درد دل های شما

[mahdi]

اونی که من گفتم
به زبان اصیل بختیاری بود،
البته بختیاری هم نیستم

[باران..]

سلآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآم تنها که بی تو چقدر تنهایم
خوبی؟!؟
بابا ما که دلمون پوسید
جهت رعایت قوانین بیاین همه سمساری باقی استقبال اونجا انجام میشه

[باران..]

باز این دل بهاری ما درددل دارد هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چرا باید من امروز اون چیزی و که خیلی وقت بود ندیده بودم و ببینم!!!!

حوصله ی حرف زدن نداریم

[خسسسسته]

چیزی و یا کسی و

[yass492]

توي اين زمونه نامرد كه هيچ كس به فكر جوناي گلي كه زير شلاق خودارضايي دارند ميميرند نيست بيايد به خواب نريمبا عشق دست اوني كه هنوز توي تيرگي رو بگيريم كه اين عشق به همدرد ها است كه ما رو پاك نگه مي داره.

[خسسسسته]

شروین جان ! من یه سری پیشنهاد دارم ! اما الان باید برم بیرون دیرم شده شب جتما بهت پیام میدم !!

اینم یادت باشه فقط مرگه که چاره نداره

[شروين]

شروین جان ! من یه سری پیشنهاد دارم ! اما الان باید برم بیرون دیرم شده شب جتما بهت پیام میدم !!

اینم یادت باشه فقط مرگه که چاره نداره

مرسي

[شروين]

مردشور اين سايتو ببرن كه فقط خودارضايي...

[باران..]

یعنی چی شروین ؟!

[خسسسسته]

تو چرا پیام ات رو جواب نمیدی ؟؟؟؟؟ خودت یه قدم واسه خودت بر نمیداری !

[yass492]

وقتي نوشته هاي شروين دوست بهبودي خودم رو خودم ياد گذشته خودم افتادم.گذشته اي كه مثل اينكه توي يه دخمه زندانيم كرده بودند. شروين جان منم تجربه تورو داشتم ولي به علي خودمون داريم سخت ميكنيم.سخت نگير ولي جدي بگير هيچ چيز تقصير تو نيست اين بيماريته كه داره اذيتت مي كنه. ما فكر مي كرديم كه اين بيماري از ما يك طلب هنگفتي دارد كه هر چقدر بهش مي داديم بيشتر مي خواست ولي اينطور نيست طلبكاري وجود نداره ما همه به خدا آزاديمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

[ایلیا]

سلام
نمی دونم چطوری شروع کنم
شاید شما اون پست من اون درد و دل منو خونده باشی
من تو این دنیا کلی دوست داشتم
امایکی ار انها رو تا سر حد مرگ دوست داشتم
منظورم دوست دختر نیست
ما هر روز با هم بودیم حتی تو سالن ورزشی
تازه وقتی هم بر میگشتیم خونه یا من پیش اون بودم خونه اونا
یا من اون
تا شب با هم بودیم عاشق وررزش
فیلم و کشتی کج
اما یه روز روزگار مارو از هم جدا کرد
خیلی اروم بی سر صدا
البته مشکل بین من و اون نبود
ما با هم مشکل نداشتیم
این خلاصه داستان من و دوستم بود
خرداد 89 یک روز بعد از تولدش میشه 2 سال تمام که ندیدمش
اما امروز برای 2 ثانیه تو ماشین دیدمش و به سرعت از جلو چشمام ناپدید شد اونم منو دید
این 2 ثانیه انگار زمان از حرکت ایستاد تا به ما فرصت بده که 2 ثانیه همدیگه رو ببینیم
الان حالم توصیف نداره
مثل معتادی که تو ترک بوده اما بعد از 1.5 سال دوباره یکی مواد بزاره جلوش بگه بکشش
خدایا چرااااااااااااااااا مگه قول نداده بودی که دیگه نبینمشششششششش
بچه ها من 1.5 تنهای تنهام
اما فکر نکنید دارم نا شکری میکنم خدا رو شکر از راضی هستم
اما 1.5 شادی که موقعی با دوستم بودم نچشیدم
باور کنید

---

واقعا ببخشید
نمی خواستم ناراحت بشین میدونم که مثل این اتفاق برای شما هم افتاده
اما دستو دلم به کاری نمیرفت تنها امیدم اینجا بود تا خودمو تخلیه کنم

[هورا]

دلم گرفته یه دنیاااااا
خدایا کمکم کن

[شاهد]

ایلیا جان ان شاا... باز دوباره به هم می رسین
..............................................................
هورا خانم دلش گرفته!!!!!!!!!!
من که باور نمی کنم
هورا خانم شما که همه کانون رو یه تنه شاد می کردی!!!!!!!
شما چرا؟

[هورا]

برام دعا کنین بچه هااااا
باشه؟؟؟
مرسی که این همه لطف دارین بهم