درد دل های شما

[Ezio Auditore]

سلام دوستان
نمی دونستم اینو کجا بنویسم...
راستشو بخواین برا یکی از دوستام یه مشکلی پیش اومده که واقا نگرانشم...
این مشکل طوریه که ممکنه تا آخر عمرش روش تاثیر بدی بزاره...
از دیشب درست نخوابیدم و فقط دارم به این قضیه فکر می کنم. تا جایی هم که ممکنه بهش کمک می کنم.
اومدم خواهش کنم اگه ممکنه براش دعا کنین مشکلش به خوبی حل بشه.
مرسی از همتون.

[باران..]

ezio در تاپیک صلوات براش صلوات بفرستید و از بچه ها هم بخواین براشون دعا کنن
انشاا.. که مشکلشون حل میشه

[باران..]

مواظب پاکیتون باشید
مواظب دوستاتون باشید
مواظب خنده هاشونم باشید که کم رنگ نشه
وقت اذان هم به هم شهریاتون بگید که وقت نمازه با هم برید نماز بخونید (ثوابش به تعداد نفراتی که دعوت میکنید برای نماز اول وقت صعودی بالا میره از ما گفتن بود  )

از اونجایی که بنده بسیار اینجا طرفدار دارم خواستم به هوادارانم بگم یه چند وقتی نیستم..(قبلا ها نمیگفتم اما چون این بار فضولی زیاد داشتم میگم که اگه جواب ندادم بدونید نیستم نه اینکه بی معرفتم  )

برام خیلی دعا کنید بی اندازه محتاج دعاتونم (یه هفته کچلی بگیره هر کی برای من دعا نمیکنه)

میگن هر کی خبر اومدن ربیعه و بده اتفاقای خوبی براش می افته

.
.
.

ادامه این پست و بعد از اذان مغرب بخونین (خدایا اینا فضولی میکنن وگرنه من گفتم بعد از اذان  )

تمام شدن صفر رو تبریک میگم..انشاا.. ماه جدید سرشار از خیر و برکت باشه برای همگی
:5::5:

پر از شادی و موفقیت باشید
باران رنگی رنگی

[ساحل]

سلام
شده که یکباره دلت بگیره و بغض گلوت رو
دنبال یک جا بگردی که بخوای داد بزنی شاید راحت بتونی نفس بکشی؟
شده بری یکجایی که شاید کسی نباشه و ... شروع کنی یک ساعت دو ساعت به گریه کردن
بازم دلت همینجوری باشی و تغییری نکنی
اون لحظه ها انگار به پوچی رسیدی و ...

اما وقتی داد میزنی و فریاد میزنی میگی خدااااااااااااااااااااااااایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمممممممممممممممممممممممکم کنننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

یکباره کلی انرژی میگیری و میبینی یک راه حل پیدا کردی
و حالا میتونی کلی کار رو انجام بدی


ما واقعا میتونیم هر کاری رو انجام بدیم اگه فقط پشتوانه مون خدا باشه
رفیق خدا باشیم تا هیچوقت غفلت نکنیم

واقعا شده؟
از صبح تا شب یک مدت زیاذ هی فکرای بد میاد سراغت و میگی ای بابا چرا دست بر نمیداره
تا میگی استغفرالله تموم میشه
باز دوباره...
واقعا باید رو خودمون کار کنیم تا بتونیم ترک کنیم
نباید زود کم بیاریم جلو وسوسه ها
نمی خوام بترسمتون
اما این شکستها اصلا خوب نیست
غیر اینکه اعتماد به نفسمون رو میاره پایین
بعد با خودمون میگیم ما که نمی تونیم با این موضوع به این کوچکی غلبه کنیم...
دوم ذهنمون همش درگیر همین مسئله میشه اگه باهاش مقاومت نکنیم
بعد کند ذهن میشیم
بدتر از اون دیگه خ.ا برامون عادت میشه دفعه بعد اگه دوباره تکرار کردیم احساس گناه نمی کنیم و این خیلی بده
اما بچه ها
اولا باور کنید که میتونید
خوب اولاش سخته خوب
خیلی سخت
چون باید مقاومت کنی در برابر خواستهای شیطانی
کار راحتی نیست
شیطون قویه اما باور کنید ما قوی تریم چون خدامون قویتره
یک لحظه مقاومت میخواد اما دنبالش فایده خوب زیاد داره
با ذکر دعا یا هر کاری سعی کنیم اون لحظات مقاومت کنیم
میشه
اونوقت دلمون شاد میشه روحیمه مون هم عوض میشه

---

در ضمن خدا رو شکر کنیم خیلی شکر
شاید یکم عقب تر از اونایی باشیم که پاکند و پاک شدند
اما خیلی جلوتر از خیلی های دیگه ایم
همین که متوجه اشتباه بودن کارمون شدیم و میخوایم ترک کنیم خیلی عالیه
شکرگذارش باشیم که خیلی خیلی مهربونه

بحث در مورد احترام و ادای احترام به امامان و خداوند بود
به گونه ای صحبت کنیم که ادای احترام توش باشه
دوستم یواش بهم گفت اگه به یکی بگیم دوستت دارم زشته و جلفه
منم غیرتی شدم  گفتم بله خیلی!
گفت همش بخدا میگم دوستت دارم.خیلی دوستت دارم
بیا ما هم شروع کنیم به ادای این کلمات
ب خدا
به امامانمون
به پدر و مادرمون
به محارمون(خواستم بگم به هر کی دوست دارید بعد دیدم باید به عواقبش هم فکر کنم  )

خلاصه ببخشید اگه پرحرفی کردم
فقط یادمون باشه فقط خودمون بخودمون باید کمک کنیم و خودمون بمب انرژی خودمون هستیم
پس بخودمون بیاییم و یک تکونی بخودمون بدیم و بگیم یاااااااااااااااااااااااااااااااااااا علیییییییییییییییییییییییییی
التماس دعا

[نمیدانم]

مامان که روی تخت خوابیده،
باید هر از گاهی جا به جا ش کنیم، از این دست به اون دست.
خسته می شه، دردش می گیره؛ گر چه نمی تونه بگه.

این بار که خونه بودم،
وقتی با بابام، مامان رو جا به جا می کردیم،
احساس می کردم داره بهم فشار میاد،
با خودم می گفتم چرا بابا بیشتر زور نمی زنه.
این ها توی سرم می گذشت.

چند روز گذشت،
گاه گاهی می دیدم بابام دست ش به کمرش هست ...

آخی ...
بابا کمرش درد می کرد، بعدِ همه ی این روزها،
ولی هیچی نمی گفت؛
آخه پدر ستون خونه هست ...

[halh]

خدا پدرومادرا رو نگه داره

[مُحب]

از خدا بخاطر آفرینش دقیقم ممنونم

اما از افرینش دلم گلایه دارم

زندگیمو مختل کرده

حوصله توضیح ندارم

فقط دعا کنید درست شه

[halh]

به نظر من خدا کارش بیسته بیست .برای آقا جوان دعا کردم

[می توانم]

دیشب خواهرم خواب دیده ازدواج کرده
من دلم براش تنگ میشه
یه کوچولو قبلتر بغض کرده بودم رفتم بغلش سخت بود گریه نکردن بهش گفتم ازدواج نکن تو بری من تنها می مونم
الانم اشکام داره میاد
من خواهرمو خیلی دوست دارم
دلم براش تنگ میشه

[mahdi]

آبجي مي توانم، خوشبحالت تا اين سنو سال خواهرت پيشت هست.

من كه 10 سال ميشه كه توو خونه تنهام، اينم از خاصيت هاي بچه آخر بودنه.

نبايد بين بچه ها فاصله سني زياد باشه، چون كوچيكه صدمه ميبينه.

[ساحل]

دیشب خواهرم خواب دیده ازدواج کرده
من دلم براش تنگ میشه
یه کوچولو قبلتر بغض کرده بودم رفتم بغلش سخت بود گریه نکردن بهش گفتم ازدواج نکن تو بری من تنها می مونم
الانم اشکام داره میاد
من خواهرمو خیلی دوست دارم
دلم براش تنگ میشه

سلام
ای خواهر!
من که خواب دیدم یک حلقه بزرگ تو دستمه
یکبارم خواب دیدم کفش سفید به پامه از حرم امام رضا (ع) هم داشتم میومدم
ماهها گذشته هیچ خبر نشده 
خوبه میگی خواب دیدی که انشاء الله خیر هم هست
اما حالا کو تا واقعیت
اما خوبه از حالا خودت رو آماده میکنی
تازه ازدواج هم بکنه حداقل یکسال دو سال تو عقده
بعدشم که ازدواج کنه هر روز نباشه یک روز درمیون نباشه هفته ای دوبار خونه اتونه
این خط این نشون
نگران نباش قصه هم نخور اینطوریها نیست که غصه اشو بخوری
تازشم بره خونه شون تو بری سر بهش بزنی اینقدر خوبه
ذوق میکنی خونه خواهرت میری ....
تازه شوهر خواهرت هم که ماه
تحویلت میگیره حسابی

[می توانم]

اقا مدی ما هم اختلاف سنی مون کم نیست ولی خوب دیگه!
اتفاقا این طوری ادم وابسه تر میشه!

مرسی ساحل جان
نه این دفعه من از خود گذشتگی میکنم ازدواج کنه بره عیب نداره:d

---

ولی خداییش خیلی جاش خالیه
دلم براش ی اپسیلون میشه
الانم داری اسم فامیل بازی میکنیم سه تایی
به مامانم گفتم من رو فوقش دو ماه بعد ابجیم شوهر بده چون بدون اون نمی تونم

این یکی ابجیم در چنین صورتی چه شود!
خداییش بچه آخر خیلی سخته

[ساحل]

حالا می تونم جون خبری هست؟
میخواد خواهرتون ازدواج کنه؟

[می توانم]

خواب بود دیگه
خواستگار میاد و میره
نامعلوم

[diamond111]

خدایا شکرت. امروز هم گذشت اما امروز هم بی یار گذشت. یاری که هر جمعه منتظرش هستیم و باز نیامد. فکر کنم هنوز 300 و اندی مرد پیدا نشده که یار و یاورش باشد

دلم امروز حسابی تنگ بود. تنگ چهره اش. آیا زنده می مانم و چهره اش را میبینم یا ....؟