شده ام متلاطم از این امواج. 
گاهی شادم که از شوق وصل جاری تو سر مست و مسرور، صباحی نگذشته شکسته از پا نشسته حال خرابم 
به یاد تو از غم و زخم و جراحت شده ام فراموش
گاهی گویم ای دلبرمن نگاهی !
گاهی سر به پایین از شرم گناهی!
خسته در مانده بر گوشه این کشتی نشستم !
تو آمدی !
رفتم ماندم نیامدم ..... بودی آمدی نرفتی
زخم خوردم ، زخم زدم ... درمان نمودی ، درمان نکردم
پرورشم دادی ... گاهی اهل بودم گاه نبودم 
حال عرشه را پیموده ام 
هوا طوفانیست 
بادبان ها باز
دریا پرتلاطم
در حال فرارم از درون !
تو راهی نشان ده 
طوفان ، دریا، تلاطم و سیاهی خود می باشم
تو راهی نشان ده
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
[تصویر:  kill-me-crazy-rabbit-emoticon.gif?1292793772]
.
"!Be The Crazy Happy One"
.
[تصویر:  openpage_smile01_j_1448249f.png]
  "خـــــــــدایا حواســـــت هســــــــت؟

  صدای هـــق هق گریه هام


  از هـــــمون گلویی میاد که


  تو از رگـــــش به من نـــــزدیک تری"


خوش به حال سیندرلا...

  لنگه کفشش را جا گذاشت...

  یه لشکر آدم به دنبالش گشتن...

  ما دلـــــــــــــــــمان را جا میگذاریم....

  هیچکس از مــــــــــــــا سراغی نمیگیرد...

  انگار که هیچوقت نبوده ایـــــــــــــــــم...!!!        
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1392 شهريور 14، 0:57)zara نوشته است: [تصویر:  kill-me-crazy-rabbit-emoticon.gif?1292793772]

آخه چرا؟؟  X_X 42
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان