امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام به آقا امید دوست هم قدم در مسیر بهبودی
اینجا ن لحن منتقل میشه ن حس و این کار رو سخت میکنه چون هر حرفی که طرف مقابل میزنه ته تهش ی سری حروفه ک تایپ شده و شاید نتونه التیام بخش دل شما باشه
همه مایی که اینجاییم حس و حال شما رو درک میکنیم و از موضع یه همدرد باهاتون حرف میزنیم ن کسی که بیرون گود ایستاده و میگه لنگش کن
همه مون این روزهای سخت این حسهای وحشتناک این عذاب وجدان دردناک این له شدن از درون رو تجربه کردیم و می کنیم (امیدوارم بحق امام رضا رها بشیم همه مووووووون) 
خوب میفهمیم چ حس ناخوشایندی رو دارید از سر میگذرونید
به مسیری که اومدید نگاه کنید به تلاشی که کردید نمره بدید ن نتیجه ای ک عایدتون شده
تو این مسیر باید صبور بود و خودتونو دوست داشته باشید سرزنش درونی رو متوقف کنید عزت نفستونو له نکنید که عذاب وجدانه کم بشه
اینجا دقیقا همون اشتباه مهلکیه که اغلب ماها مرتکبش میشیم: خودسرزنش گری
این کار عزت نفس ما رو تخریب میکنه و راه رو برای انجام دوباره این گناه باز میذاره
شکستید میفهمم چقد ناراحتید اما ی تجربه کسب کردید و فهمیدید از کجا ضربه فنی شدید ی یا علی و بلند شدن دوباره ما تو میدون زندگی میجنگیم و وا نمیدیم و مطمئنا از پسش برمیایم به فضل خدا
یا علی مرد باامید کانون  302
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
به قدری حالم بده و دلم گرفته که احتمال لغزشم وجود داره 
از این دوران کثیف بیزارم ...
 سپاس شده توسط
برادر تواب فکر نمیکنی دیگه الان وقتشه بفهمی چرا داریم اینطوری میشیم؟!
من یک ازمون مزاج دادم و فهمیدم که مشکلم از غلبه دمدهست که یعتی اوج نیروی جنسی
پیشنهاد میکنم یک ازمون مزاج بدین تو اینترنت همین ازمون مزاج رو سرچ کنین و ببینین مزاجتون در چه وضعه که بتونی درمانش کنی. این غریزه لعنتی با دعا و گریه درست نمیشه باید علت رو جستجو کنیم
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
به قول شاعر که میگه دلم گرفته ای رفیق ....ببخشین صدام گرفته نمیتونم بخونم . خلاصه این که دیوار دلم ترک برداشته می خوام بکوبم یه برج بسازم شهرداری که ندارم دلداری میگه باید 5 متر عقب نشینی کنی میگم بابا پس این دردا رو کجا بریزم صاحب خونه یعنی صاحب دل میگه اگه این ماهم کرایتو ندی هرچی درد دل داری میریزم بیرون می گم آخه با انصاف تو این اوضاع اقتصادی دلت میاد من و بااین درد بندازی بیرون میگه همینه که هست .
یکی از بچه هام اسمش شهوته لا مصب با تیشه افتاده به جون در و دیوار داره همه جای دیوار دلمو زخمی می کنه میگم دیگه چقد بهت بها بدم .اون یکی بچه ام اسمش پاکان خیلی مظلومه در حقش ظلم کردم . وای من با این دل وا مونده چی کار کنم؟؟؟؟
اصلا بذارین یه آواز بخونم
نوای کاروان امشب زند آتش به جانم                  خدایا برملا شد برملا راز نهانم 
مران محمل مران ، ای کاروان آهسته تر رو           که مرد خسته ای وامانده از این کاروانم
سراپا سوز و آهم سرشک غم به دامن                  به جایی من نجویم که من گم کرده راهم
نسیم غمش مرا می برد به شهر بی نشانها              من آن آتشم که وامانده ام به جا از کاروانها
غم دل را با که گویم چه آتشها من به جان دارم             نشانیت نجویم که من یاری بی نشان دارم
کجا رفتی ای کبوتر زیبا که دل ز فراغت اسیر جنون شد 
خبر نداری که از غم عشقت فسانه شدم من ، وفای تو چون شد
هر روزى که بر انسان وارد شود،گوید:من روز جدیدى هستم،من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم.سعى کن سخن خوب و مفید بگویى،کار خوب و نیک انجام دهى.من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود.و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید وقابل جبران نیست.

