امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

از اون روزاست که هیچکی زبونتو نمیفهمه!
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
تو نسبت به دیگران موفق تری ... (نسبتای الکی ، نسبت های الکی!)باید سعی کنی از قافله عقب نمونی ... (سبقتای الکی ، سبقت های الکی!)باید سعی کنی  همه چیرو ول کنی ، بدوئی ، بندازی ، بدوئی تا انتها ، بدوئی تا   انتها ، انتها ...(انتهای الکی ، انتهای الکی)
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 20، 18:37)chika نوشته است: به دلم نشست خععلی زیاد 

انسان فانی میشود که به بقا برسد ، محبت وقلب هرکجا رفت ، هستی انسان به همان جا می رود ...
با قلب خودت همنشین باش، اصل درون شماست ک قوی است ...


مرحوم_دولابی

محبت وقلب هرکجا رفت ، هستی انسان به همان جا می رود
خیلی عالی بود رفتم تو فکر
یاد این حدیث امام علی (ع) افتادم که "ارزش هر کس به اندازه چیزهایی است که دوستشان دارد."
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 21، 9:19)همساده نوشته است: تو نسبت به دیگران موفق تری ... (نسبتای الکی ، نسبت های الکی!)باید سعی کنی از قافله عقب نمونی ... (سبقتای الکی ، سبقت های الکی!)باید سعی کنی  همه چیرو ول کنی ، بدوئی ، بندازی ، بدوئی تا انتها ، بدوئی تا   انتها ، انتها ...(انتهای الکی ، انتهای الکی)

چقدر فلسفی ، شاید نفهیمده باشم
ولی به نظرم آدم باید واسه دل خودش زندگی کنه، ببینه چی حال دلشو خوش میکنه همون کارو بکنه 65
اینجوری تهش هرچقدر هم که دوئیده باشه و نتیجه گرفته باشه یا نه از خودش راضیه ( یه مرحله بالاترش اینه که خدا از ادم راضی باشه ) اینجوری با آرامش میرسه
حالا بقیه چی میگن و دوست دارن ما چطوری زندگی کنیم مهم نیست 4chsmu1
پ ن : البته بحث مشورت و تجربه دیگران یه چیز دیگس نمیخواستم نفی کنمش
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 20، 22:52)meep نوشته است: از اون روزاست که هیچکی زبونتو نمیفهمه!

گل گفتی ..

.اما ....برای من ،امروز از اون روزاست که زبون هیچکی رو نمیفهمم!

شایدم نمیخوام بفهمم...."یه نوع خودنفهمی!"

شایدم کلا نمیفهمم...." باز هم ،یه نوع دیگه از خودنفهمی!!"


.....................................................................................................................

همیشه این شعرو اینطوری میخونم:

کولی(خودم!) کنار آتش، رقص شبانه ات کو؟ شادی چرا رمیده؟! آرش چرا فسرده!؟
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 21، 20:46)smwarrior نوشته است: :''(':
...

مگه یاهو مسنجره ؟ یادش بخیر... 9
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
سلام 
شب همگی بخیر
بعضی حس ها رو میشه مدتی نادیده گرفت ولی ن به مدت طولانی
سن سی سالگی سن تجربه همه چیزهای یهوییه 
بدو بدو ازدواج کن دیر میشه
بدو بدو بچه دار شو دیر میشه
بدو بدو ی کار دست و پا کن و به ی ثبات کاری ای برس که  دیر میشه
بدو بدو سرمایه ای جور کن که زود دیر میشه دیر میشه 
و ...
همه چی یهویی همه چی عجله ای و تو ماااااااات و مبهوت میمونی این وسط که کی سی سالت شد و خبردار نشدی !
بچه ک بودم وقتی میگفتن یکی سی سالشه فکر میکردم اوووووووووووووووووووووه چقد سنش زیاااااااده چقد عمر کرده چقدر باتجربه اس
الانه ک خودم بهش رسیدم میبینم همچین چیز عجیبی هم نیس زندگی و روالش عادیه فقط ی فورس نامحسوس رو همه ابعاد زندگیت سایه میندازه
مدتیه ذهنمو از ازدواج و حواشیش دور کردم تا ذهنم راحت تر باشه و بیخود هراسون نشم و ضریب اشتباهم بالا نره
اما میدونید بعضی وقتا نمیشه ندید گرفتش مثه امشب!
اصن ی جوری عجیب غریب دلت میخاد یکی باشه که بفهمه تو رو همین فهمیدنه و بودنش کفایت میکنه ..همین که بگه هی فلانی من کنارتم همین که بیای خونه ببینی یکی منتظرته 
ازدواج خوبه بشرط اینکه دونفر خوب جفت و جور شن ینی همو بفهمن بی حاشیه و بی سیاست بازی 
کم شده ولی هست بازم
دوست دارم ازدواج کنم  Hanghead من این گلوله احساس و عاطفه رو کجا خرجش کنم Shy
خاک تو سر نیمه گمشده گور به گور شده ما ک هم منو کشت هم خودشو  Gigglesmile

پ.ن: ی وبلاگ ساختم که بتونم راااااااااحت توش حرف بزنم ن برای کسی که فقط برای سبک شدن خودم ..ادرسشو یادم رفت 22
چشام به این گوشی سفید شد نمیدونم چرا هی منتظر ی پیامک غیرمنتظره ام 
و در نهایت اینکه
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانچه در خواب نشد چشم من و پروین است
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلام من 1 ساله که ترک کردم ولی نمی تونم شغلی برای خودم ایجاد کنم آخه به بعضی دلایل نمی تونم از خونه بیرون برم. Shy Shy Hanghead Hanghead
خدایا من چی کارکنم؟
 سپاس شده توسط
اگه من این کارو اینقدر ادامه نمیدادم، الان توی چه جایگاهی بودم؟!....

همه چی رو ازم گرفت....

خوشحالی ...پول ...احترام ....ماشین ...زن.. بچه ....خونه....زندگی.....همه چی.

خیلی چیزای دیگه رو ازم گرفت.....نمیدونم از این به بعد میخواد چی رو بگیره.

من جام توی این سایت نبود.

ولله که نبود!....

یه کاری کرده هم سنگدل شدم هم بیخیال ، هم  هم ...هم ...هم......وقتی ترک میکنم برای چند وقت، تازه میفهمم چی هستم و کی هستم....تازه میفهمم چقدر خصلتای ناجور توی مغز و دلم ریشه دوونده.

یه دنیا غمه توی دلمه ،واسه راهی که رفتم....واسه بی راهه ای که رفتم.

داییم همین راهو رفت نابود شد....اونم معتاد شد....معتاد به مواد....حلال زاده انگار به داییش میره ....اون یه جور ، منم این جوری!
................................................................................................................
دلم پر خونه، عصبیم دایی ، پراحساسم، ....به این زخمای بدنم بدجوره حساسم.
.............................................................................................

................................................................................................
بزار یکم از خودم و خودت بگم تا بدونن...ما با هم دلامون دریاییه،اونا همشون دیوونن!

دایی یادمه وقتی دیدمت همه چی از یادم رفت....خطهایی با هم یاد گرفتیم از یک تا هفت!

فهمیدم روزگارو اگه بشه باید اینطور شمرد ...دایی فصلا اگه بگذرن خیلی زود باید مرد!

میدونم دایی از تهران تا جنوب خیلی راهه...از اینجا داد میزنم ، دایی نری توو بی راهه!

نمیدونم دایی،ماه وسال از دستم در رفته...ولی فک کنم یه چیزایی توذهنمه، روی هم رفته.

از دور هر ننر قمر دهاتی واست شده آدم...کاش ارزش حرف داشتن تا بهشون میگفتم،آدم!

دایی اینا پیش خودشون خوب حرف میزنن ...اما فرقیه بین حرف خوب و خوب حرف زدن!

...................................................................................
به جونت قسم کلی حرف و حدیث و شعر و نوشته....برات گفتم و میگم ، فعلا ازین حرفا گذشته

من با این گوسفندا هنوز کار دارم ، بزار بچرن......نوبت من برسه میدم پشماشونو از ته بزنن!

...............................................................................................
دایی دیگه بسه ، دلم گرفته بود ،قافیه توو مغز نمیتونست بشینه ، گفتم برات بگم شاید شاید شاید، رسید به دستت!
مهم نیست که بدونی من برات گفتمش....مهم اینه که بخونیش.....میدونم محاله اما آرزومه دایی.
 ....کاش بعد از این هشت سال میدیدمت.
روزای خوشی با هم داشتیم....حیف که زود گذشت.

پ ن :قدر آدمایی که توی زندگیمونه نمیدونیم ، وقتی از دستشون میدیم تازه میفهمیم چقدر خوب بودن.

درسته داییم معتاد بود اما برای من دایی بود!....

کاش میدونستم کجاست !...چه کار میکنه. 
...............................................................................................
 سپاس شده توسط
چشم در راه کسی هستم
کوله بارش بر دوش ،
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز
کوله بارش سرشار از عشق ، امید
آفتابش نوروز
باسلامش ، شادی
در کلامش ، لبخند
از نفس هایش گُل می بارد
با قدم هایش گُل می کارد

مهربان ، زیبا ، دوست
روح هستی با اوست !


قصه ساده ست ، معما مشمار ،
چشم در راه بهارم آری ،
چشم در راهِ بهار
…. !
قول دادی یه روز حتما میای 
با اومدنت  آرومم میکنی از درد رونج ها راحتم میکنی 
زندگی خوب خوب میشه 
اما 
پس کجایی؟
چرا هیچ خبری ازت نیست چرا اینقدر دوری 
کاش صدام رو میشنیدی 
تنها چیزی که بهت میگفتم اومدنت بود
باتمام وجودم میگفتم همین امروز بیا امروز بیا امروز بیا امروز بیا...
 فردا خیلی دیره دیر دیر دیر خیلی خیلی دیر

نشانی از تو میخواهم کجایی پس
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
 سپاس شده توسط
بزرگترین ضرری که که با خ ا بهش مبتلا میشی ناامیدیه، بد دردیه لامصب همه ی انگیزه و انرژیتو واسه حرکت میگیره و تو رسما یه مرده ای که نفس میکشه...  46
 سپاس شده توسط
میشه این اعصاب لعنتی درست بشه؟!
میشه این استرس های لعنتی تموم بشه؟
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
با آهنگ لالایی علی زند وکیلی یاد یه دوستی افتادم که صد حیف نمیتونم دیگه بهش پیام بدم یا زنگ بزنم. Hanghead

اسمش مریم بود...این آهنگو اون برام فرستاد...(چقدر سلیقه ش عالی بود توی آهنگ!...الانم که اینارو میبنویسم ، ارزو میکردم که کاش بود تا یه آهنگ خوب دیگه برام میفرستاد.!)

بی شیله پیله ترین دوستی ای که درعمرم داشتم!..........نزدیک به یک سال! (اینجا ایرانه آرش، آرووم تر ، توی لفافه بگو!!!...توبیخ میشی...حذف میشی ....جهت رودخونه اون وره! . )...

شنونده ی خیلی خوبی بود....هر موقع دلم از دنیا میگرفت میشستم از کتابایی که خوندم براش میگفتم ، نقدامو میخوند ، نظر میداد. بعضی وقتا به جام فکر میکرد.طراحی ها و شعرامو میدید . مشکلامتمو بهم میگفت.

با آبجیم که سیزده سالشه دوست شده بود ، وقتایی که من پای تلگرام نبودم ، آبجیم باهاش چت میکرد.

هیچ وقت احترامی که بینمون بود رو از یاد نمیبرم. مثل دوتا همکار بودیم که توی یه اداره با هم کار میکنن.

هر کجا هست خداحفظش کنه، خوشبخت باشه. 53
 سپاس شده توسط
بانو سها !خسته ام خسته!.

شما بزرگتر از مایی ، به همین خاطر با خیال راحت ، بدون مقدمه،میتونم بنویسم "خسته ام".

لابد شما درک میکنی!



باید تمام سعیمو بکنم، یه روزی موفق شم، تا بلند بشم برای خودم دست بزنم ، تا خوشحالی پاکی خودمو جشن بگیرم!...اما امروز خوب میدونم خیلی خسته ام.


( حالا چرا ، به شما سهم پیام خستگی من افتاد ، نمیدونم !!)


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان