امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

دوستان منم خاستم یک موردو خدمتتون عرض کنم و اون اینکه به نظر من مشکلات ما ریشه در فرهنگمون داره

ببینید نظر من اینه باید از کودکی متناسب با سن کودک که بالاتر می رود اموزش های لازم جنسی هم داده شود

حالا یا توسط والدین یا یک کارشناس و متخصص 

این نکته طلایی هست باور کنید دوستان درد ما این است که فرهنگمون در این مورد بده و فکر میکنیم با نگفتن این جور چیزها در حق فرزند

خدمت میکنیم که من میگم این خیانت است باور کنید

بهتر است کودکمان مسائل جنسی را بداند با افزایش سنش و اشنایی درست پیدا کند توسط (از نظر من متخصص کارشناس) که این امر میتونه

جلوی انحرافات جنسی رو بگیره

این نظر من بود شما هم در این مورد اگر نظری دارین بگین؟(اینم بگم انجمن یعنی مشارکت و بحث و گفت و گو پس لطفا گرم کنید انجمنو تو هر بحثی که من میکنم فوقش دو نفر نظر میدند و این واقعا منو دلسرد میکنه:-@) 

موفق باشید
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

سلام سلام ســــــــلام
همه خوبید؟

من نیاز هستم
20 ساله و پرانرژی!
از آشنایی با همتون خوشوقتم303
برای اطلاعات بیشتر میتونم لینک پرونده م توی انجمن جاده ی رهایی رو خدمتتون ارائه بدم
دیگه اینجا تکرار نمیکنم اون حرفا رو..

آره توی انجمن جاده ی رهایی
نمیدونم از بچه های اونجا الان کیا اینجا فعال هستن
ولی اگه از بچه های قدیمی تر کسی باشه شاید منو یادش بیاد
اون قدیما با همین آواتار اونجا بودم
روزای خوبی بود
من پاک و سرحال بودم، 
مدیر بخش انگیزه ی رهایی بودم
با همه ی بچه ها رفیق بودم و بهشون انگیزه میدادم
همه ی راهای مقابله با وسوسه و ترک کردن رو حفظ بودم!
ولی خب... دائما یکسان نباشد حال دوران!
بخاطر یه مسائلی از اونجا اومدم بیرون
خب شرایط روحی و اعصابمم به هم ریخته بود
و همونجا بود که برای اولین بار بعد از ورودم به اون انجمن شکست خوردم
و دیگه نشد که نشد که نشد.....
حالا منم
همون نیازِ پرانرژی قدیمی.. که دیگه خسته س
خسته از شکست
مشکل اینجاس که بخاطر سمتِ قبلیم توی اون انجمن تمام راهای مقابله رو حفظم و هیچ چیز جدیدی وجود نداره که من امتحانش نکرده باشم!
ولی بازم نمیشه...
بازم نمیتونم بیشتر از 10-12 روز جلوی این شیطون لعنتی دووم بیارم
از بی ارادگیم خسته و عصبانیم
و نهایتا به این نتیجه رسیدم که شاید مثل بار قبلی که توی انجمن تونستم پاک بمونم اینبار هم همراهی با یه جمعی که همه در تلاشِ ترک هستن جواب بده
خب شاید بپرسین چرا انجمن خودمون برنگشتم..
باید بگم که دوستان هم اصرار داشتن
ولی وقتی اونجا میرم متاسفانه خاطرات بدی برام تداعی میشه
بخاطر همین خاستم از یه جای جدید شروع کنم

این نیازِ پر حرف و خسته میخاد یک بار دیگه جدی شروع کنه
ببخشین از اینهمه قصه ای که تعریف کردم
دلم از دست خودم گرفته
امیدوارم که با شما دوستای عزیز بتونم دوباره طعم پاکی رو بچشم
:11:
(1393 فروردين 9، 21:39)niaz نوشته است: سلام سلام ســــــــلام
همه خوبید؟

من نیاز هستم
20 ساله و پرانرژی!
از آشنایی با همتون خوشوقتم303
برای اطلاعات بیشتر میتونم لینک پرونده م توی انجمن جاده ی رهایی رو خدمتتون ارائه بدم
دیگه اینجا تکرار نمیکنم اون حرفا رو..