5353 امام علی (ع)5353
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 4، 20:26)meep نوشته است: برادر تواب فکر نمیکنی دیگه الان وقتشه بفهمی چرا داریم اینطوری میشیم؟!
من یک ازمون مزاج دادم و فهمیدم که مشکلم از غلبه دمدهست که یعتی اوج نیروی جنسی
پیشنهاد میکنم یک ازمون مزاج بدین تو اینترنت همین ازمون مزاج رو سرچ کنین و ببینین مزاجتون در چه وضعه که بتونی درمانش کنی. این غریزه لعنتی با دعا و گریه درست نمیشه باید علت رو جستجو کنیم
سلام داداش
منم آزمون مزاج دادم.
منم دموی هستم با اجازه ی شما. Gigglesmile

یه نکته ای رو بگم ، مزاج و نیروی جنسی خیلی موثر هستا.
ولی عادت کردن یه چیزی دیگه است. شما هر مزاجی داشته باشی ، وقتی به مواد مخدر معتاد می شی ، خیلی باید زحمت بکشی تا ترک کنی.
چون عادت کردی بهش.
این جا هم همین طوره. باید زحمت کشید و کار کرد ، به عبارتی باید زور زد تا ترکش کرد.
و البته از جهتی خیلی هم ساده می شه اگر راهش رو پیدا کنی.
البته تلاش برای تغییر مزاج هم (اگر مشکلات جسمی ایجاد نکنه ،‌ حتما می تونه کمک کنه)

موفق باشی 303
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 5، 19:09)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1396 ارديبهشت 4، 20:26)meep نوشته است: برادر تواب فکر نمیکنی دیگه الان وقتشه بفهمی چرا داریم اینطوری میشیم؟!
من یک ازمون مزاج دادم و فهمیدم که مشکلم از غلبه دمدهست که یعتی اوج نیروی جنسی
پیشنهاد میکنم یک ازمون مزاج بدین تو اینترنت همین ازمون مزاج رو سرچ کنین و ببینین مزاجتون در چه وضعه که بتونی درمانش کنی. این غریزه لعنتی با دعا و گریه درست نمیشه باید علت رو جستجو کنیم
سلام داداش
منم آزمون مزاج دادم.
منم دموی هستم با اجازه ی شما. Gigglesmile

یه نکته ای رو بگم ، مزاج و نیروی جنسی خیلی موثر هستا.
ولی عادت کردن یه چیزی دیگه است. شما هر مزاجی داشته باشی ، وقتی به مواد مخدر معتاد می شی ، خیلی باید زحمت بکشی تا ترک کنی.
چون عادت کردی بهش.
این جا هم همین طوره. باید زحمت کشید و کار کرد ، به عبارتی باید زور زد تا ترکش کرد.
و البته از جهتی خیلی هم ساده می شه اگر راهش رو پیدا کنی.
البته تلاش برای تغییر مزاج هم (اگر مشکلات جسمی ایجاد نکنه ،‌ حتما می تونه کمک کنه)

موفق باشی 303
من یه کلیپ دیدم از دکتر خیر اندیش ، ایشون میگفتن اعتیاد به مواد مخدر رو هم میشه با تغییر مزاج کنار گذاشت
ظاهرا رو چند نفر هم امتحان کرده بودن و جواب داده بود
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
 سپاس شده توسط
یعنی من الان به حرفش گوش کنم!!؟.....

خب دو ماهو باهاش امتحانی کار میکنم !.....بعدش ببینم چی میشه!..اینطوری بهتره!...اگه راضی نبودم اونوقت بگم نه!...چرا الان بگم!؟..

والا!...خودشم همینو میگفت!....میگفت اگه راضی نبودی کنار بکش!...





این پست رو بعد از دو روز ویرایش میکنم!.......جالب اینجا بود که نتونست با من کار کنه!...به همین خاطر خودش کنار کشید!@.....

خواستم با یه شخصی مشاوره بگیرم: رتبه ش بد نبود توی کنکور!....بعد از اینکه یه روز کامل منو سرکار گذاشت ...گفت: شما هدفتون خیلی بزرگه و من در حد شما نیستم!.....
کلا مشکلش این نبود!....مشکلش این بود که من آرش بودم!.....دنبال یه آدم صفر کیلومتر بود که از اول خودش بنای فکریشو بسازه، !...که من همچین شخصی نبودم!.......بیشتر ا اینکه اون بخواد مشاوره بده من مشاوره میدادم!...خخخ....

بی خیال ...دیگه گذشت!....
از امروز به بعدم به هیچ مشاوری نیاز ندارم!....ناسلامتی واسه درس چند نفری من خودم برنامه چیدم و همشونم تا حدود زیادی موفق بودن!.....معنی نداره که نتونم برای خودم برنامه بریزم!!.......پس به یاری ایزد متعال که هر روز داره بهتر باهام تا میکنه، برم یه چرت بخوابم ....دم صبح بیدار بشم تا آخر کنکور با یه ریتم یکنواخت، کتاب بخونم!...

شب همگیتون خوش!....
 سپاس شده توسط
از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم میخواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
دیشب بارون اومد گریم نیومد ...امروز که باروون نمیباره گریم گرفته.

چقدر دنیا وارونه س... Tears







این پستم بعد از یک روز ویرایش کنم : ( این ویرایش پست ابداعی خودمه!...خخخ)....یه جور اسکی کردن روی نوشته های خودم بعد از چند روز!

الان حالم خوبه و وقتی به اون نوشته ی بالا نگاه میکنم ، بیشتر مفهوم جمله ی " چو میگذرد غمی نیست!" پی میبرم!........

الان دیگه گذشته و غمی نیست!....پس هر موقع غم اومد باید یادم باشه که میگذره!....پس غمی نیست!.
 سپاس شده توسط
یادش به خیر اون روزای اولی که پست میزاشتم ده تا تشکر زیرش میزدن....چقدر ذوق میکردم ..عین بچه ها!....اما

الان انگار دیگه کسی مارو دوست نداره Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام
حالم بشدت خرابه امروز هم شکست سختی خوردم و فکر میکنم بصورت غیر مستقیم بازم لو رفتم.
علاوه بر خجالت شدید دیگه واقعا نمیدونم باید چکار کنم تمام فکرم شده رهایی اما یک قدم هم بهش نزدیک نمیشم
حتی نمیتونم 1روز کامل دووم بیارم فکر میکنم بازم افسرده شدم اما نه به اون شدت
هر روز خبر ازدواج رفقای قدیمیمو میشنوم و اونا تقریبا منو از یادشون بردن.بنظرم حق هم دارن خودم فاصله گرفتم ازشون البته هیچ وقت نفهمیدم که چه مشکلی داشتم که اینقدر سعی میکردن از من فاصله بگیرن
بگذریم این شهوت تبدیل شده به یک کابوس وحشتناک که هر کاری میکنم نمیتونم از پسش بر بیام دنبال ارامش میگردم
اما کو ارامش. قبول دارم که خودم یجورایی خودمو دارم تحریک میکنم اما خیلی وقتا دست خودم نیست
از خودم بشدت بدم میاد چون هر کجا که برم و هر زنی که ببینم تحریک میشم من از این حال بد متنفرم از این بی عقلی متنفرم با این حال راهی بجز خ ا برای راهایی از این حال بسیار بد و پریشان ندارم
من دیگه واقعا نمیدونم چه مرگم شده چرا اینقدر شهوت زیاد دارم. بخدا دیگه خسته شدم هیچکسی هم به دادم نمیرسه
نمیدونم چرا من هیچیم عین یه ادم نرمال نیست بخدا خسته شدم دیگه
از یطرف حال بد و ازاردهنده که فقط دوست دارم ازش خلاص بشم و از طرفی راهی جز خ ا نمیبینم براش.
ارزوم شده 10 روز پاکی که تقریبا نیم ساله دارم دنبالش میدومو بهش نمیرسم
بنظرتون چکار کنم؟!
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
توی اموزشی سربازی یادمه موقع تیر اندازی ی شور و هیجان خاصی داشت
به هر کدوممون سیزده تا تیر جنگی میدادن هر بار
و هر کس باید با تفنگ اونو میزد از فاصله صد متری به هدف
نباید نگاه بغل دستیت میکردی
صدای تیرها گوش ادمو کر میکرد واقعا
اما یک چیز خیلی برام جالبه
زندگی ما هم دقیقا مثل اون حالته که
هر کس مسئول اعمال خودشه
مسئول رسیدن به اهداف خودشه
و نباید به دیگران تعرض و دستدراری و یا قضاوتی کنیم باید سرمون تو لاک خودمون باشه و متمرکز شیم مدام انقدر اینکارد انجام بدیم که بشه عادت شخصیمون
اون موقع است که تیرمون به هدف میخوره .
 سپاس شده توسط
چقدر از تعارفات بدم میاد ....
چقدر بد به خاطر دیگران زندگیت تحت الشعاع قرار میگیره....
چقدر بد به خاطر کسی زندگیت به گند کشیده شده باشه که خودش یه دوران کلی زندگی خوب داشته ....
جاهایی رو دیده و گشته که تو تو رویاهات میدیدی لباسهایی که پوشید همه مارک و....
و حالا که یکم به سختی خورده که به نظر من سختی هم نیست به جور لطف خدا بوده در حقش. .
اومده زندگی تو رو به گند کشیده ....
چقدر دلم میخواد برم تو روش بگم حالم ازت بهم میخوره کاش اصلا تو زندگی من نبودین....
هیچ وقت نمیدیدمتون...
اه اه .... بیشتر از دوسوم مشکلات من به خاطر بودن شماست .. چقدر باعث شدین اشک بریزم ....
وای چه خوب میشد می تونستم تو روت بگم کاش از زندگیم محو میشدین محوووووووووو.....
 سپاس شده توسط
چرا آفریده بشیم که سختی ها رو هم مجبور باشیم تحمل کنیم
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 6، 22:56)زینبی نوشته است: چرا آفریده بشیم که سختی ها رو هم مجبور باشیم تحمل کنیم

این یه فرصته نه تهدید...
وجود داشتن خیلی بهتر از نیستی هست..
[تصویر:  qol.jpg]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان