درد دل های شما

**تـــواب** · 1394 شهريور 15، 22:06

(1394 شهريور 15، 21:55)Mehdi.R نوشته است: نمی خواد به کسی بگیدا
نمی خواد هم صداش رو در بیارید

اما دارم گند میزنم به خودمو زندگی و آینده

اونم نه از این گندهاوا

چه شده مهدی جان ؟ Khansariha (18)

**تـــواب** · 1394 شهريور 15، 22:30

من خیلی به خانواده م بی احترامی می کنم خصوصا به مادر

هر کاری کردم که خوب بشم نشد ...

زود از حرفاشون عصبی می شم

سوالاتشون منو به جوش میاره

چیزایی که برای من پیش پا افتاده است می پرسن و من توقع دارم اونام مثل من اطلاع داشته باشن

البته عدم درک از دو طرف هم این موضوع رو پر رنگ تر می کنه

به همین دلیل سعی می کنم بیشتر وقتم رو تنها باشم تا مشکلی پیش نیاد ...

خدایا هم ببخش و هم کمک می خوام

**نور ماه** · 1394 شهريور 16، 20:52

فرشته کوچولو لالا کن زندگی رو رها کن, بی خیال فردا شو دل شکسته تو دوا کن, فرشته کوچولو بالاتو کندن؟ فریب خوردی از کبریت؟ فکر کردی یه کبریت اتاق تنهاییت رو روشن میکنه؟ اره عشقم همش دروغه دروغه اگه میگن تنهایی زرده طولانی بشه مثل یه درده, چون تنهایی بخشی از وجود سرد زندگیته!
فرشته کوچولو داد بزن, ناراحتی هات رو اتیش بزن, بشنو صدای خدا رو, حس کن بوی پاک گل یاس رو!
فرار نکن از بیوفایی دنیا, بی خیال امروز و فردا ودیروز, دل شکسته تو دوا کن!
فرشته کوچولو لالا کن, به نغمه ی اسمونا گوش کن!
فرشته کوچولو اواز سنجاقک بهترین لالاییه , ماه مواظبه کابوس هامون هس, پس لالا کن.....
فرشته کوچولو دنیاتو از جنس محبت بساز, سقفش رو با رنگین کمون..
فرشته کوچولو لالا کن....

**طاهر** · 1394 شهريور 16، 21:02

ولی فرشته کوچولو باید زندگی کنه...

**درخشنده**

امروز داشتم نگاه میکردم به خودم میگفتم چقدر تازگیا بد میرم تمرین...

آرش اینطوری میخوای قهرمان جهان بشی؟

کوهی از ناراحتی اومد سراغم...

ولی همونجا گفتم دیگه بسه...من قول دادم که ناراحت نباشم...

واقعا ایا لازمه قهرمان بشی؟ اطرافیات دو روز برای قهرمانی تلاش کردن؟ سوسک هم

حساب نمیشن! تو کارت خوب بوده تا همینجا...

آرش تو به اندازه ی کافی برای هرچیزی تلاش کردی...

مگه چند نفر تو دنیا میتونن قهرمان دوچرخه سواری بشن؟ تو همین تهران چند صد

نفرن که دوچرخه های بالای 6 میلیون سوار میشن و جون میکنن ولی هیچی نمیشن!

حتی به دوچرخه ی یه تومنیه توهم نمیرسن! پس اونا باید برن بمیرن نه؟!

تو که کمه کمش پرستاری قبول میشی با یه حقوق خوب و کار هم هست...

الان میشمرم توی فامیل چند نفر دوماد شدن و وارد دانشگاه شدن!

خب شمردم! 1نفر رفته دانشگاه اونم ادبیات ازاد خونده! 12 نفر بقیه زیر دیپلم!!!

کار درست حسابی هم ندارن...

همشون باباشون براشون خونه گرفته.کلی کمک کرده تا ازدواج کردن!

تو که الان توپی!

والا!

دیگه نمیخوام از خودم توقع الکی داشته باشم...

خودمو همینطوری که هستم دوس دارم...مامان بابام قبولم ندارن چون پزشکی قبول

نمیشم اصلا مهم نیست...

قبلا یه خوابی دیدم که توش بهم گفتن فقط 2 روز زندم!

باید همه کارامو توی همون 2 روز میکردم...

دنیام عوض شده بود...چیزایی که یه دنیا برام مهم بودن دیگه مهم نبود...

فقط میخواستم بقیه رو خوشحال کنم...خداروشکر بدی نکردم به کسی ولی اگه

کرده بودم میرفتم معذرت میخواستم...

خیلی اروم بودم..ارامش عجیبی داشتم با اینکه خواب بود...

قرار بود برم پیش خدا...

...

بازم خداروشکر از وضعیت داغونتر به وضعیت داغون میرسم...

**عاشق فاطمه زهرا** · 1394 شهريور 16، 22:35

خدایا درخشنده داره تلاشش رو میکنه ، به اون جا حقش هست برسه
نه نه ، به اون جایی برسه که خوش حال باشه.

خدایا من کوچکترین هم دارم تلاشم رو می کنم.
تو یکی که می بینی. اگر اطرافیان نبینن تلاشم رو ، تو که می بینی.

خدایا ، اگر این شهوت کوفتی نبود بیشتر می تونستم تلاش کنم ، کار کنم ، درس بخونم.
همین شده یه زنجیر. یه خرده بخوام فشار بیارم ، فورا ذهنم می چرخه سمته گناه.

خدایا می دونم تقصیر خودمه. این ذهن رو خودم این طور کردم. با غرور با خودخواهی.
همه چیز تقصیر خودمه. اما خدایا تو بزرگی ، تو خوبی. تو درستش کن.

آرزوم این بود بشم نفر اول جهان ، یا حداقل اون کاری رو که انجام می دم درست انجام بدم.
خدایا اگر صلاحم توش هست ، محققش کن ، اگر صلاحم نیست یا لیاقتش رو ندارم ، فکرش رو از سرم بنداز.

**نور ماه** · 1394 شهريور 17، 19:55

خدااااااااااااااایا عاشقتمممممممممممممم Khansariha (57)

**K_1** · 1394 شهريور 17، 21:10

اسیر عشق شدن چاره خلاص من است

ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین

کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست

صفای همت پاکان و پاکدینان بین

**خدا همراهمونه** · 1394 شهريور 17، 22:37

(1394 شهريور 17، 12:56)MeHreKhODaa نوشته است: پشیمون شدم حرفمو به کسی بگم

_____________
میتونستم این پستو پاک کنم اما نگهش داشتم تا حالم سرجاش بیاد و دوباره بنویسمش
_____________
چرا باید دقیقا فردای شبی ک سرمو بالا گرفتم و از خدا خواستم کمکم کنه تو حرم معصومش و از امام رضا خواستم واسطه شه بین من و خدا توی یه مخمصه بیوفتم و گند بزنم به همه چیز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میخواستم با خدا حرف بزنم اما با این اتفاق رووم نمیشه.
شاید واقعا این تلاشها تلاشهای بیهوده ایه و من از روز اول مشکل داشتم و باید بپذیرم.
میشه این تعبیرم کرد سیاهی باید باشه تا روشنایی دیده شه
زشتی باید باشه تا زیبایی دیده شه
بدی باید باشه تا خوبی معنا پیدا کنه
شر باید باشه تا خواهان خیر وجود داشته باشه
سختی باید باشه تا ارامش لذت بخش شه
و چه و چه و چه
و در نهایت منم باید باشم تا آدمای پاک هم دست از پا خطا نکنن و
من باید باشم تا .....

مهر خداجون شیطون وقتی آدما توبه میکنن بیشتر میاد سراغشون تا گناه کنن ک بعدن ب خودشون بقبولونند ک نمیتونن از گناه دست بکشن.اونوقت کاری ک ما باید بکنیم اینه ک سریعا توبه کنیم و ب لطف خدا امیدوار باشیم تا پوز شیطونو بمالیم ب خاک.اینطوری داغونتر میشه ولی یادت باشه باز از راه های دیگه ای میاد سراغت و اینبار مجهزتر.هرچی پاک تر باشی اون با سلاح بیشتری میاد سراغت.پس ناامید نباش و توبه کن.
وقتی وسوسه اومد سراغت برگرد پشت سرتو نگاه کن و تصورکن ک امام زمان نگران بالای سرت واستاده و تصمیم با خودته ک اونو خوشحال کنی یا گریون.
موفق باشی.خدا همراهت

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 17، 23:20

چقدر این روزا حالم نوسان داره...
یه لحظه وضعیت قرمز و لحظه بعد سفید...

دوست دارم یه آگهی بزنم برای خدا..برای ائمه (ع)..
بنویسم...

فوری فوری
به یک حال خوب نیازمندم...
یه گوشه چشم...
لطفأ این بنده رو دریابید...

همیشه از کسایی که انرژی منفی دارن و میگن خدا ما رو فراموش کرده و با خدا قهرم و خدا به من نگاه نمیکنه مخالف بودم و هنوزم هستم...
هیچ وقت نتونستم درکشون کنم...حتی ازشون بدم اومده...

من از خدا میخوام بیشتر نگاهم کنه...
اگر من حواسم بهش نیست خودش حواسم رو جمع خودش کنه..

دلم یه دل سیر گریه میخواد ولی گریه ام نمیاد

**منشور** · 1394 شهريور 17، 23:36

بوی بیماری میاد، بوی بیماری میاد
بیمار درمان را بکار نمیگیره.
شاید باید تجربه کنه ، احساس کنه با تمام وجودش تا بفهمه که درمان را باید بکار ببره.
اما چه حیف که زمانش رو از دست میده ...
.................................................................................................................................................

به لطف الهی دارم بهتر و بهتر میشم.
تلاش خواهم کرد با تمام وجودم.

و
یک
چیز
میخوام

خدایا ، خالق من، غمخوار من، تا مسلمان نشدم منو ازین دنیا نبر.
Oh God, Give Me More Time

**شیرین بانو** · 1394 شهريور 18، 0:12

من میرسم

**creature** · 1394 شهريور 18، 0:14

ای خدا...
تو که میدونی من باورت دارم ... قبولت دارم ... عاشقتم ...
چند وقتیه که این لعنتی یواش یواش میخواد باورمو خراب کنه ... یه جوریه که خودم فهمیدم ... فکرام قبلا اینجوری نبودن که !
خودت دوباره فکرمو بساز ... نذار غیر تو و محبت تو هیچ چیز دیگه ای توی قلبم باشه... خودخواهی هامو ببخش ... یه کاری کن یه جوری بشم شبیه همون آدم قبلی ...
میخوامت خدا!

**creature** · 1394 شهريور 18، 0:18

(1394 شهريور 18، 0:12)شیرین بانو نوشته است: من میرسم

سلام
میرسی؟! کجا؟

نکنه منظورت اینه که میترسی؟

**davoodgt** · 1394 شهريور 18، 1:01

(1394 شهريور 17، 12:56)MeHreKhOD نوشته است: میخواستم با خدا حرف بزنم اما با این اتفاق رووم نمیشه.
شاید واقعا این تلاشها تلاشهای بیهوده ایه و من از روز اول مشکل داشتم و باید بپذیرم.
میشه این تعبیرم کرد سیاهی باید باشه تا روشنایی دیده شه

و در نهایت منم باید باشم تا آدمای پاک هم دست از پا خطا نکنن و
من باید باشم تا .....

سلام همسفر

ادمی همیشه در حال تغییر هست. مطمئنا مهرخدایی که داره این پستو میخونه دیگه مهر خدای چند ساعت پیش نیست. و این لطف خدا هست که به ما این فرصت ها را برای تغییر میده.
گاهی در یک قدمی پیروزی هستیم ولی متوجه نیستیم.
تلاش های شما بیهوده نیست . میشه با اگاه شدن از علت شکست های قبلی ، شروعی متفاوت داشت.
خودت را ببخش و از نو شروع کن .
انسانی مثل شما که داره تلاش می کنه برای نزدیک شدن به خودش و خدای خودش ، مسیرش پاکی و روشنایی هست نه سیاهی و تاریکی
دو چیز را از خودت دور کن ترس و ناامیدی

ترس از دیر شدن و تاخیر «هیچ وقت برای نو شدن دیر نیست
و امیدتو از دست نده که خدا هم همینو ازت میخواد
ارزوی بهترین ها را براتون دارم