آره توی انجمن جاده ی رهایی
نمیدونم از بچه های اونجا الان کیا اینجا فعال هستن
ولی اگه از بچه های قدیمی تر کسی باشه شاید منو یادش بیاد
اون قدیما با همین آواتار اونجا بودم
روزای خوبی بود
من پاک و سرحال بودم، 
مدیر بخش انگیزه ی رهایی بودم
با همه ی بچه ها رفیق بودم و بهشون انگیزه میدادم
همه ی راهای مقابله با وسوسه و ترک کردن رو حفظ بودم!
ولی خب... دائما یکسان نباشد حال دوران!
بخاطر یه مسائلی از اونجا اومدم بیرون
خب شرایط روحی و اعصابمم به هم ریخته بود
و همونجا بود که برای اولین بار بعد از ورودم به اون انجمن شکست خوردم
و دیگه نشد که نشد که نشد.....
حالا منم
همون نیازِ پرانرژی قدیمی.. که دیگه خسته س
خسته از شکست
مشکل اینجاس که بخاطر سمتِ قبلیم توی اون انجمن تمام راهای مقابله رو حفظم و هیچ چیز جدیدی وجود نداره که من امتحانش نکرده باشم!
ولی بازم نمیشه...
بازم نمیتونم بیشتر از 10-12 روز جلوی این شیطون لعنتی دووم بیارم
از بی ارادگیم خسته و عصبانیم
و نهایتا به این نتیجه رسیدم که شاید مثل بار قبلی که توی انجمن تونستم پاک بمونم اینبار هم همراهی با یه جمعی که همه در تلاشِ ترک هستن جواب بده
خب شاید بپرسین چرا انجمن خودمون برنگشتم..
باید بگم که دوستان هم اصرار داشتن
ولی وقتی اونجا میرم متاسفانه خاطرات بدی برام تداعی میشه
بخاطر همین خاستم از یه جای جدید شروع کنم

این نیازِ پر حرف و خسته میخاد یک بار دیگه جدی شروع کنه
ببخشین از اینهمه قصه ای که تعریف کردم
دلم از دست خودم گرفته
امیدوارم که با شما دوستای عزیز بتونم دوباره طعم پاکی رو بچشم
:11:
انشاالله موفق باشی
خوش اومدی عزیزم
انشا ا.. کانون انگیزه ی دوباره ای برات ایجاد بکنه و با همت و اراده در مسیر پاکی قدم بگذارری انشا ا..

128fs31818130353

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
سلام دوست عزیز اینکه همه چیزو حفظی عالیه ولی باید اینو بدونیم که حفظ بودم تنها کمک کننده نیست اگه واقعا میخای ترکش کنی باید

یه برنامه جامع رو واسه خودت بریزی و ..... منم بهت خوش امد میگم مطمئن باش با اومدنت به اینجا خیلی از راهو طی کردی موفق باشی
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

دستان ش، چه بی اندازه بوسیدنی است
و من، چه بی اندازه غافل همه ی این سال ها ...
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
وقتی فکر میکنم به خاطر خ.ا چه قدر در حد خودم ظلم کرده ام

میخواهم فریاد بزنم فریادی که تا اسمان ها خواهد رفت و مرا رسوا میکند که چرا این سالها غافل بودم و در حق خودم این همه ظلم کردم

میخواهم فریاد بزنم تا شاید این غم این همه سنگینی نکند در دلم....

ولی نه این غم نه تنها به خیرم نیست بلکه هدف ابلیس است برعکس من این از این غم  اسلحه ای می سازم بر علیه ابلیس و نابودش میکنم

نابودش میکنم هر دم که بخواهد مرا وسوسه کند که دست از نماز و قران و ورزش و .... بردارم

نابودش میکنم زمانی که بخواهد به مرور زمان گرد و بغار بنشاند بر هدفم و بخواهد از انواع راه ها شروع به وسوسه کند ....

