1397 بهمن 22، 8:43
تو این روز اگر بهترین خبر دنیا رو بهت بدن شاد نمیشی، روز تولدتم باشه شاد نمیشی هیچی خوشحالت نمیکنه حتی یه خبر از دوست قدیمی یا یه خواب شیرین از یه عشق قدیمی که دیگه تو دنیا نیست که ببینیش.
تو این روز که معلوم نیست شنبه است یا چندشنبه؟ تو زمستونه یا تو تابستون؟
فقط میدونی دلت، وجودت خزون رو هم رد کرده و رسیده به زمستون، زمستونی که امید نباشه همون زمستون میمونه
دیگه طبیعت برات میمیره و چرخه ی طبیعتی وجود نخواهد داشت دراز میکشی چشماتو میبندی و در انتظار یه مفهوم غیر قابل درک زندگی میمونی تا بلکه اون نجاتت بده: مرگ