1394 تير 22، 0:50
حرفی ندارم ... تو دلم گیر کرده بود نوشتم همین
(1394 تير 23، 0:14)می توانم نوشته است: خسته شدم از بزرگتری کردن بزرگتراسلام می توانم خانوم
خیلی
این همه زخم زبون
این همه تحقیر
این همه بی ادبی
این همه تو جمع کوچیک کردن
...
خسته شدم والله
این خواهرا به عروس میگن زکی
عروس کی این کارا رو میکنه؟
این قدر که این مدت از خواهرا نیش زبون کشیدم دیگه خسته شدم
نمی تونم الان گریه کنم
باشه بعد