نابودش میکنم با مایوس کردنش اری ابلیس من تو را از خودم مایوس میکنم این را مطمئن باش من هر طوری شده تو را مایوس میکنم
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

(1393 فروردين 9، 19:28)بی ادعا نوشته است: دوستان منم خاستم یک موردو خدمتتون عرض کنم و اون اینکه به نظر من مشکلات ما ریشه در فرهنگمون داره

ببینید نظر من اینه باید از کودکی متناسب با سن کودک که بالاتر می رود اموزش های لازم جنسی هم داده شود

حالا یا توسط والدین یا یک کارشناس و متخصص 

این نکته طلایی هست باور کنید دوستان درد ما این است که فرهنگمون در این مورد بده و فکر میکنیم با نگفتن این جور چیزها در حق فرزند

خدمت میکنیم که من میگم این خیانت است باور کنید

بهتر است کودکمان مسائل جنسی را بداند با افزایش سنش و اشنایی درست پیدا کند توسط (از نظر من متخصص کارشناس) که این امر میتونه

جلوی انحرافات جنسی رو بگیره

این نظر من بود شما هم در این مورد اگر نظری دارین بگین؟(اینم بگم انجمن یعنی مشارکت و بحث و گفت و گو پس لطفا گرم کنید انجمنو تو هر بحثی که من میکنم فوقش دو نفر نظر میدند و این واقعا منو دلسرد میکنه:-@) 

موفق باشید
شدیدا موافقمcheshmak 

چون خودم این بلا سرم اومده اونم خیلی ناجور1276746pa51mbeg8j توی تاپیک تجربیات هم نوشته بودمش.اینکه از 6 سالگی خودم اینکارو کشف کردم!!!

و تا 14 - 15 سالگی نمیفهمیدم دارم چکار میکنم!!!!

اگه همون موقع مامان بابام بهم یه چیزی میگفتن سریع خودمو نجات میدادم.نمیکشید به 18 سالگی!1276746pa51mbeg8j 

این میشه که ماها خیلی در اینده هوای بچه هامونو داریم.

خوش به حالشون4fvfcja 

عاقا شما همیشه تاپیک رو به سمت یه بحث منطقی و قشنگ میکشید ماهم خوشمون میاد.پس دلسرد شدن نداره.

منم میدونم خیلی شوخی میکنیم4fvfcja کلا بروبچه های شیطونی هستیم!4fvfcja
(1393 فروردين 10، 11:21)arash.95xf نوشته است:
(1393 فروردين 9، 19:28)بی ادعا نوشته است: دوستان منم خاستم یک موردو خدمتتون عرض کنم و اون اینکه به نظر من مشکلات ما ریشه در فرهنگمون داره

ببینید نظر من اینه باید از کودکی متناسب با سن کودک که بالاتر می رود اموزش های لازم جنسی هم داده شود

حالا یا توسط والدین یا یک کارشناس و متخصص 

این نکته طلایی هست باور کنید دوستان درد ما این است که فرهنگمون در این مورد بده و فکر میکنیم با نگفتن این جور چیزها در حق فرزند

خدمت میکنیم که من میگم این خیانت است باور کنید

بهتر است کودکمان مسائل جنسی را بداند با افزایش سنش و اشنایی درست پیدا کند توسط (از نظر من متخصص کارشناس) که این امر میتونه

جلوی انحرافات جنسی رو بگیره

این نظر من بود شما هم در این مورد اگر نظری دارین بگین؟(اینم بگم انجمن یعنی مشارکت و بحث و گفت و گو پس لطفا گرم کنید انجمنو تو هر بحثی که من میکنم فوقش دو نفر نظر میدند و این واقعا منو دلسرد میکنه:-@) 

موفق باشید
شدیدا موافقمcheshmak 

چون خودم این بلا سرم اومده اونم خیلی ناجور1276746pa51mbeg8j توی تاپیک تجربیات هم نوشته بودمش.اینکه از 6 سالگی خودم اینکارو کشف کردم!!!

و تا 14 - 15 سالگی نمیفهمیدم دارم چکار میکنم!!!!

اگه همون موقع مامان بابام بهم یه چیزی میگفتن سریع خودمو نجات میدادم.نمیکشید به 18 سالگی!1276746pa51mbeg8j 

این میشه که ماها خیلی در اینده هوای بچه هامونو داریم.

خوش به حالشون4fvfcja 

عاقا شما همیشه تاپیک رو به سمت یه بحث منطقی و قشنگ میکشید ماهم خوشمون میاد.پس دلسرد شدن نداره.

منم میدونم خیلی شوخی میکنیم4fvfcja کلا بروبچه های شیطونی هستیم!4fvfcja
لطف داری داداش درسته دقیقا اصلا من یه اعتقادی دارم اونم اینه بچه دار شدن و بزرگ کردنش اسون نیست

و نباید سهل انگاری بشه و به نظرم والدین باید خیلی مطالعه کنند و خیلی اطلاعات داشته باشیند تا بتوانند

فرزندان خوبی به جامعه بدند حالا چه در مورد همین خ.ا و یا دیگر زمینه ها خیلی والدین موثره به نظرم هرچند

بعضی وقتها حتی اگر نوحم باشه فایده نداره چون اساسا فرزند صالحی نیست

داداش مرسی که مشارکت میکنید راستش هرچی بیشتر بحث کنیم بیشتر این مفاهیم میره تو قسمت ناخوداگاه

ذهنمون ثبت میشه و همیشه یادمون میمونه و خوبی انجمنم به همین بحثاست128fs318181
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

سلام
یه مشکل خیلی بزرگ دارم ...
یه کاری باید انجام میدادم که الان برای انجام دادنش خیلی دیر شده
نمیدونم معنی خیلی دیر شدن رو میفهمید ...
هیچی بدتر از خیلی دیر شدن نیست
حالا نمیدونم چیکار کنم
نه میتونم به ترسی که تو وجودم از شروع اینکار وجود داره غلبه کنم نه میتونم بیخیالش بشم
نه روی برگشتن و التماس به سمت خدایی رو دارم که هزار تا کاری رو که گفته نکن من تو یه روز کردم و تو چند ماه اخیر حتی یک رکعت هم نماز نخوندم و یادی ازش نکردم
یه حسی تو وجودمه ... نمیدونم میشه بهش گفت حسادت یا نه.
وقتی بقیه رو میبینم که آخرای خط کاری هستن که من تازه میخوام شروع کنم اصلا از شروع کارم شرمنده میشم.
حالا موندم. نه راه پس نه راه پیش
یه حس دیگه ای تو وجودم میگه خدای تو بخشنده تر از این حرفاست
شروع کن و تا هر جای کار تونستی تمومش کنی عیب نداره
لا اقل جسارت شروعشو داشتم
آخه آدم غرامت بعضی چیزها رو باید با گذر عمرش بده ...
حالا نمیدونم. تو یه برزخ گیر کردم ...
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
سلام حرفهای شما رو خوندم راستش نمیدونم چه اتفاقی افتاده براتون و مشکلتون دقیقا چیه

میدونم هیچ وقت هیچ کدوم از ماها نمیتونیم جای شما باشیم و بدونیم چقدر رنج میکشید ولی باید بدونید خیلیا مشکل دارند

حتی خیلی بزرگتر از مشکل شما خیلیا زمان از دست دادند و دیگه یه چیزهایی رو از دست دادند که برنمیگرده سر جاش (مثلا خودم)

ولی به چند تا سوالم جواب بدین با دقت

1-آیا  ناامیدی شما بعد از این و غصه خوردن به خیر شماست یا به خیر شیطان؟

2-آیا شما داناتر از خدایید(استغفرالله)؟خدا خودش گفته هرکاری میکنی توبه کن تا بپذیرم شما چرا مایوسید از رحمت بیکران الهی؟

3- آیا بهتر نیست انرژی که دارید را صرف اینده کنید (از نصف ضرر برگردی بهتر از این است که کلا ضرر کنی) ببینید چیزی که ابلیس همیه ما  را

به ان وسوسه میکند این است که این را قبول کنیم شکست خوردیم و دیگر راهی نیتس برای جبران و همیشه سعی در مایوس کردن ما دارد

و لذا سعی کن جوابشو محکم بدی قاطع باش و برو نمازت را بخون ...اینو بدون حتی اگر ابلیس هم همین الان توبه کند خدا توبه اش رو می پذیرد

ولی مساله این است توفیق توبه نصیب هرکس نمیشود

من نمیدونم مشکلت دقیقا چیه ولی هرچی که باشه یک توبه اساسی و مفصل بکن و شروع کن به نماز و قران و....

نظرت چیه؟حرف من رو قبول میکنی یا نه؟
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

درسته عزیزم
همه حرفات درسته
ولی خدا کنه که بشه
میخوام از امروز شروع کنم به انجام دادنش
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
(1393 فروردين 11، 8:27)محب الزهرا نوشته است: درسته عزیزم
همه حرفات درسته
ولی خدا کنه که بشه
میخوام از امروز شروع کنم به انجام دادنش
خوشحالم کردی داداش افرین روحیتو حفظ کن و با توکل به خدا شروع کن تو هنوز هم اونقدر قوی هستی که در مقابل ابلیس

تسلیم نشی ببین فقط کافیه تصمیمتو از ته دلت بگیری و لباس رزم بپوشی تا بری به جنگ ابلیس

آرزوی موفقیت دارم برات Kool
فرمول بعد از سی روز

1- روزه گرفتن و کم خوری

2- جلوگیری از فشارهای روحی روانی

3- برنامه منسجم و متعادل(نه زیاد سخت نه زیاد آسان)

4- رعایت همه موارد قبل از این دوره

(1393 فروردين 11، 7:55)محب الزهرا نوشته است: سلام
یه مشکل خیلی بزرگ دارم ...
یه کاری باید انجام میدادم که الان برای انجام دادنش خیلی دیر شده
نمیدونم معنی خیلی دیر شدن رو میفهمید ...
هیچی بدتر از خیلی دیر شدن نیست
حالا نمیدونم چیکار کنم
نه میتونم به ترسی که تو وجودم از شروع اینکار وجود داره غلبه کنم نه میتونم بیخیالش بشم
نه روی برگشتن و التماس به سمت خدایی رو دارم که هزار تا کاری رو که گفته نکن من تو یه روز کردم و تو چند ماه اخیر حتی یک رکعت هم نماز نخوندم و یادی ازش نکردم
یه حسی تو وجودمه ... نمیدونم میشه بهش گفت حسادت یا نه.
وقتی بقیه رو میبینم که آخرای خط کاری هستن که من تازه میخوام شروع کنم اصلا از شروع کارم شرمنده میشم.
حالا موندم. نه راه پس نه راه پیش
یه حس دیگه ای تو وجودم میگه خدای تو بخشنده تر از این حرفاست
شروع کن و تا هر جای کار تونستی تمومش کنی عیب نداره
لا اقل جسارت شروعشو داشتم
آخه آدم غرامت بعضی چیزها رو باید با گذر عمرش بده ...
حالا نمیدونم. تو یه برزخ گیر کردم ...
دوست من داستان زیر رو مطالعه کن.این در مورد نزول ایات 56 تا 59 سوره زمر است.

«جوانى گریان، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و سخت ناراحت بود، مى گفت: از خشم خدا مى ترسم.
فرمود: شرک آورده اى؟!
گفت: نه.
فرمود: خون ناحق ریخته اى؟
عرض کرد: نه.
فرمود: خدا گناه تو را مى آمرزد هر قدر زیاد باشد.
عرض کرد: گناه من از آسمان و زمین و «عرش» و «کرسى» بزرگ تر است.
فرمود: گناهت از خدا هم بزرگ تر است؟!
عرض کرد: نه، خدا از همه چیز بزرگ تر است.
فرمود: برو (توبه کن) که خداى عظیم گناه عظیم را مى آمرزد.
بعد فرمود: بگو ببینم گناه تو چیست؟
عرض کرد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از روى تو شرم دارم که بازگو کنم.
فرمود: آخر بگو، ببینم چه کرده اى؟!
عرض کرد: هفت سال نبش قبر مى کردم، و کفن هاى مردگان را برمى داشتم تا این که: روزى به هنگام نبش قبر، به جسد دخترى از «انصار» برخورد کردم، بعد از آن که او را برهنه کردم، دیو نفس در درونم به هیجان در آمد... (سپس ماجراى تجاوز خود را شرح داد).
هنگامى که سخنش به اینجا رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخت برآشفت و ناراحت شد، فرمود: این فاسق را بیرون کنید، و رو به سوى او کرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزدیکى؟!
جوان بیرون آمد، سخت گریه مى کرد، سر به بیابان گذاشت و عرض مى کرد: اى خداى محمّد(صلى الله علیه وآله)! اگر توبه مرا مى پذیرى، پیامبرت را از آن با خبر کن، و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان، اینجا بود که پیک وحى خدا بر پیامبر نازل شد و آیه «قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ اسْرَفُوا...» را بر آن حضرت خواند».(2)
تلاوت این آیه، از سوى «جبرئیل» در اینجا ممکن است به عنوان نخستین بار نباشد، که جنبه شأن نزول پیدا کند، بلکه تکرار آیه اى باشد که قبلاً نازل شده، براى تأکید و توجه بیشتر و اعلام قبول توبه آن مرد گنهکار!
باز تکرار مى کنیم: این گونه اشخاص که بار سنگین از گناه را به دوش مى کشند، مسئولیت سنگین ترى در مقام جبران از طریق اعمال صالح خود دارند.
«فخر رازى» شأن نزول دیگرى، براى آیات فوق آورده است، نقل مى کند: بعضى گفته اند: این آیات درباره اهل «مکّه» نازل شده، آنها مى گفتند: محمّد(صلى الله علیه وآله)چنین فکر مى کند که هر کس، پرستش «بت» کند، یا دستش به خون انسانى آغشته شود، هرگز بخشوده نخواهد شد، در عین حال، به ما مى گوید: اسلام بیاورید، ما چگونه اسلام بیاوریم در حالى که هم «بت» پرستیده ایم و هم خون بى گناهان را ریخته ایم؟! (آیات فوق نازل شد، و درهاى توبه را به روى آنان گشود)


نتیجه:هدف از نقل این داستان اینه که حتی اگه گناهانت سر به فلک بکشد درب توبه به رویت باز است.و اما توبه شرایطی داره که بهترین اون توبه از تموم گناهانه.حتی خدا میگه من گناهانتون رو به خوبی ها و زیبایی ها تبدیل میکنم به شرطها و شروطها که پیشنهاد میکنم شرایط توبه رو مطالعه  بفرمایید.
((وبهتره زجه و گریه زاریمون متناسب با گناهی که کردیم باشه مثل بهلول))
البته بزرگی و مهربونی خدا نباید باعث بشه که ما گناهامون رو ترک نکنیم هیچ تازه بیشترشونم کنیم.این خودش حیله شیطان که میگه الان که جوونی گناه کن بعدا در پیری توبه کن.چه بسا که عمر انسان به پیری هم نکشه.و البته بعد از سن 40 سالگی دیگه خیلی خیلی سخت میتونی خوی و خصلتت رو تغییر بدی.دوست من نمیخوام ناامیدت کنم ولی عمر به شدت در حال گذر تصمیم جدیت رو بگیر و بدون که وقتت خیلی کمه.تا وقت داری توبه کن.در ضمن با این حرفا نباید از بزرگی گناهان شهواتی کم کرد بلکه باید اراده رو بزذگ کرد
یا علی در پناه حق
[تصویر:  05_blue.png]
داشتم آخرین پستهای حسن یوسف بعد از بازگشتش رو میخوندم، از حرفاش ایده گرفتم... (البته کامل با حرفاش سازگار و موافق نیستم.)

اینکه واقعا این چه کاریه که من یادم رفته جوونم؟ چرا مثل پیرمردهایی با خودم تا میکنم که در جوونی شون هر فسق و فجوری کردن و حالا در پوستین بی خاصیتی و پشیمونی و ناتوانی شون خزیدن که: "عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی"

من یه جوونم که خودم انتخاب کردم پاک باشم ...
چرا صبح تا شب مثل مجرم ها با خودم رفتار کنم؟
به خاطر گذشته ام؟
پس آینده چی؟
چرا مثل قهرمانی که امید یه سرزمین به او و قدمهای محکم اونه فکر نمیکنم؟
کسی که مثلا رفته به جنگ دیو و میخواد یک تنه سرزمینش رو نجات بده

چرا ذهنم رو و خودم رو گدای نفس اماره ام کردم؟ که یه روز دیگه هم به من مهلت بده پاک باشم؟
مگه پاکی پدیده ای تصادفی و رندومه؟ که من استرس دارم که امروز چی میشه؟ یعنی 60 رو رد میکنم؟
اصلا چی شده که خودم رو بایاس کردم روی مرز نشکستن، روی مرز ترک کردن.

چرا هر صبح که بلند میشم تا شب دغدغه ام اینه که نشکنم یا نگاه نامربوط نکنم؟

خدا مرا آفرید تا استمنا نکنم؟ که این روزها مایه ی بالیدنی داشته باشم از این هماهنگی با هدف خلقت؟


چرا امروز نگران این نیستم که نکنه تا شب ابرهای افسردگی، آسمون آبی دل من رو برای لحظه ای تیره کنن؟
که اگه این طور بشه، در واقع از خدا دور شدم؛ از نور روشنی بخش و گرم خدا؛

چرا امروز نگران شماره ی اشک هایی که از چشمان کودکان یتیم جاری میشه نیستم؟ چرا فقط در یک ماء مهین غرق شدم؟

چرا امروز نگران کم شدن لبخندهایی که به مادرم میزنم و چشم هایی که به پدرم میگم نیستم؟

چرا امروز نگران تعداد دفعاتی که قلبم سر نماز، از خوف خدا می تپه نیستم؟


چرا من خودم نیستم؟
چرا نگاهم به آینده مثبت نیست؟
چرا همیشه منتظر خبرهای بدم؟
چرا زندگیم هیجان نداره؟

چرا انقدر به خودم برچسب کثیف بودن میزنم؟
آیا میخوام ادای اولیای الهی رو در بیارم؟
یه چیزی در دعاهای معصومین(ع) و اولیای خدا دیدم،
فکر کردم هر کی بگه انا اقل الاقلین و هر کی بگه من سراپا گناهم، میشه جزو اولیاء الله؟

وقتی گناهای بزرگم به چشمم نمیاد یا کوچیک میاد یا یه اشتباه ساده میاد،
چرا دنبال گناه تراشیدنم برای خودم؟ چرا انقدر خرده میگیرم به خودم؟

باید عرفان و لطافت روحیم بره بالا،
اون وقته که به اندک غباری هم حساس میشم،
چه برسه به گناهان بزرگی که ارتکابشون مثل افتادن توی دره است: مثل تو روی پدر مادر ایستادن
اینا به چشمم نمیاد، بعد هی ذهنم رو نیشگون میگیرم به خاطر یه نیم نگاه صدم ثانیه ای اتفاقی به یه نامحرمی که خیلی هم محرک نیست؛
بعدم فکر میکنم که اسوه ی چشم پاکی هستم؛

برو دلتو پاک کن داداش جون!


شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین سخنان!

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود؟
بنده ی من شو و برخور ز همه سیم تنان

کمتر از ذره نه ای، پست مشو! مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان