امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

من از در گاه تو يا رب گذشت و مغفرت خواهم حياتم با گنه طي شد حيات اخرت خواهم
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
من نمیتونم اینجوری راحت مثل شما حرفامو بزنمTears
روم نمیشه1276746pa51mbeg8j
ولی حرفاتون قشنگه41
راستی سایت دکتر رستمزاده ام خیلی خوبه اگه نرفتید یه سر برید4fvfcja
یاس!
ما خوشحالیم از اینکه در کنارمونی
شروین :
همه چیز مثل اولش میشه نه یک شبه بلکه با گذشت زمان و ورزش میتونه این زمان و کمتر کنه

رضا خودش و.. :
نزار برات عادت بشه..بعضی وقتا بعد از یک هفته - دوهفته یه چیزی میشه عادت..و تنبلی مثل آوار روی سرت خراب میشه حالا باید کمر رستم و بشکنی تا یه پله بری بالا و من هم نیاز به شکستن کمر رستم دارم فقط یه چیز و خووب فهمیدم! با حلوا حلوا دهن آدم شیرین نمیشه..با حرفم آدم به هیچ جا نمیرسه!
پریروز داشتم با بابام راجع به یه ایده در مور بهبود امنیت در ورودی اپارتمان صحبت میکردم "رفته بودم مطب دکتر بیکار بودم اونجا کلی روش فکر کردم 4fvfcja " قبلشم در مورد یه آیفن مجهز "البته انقدر نرفتیم طرفش که اومد بیرون هر چند طرح ما که فقط در حد حرف بود کامل تر بود :s: " قبل تر ترش هم در مورد افزایش راندمان کولر ها..البته اینم ساخته شد"
میبینی رضا حرف زدن خیلی راحته..اما عمل کردنش..
اما راستش خیلی دلم میخواد دنبال این یکی برم
احساس نا مفید بود دارم

سها : از راهنماییهات ممنون

الی :
منم مثل تو بودم یعنی وقتی یک شکست خیلی بزرگ در زندگیم رخ داد بد جور زدم در این جاده اما خوب...یکسال و نیم طول کشید تا خودم و جمع کنم..الآنم زمانایی که ناراحتی میاد سراغم حس همراهشه..
پس فقط یه راه میمونه و اونم کنترل فکره
که اینم بگم که واقعا کار سختیه
یه فکری که الآن یک عمره داره یه جور دیگه فکر میکنه میخوای مجبورش کنی راهش و عوض کنه
باید یه ایده بدی
بعضی از روشا منحصر به فرده
اینکه داری به این فکر میکنی که چرا هنوز اینجایی ! این اصلا مهم نیست
مادر من یه خط خیلی معمولی داشت / و پدرم خیلی خوش خط
مامان خیلی دوست داشت خطش مثل پدرم بشه
از پاییز پارسال شروع کرد به کلاس رفتن ! یعنی یه شخصی بود که میومد به مامان و 4-5 تا از همکاراش خط یاد می داد
اوایلش براش خیلی سخت بود...اونقدر طرف ازش غلط میگرفت که کلافه میشد "در نظر بگیرید وقتی سن آدم میره بالا یادگیریشم کمتر میشه" اونقدر تلاش کرد و رمین خورد تا تونست..نمیگم الآن خطش عالیه! نه .. اما به نسبت خودش خیلی فرق کرده..
عزیزم هر کسی و با خودش می سنجن..به این میگن موفقیت cheshmak
پس به جای غصه خوردن و فکر کردن به گذشته به آینده نگاه کن..
شیطان همیشه هست..پس باید باهاش بجنگی و فرار کردن هیچ دردی رو دوا نمیکنه 42

پاییز:
گمانم تو هم مثل الی
باید خودت دنبال یه راه بگردی

کلیات یکسانه اما جزئیات خیلی با هم فرق میکنه


من از امروز میخوام یه کاری رو شروع کنم
میخوام هر روز بنویسم که چقدر پیشرفت کردم یا پس رفت
انشاا...
خوشا باران و وصف بی مثالش
دردودل... با تشكر ازهمه دوستان. بگذاريد يك خاطره بگم نقل من قصه آدمي كه بعد از دو سال پاكي وهشياري جنسي به خاطر يك پل برگشتي به اسم شكست در عشق لغزش كردم سر افكنده رفتم پيش راهنمام(يك همدرد مثل خودم)ولي اون دست منو گرفت وگفت حالا بايد اينو ياد بگيري كه به ديگران عشق بورزي تا اون موقع خودم تقاضا كسي را براي راهنما شدن قبول نكرده بودم ولي با حرف راهنمام رهجو پذيرفتم وبه خودم قول دادم كه به همدردام كمك كنم چون اگر الان اينجام به خاطر اينه كه همتون روبا عشق مي خوام.پاكم همتون رو هم دوست دارم.يا علي.
خداوندا آرامشي عطا فرما تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم
شهامتي ده تا تغيير دهم آنچه را كه مي توانم
ودانشي كه تفاوت اين دو را بدانم

[quote='rezakhodeshodostdare' pid='37813' dateline='1270068018']
سکوت کنی غم رو تو دلت داری نگار جان ...

اینجوری هر روز غم رو تحمل می کنی ...

از دلت بیارش تو ذهنت اینجا بگو بعد از ذهنت ببرش تو دلت تا ارام بشه ...



سلام عزيزم.
عيدت مبارك
ممنون به خاطر راهنماييت.
شكستن سكوت واسم خيلي سخته. ولي بايد از اين وضع بيرون بيام.
خسته شدم از سكوت
برام دعا كن
میخوام بنویسم اما میدونم که نباید..

"مشترک مورد نظر در سایت موجود نمی باشد"

کاش می فهمیدی وقتی خبری ازت می شنوم تمام وجودم پر از خشم میشه
کاش می فهمیدی حتی برای چند ثانیه هم دیگه نمیخوام ببینمت
کاش می فهمیدی که دیگه به اندازه ی متنفر بودنم برام ارزش نداری
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1389 فروردين 14، 11:46)rezakhodeshodostdare نوشته است: چشم دعا می کنم ...

عید شما هم مبارک

خدایا به نگار خانم کمک کنید تا سکوتش رو بشکنه ...
چه سريع17

ممنونم
به مامان گفتم 13131313
بترکم من که نمیتونم هیچ چیزی رو ازش پنهان کنم Tears

باز ناراحتش کردم..
فقط چشماش و بست و گفت بزار یکم استراحت کنم
میدونم باعثش من بودم..13

خسسته شدم از اینکه هی میای و آزارم میدی..
مگه من با تو چه کردم Tears

خدایا...
ساعت 1:10pm و روز من هنوز شروع نشده
خوشا باران و وصف بی مثالش
می تونم بپرسم که چی رو به مامانتون گفتید باران؟

یعنی چی که روزتون هنوز شروع نشده؟
امروز یه مشکلی برام پیش اومد یعنی یه اتفاق دنباله دار..."چند تا پست بالاتر یه چیزایی نوشتم"
با خودم عهد کردم که به مامان نگم چون شنیدنش فقط اذیتش میکنه

اما گفتم..13
روز من هنوز شروع نشده!
تا حالا حس نکردی زمانت متوقف شده!؟
خوشا باران و وصف بی مثالش
چند تا پست بالاتر که گنگ تر از پست بعدیه
حالا چرا اینقدر غمناک پست میدی باران..؟!!

دلم پکید!............1744337bve7cd1t81

اگه کمکی از من بر میاد حتما بگو!

شاید این مشکل تو قبلا مشکل من بوده
بگو!
:s:
waiting for the end...
رضا..ممنون

گفتن و نگفتنش دردی رو دوا نمیکنه فقط ناراحتش میکنه/همین "از هیچ طریقی نمیفهمه مگه خودم بگم"

و این ناراحت شدنش داره من و دیوونه میکنه

عین اینه که شما یه زخمی دارید که خیلی داره آزارتون میده..بعد روش نمک بپاشین ! چه حسی دارین!
خوشا باران و وصف بی مثالش
یه زخم کهنس حسین..

باران به اندازه ی تمام دنیا غمگین است...

کاش روز منم شروع میشد...کاش...Tears
خوشا باران و وصف بی مثالش
پس کی میخواد من و آروم کنه؟!

بعضی وقتا میرسم به همین جمله که..
بی خیال ...

بهتره به فکر چیزای دیگه باشم..

مامان با یه خنده ی من آروم میشه اون نگران منه
بعضی وقتا خندیدن سخت ترین کار دنیاست...

آه.
خوشا باران و وصف بی مثالش


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان