امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

در مورد دلگیر بودن امشب شدیدا باهاتون موافقم Hanghead 
ولی خب همه یه روز کم میارن و خسته میشن
امیدوارم زودتر از این مرحله عبور کنید و یه دلیل خوب برای تلاشاتون پیدا کنید 53
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
چه حسی دارین وقتی یکی براتون اشک تمساح می ریزه؟

حالا اگه خودتون اونی باشین که داره اشک تمساح می ریزه چی؟



به نظرم دارم سعی می کنم بقیه رو گول بزنم
بگم خیلی خواستم خیلی سعی کردم و نشد

[تصویر:  nasimhayat.png]
خیلی وقتا دقیقا میدونی که چکار باید بکنی ولی هی به تعویق میندازیش
من این مرض رو به صورت حاد دارم Hanghead
من کامل ترکش کرده بودم.
اما رفتارهای تحریک کننده باعث شد دوباره درگیر بشم. الان حدود یکسال میگذره که درگیرم.
خیلی خسته ام. یساعت نمیشه که انجام دادم. اصلا حس خوبی نبود. میخوام ترکش کنم. امروز 2 تیر شروع می کنم. به هیچ عامل خارجی امیدی ندارم. باید عادتها رو کنترل کنم. عادت های جدید وارد زندگی کنم. باید مدام به خودم یاداوری کنم که اصلا حس خوبی نبود. باید ورزش کنم. تفریح کنم. سرگرمی های مناسبی داشته باشم. بیست تیر میام و از موفقیت اولیه ام می نویسم. من موفق خواهم شد و برای همه شما آرزوی موفق شدن دارم.
دیگه خسته شدم هیچ حرفمو نمی فهمه تنها در زمینه کنکور میتونم دلداری بشنوم هیچ کس نمیاد فقط به خاطر من منو دلداری بده بچه ها بد جور خستم این روزا حس کردم زندگی بی‌رحم شده حتی تا آخرین کنکور بیخیالم نمیشه نمیدونم اینجا کسی منو درک میکنه یا نه ولی بدجور زندگی داره به من سخت میگیره خصوصا این عادت زشت که زندگی منو از این که هست سخت تر میکنه.
این عادت اصلا کار من نبود نمیدونم چی بگم شاید شروع اون حداقل کار من نبود فقط تبادل با اجتماع شروع کننده‌اش بود.
بچه‌ها یه ذره از نظر فکری داغونم لطفا کمکم کنید.
[تصویر:  05_blue.png]
(1398 تير 3، 16:49)Raspina نوشته است: دیگه خسته شدم هیچ حرفمو نمی فهمه تنها در زمینه کنکور میتونم دلداری بشنوم هیچ کس نمیاد فقط به خاطر من منو دلداری بده بچه ها بد جور خستم این روزا حس کردم زندگی بی‌رحم شده حتی تا آخرین کنکور بیخیالم نمیشه نمیدونم اینجا کسی منو درک میکنه یا نه ولی بدجور زندگی داره به من سخت میگیره خصوصا این عادت زشت که زندگی منو از این که هست سخت تر میکنه.
این عادت اصلا کار من نبود نمیدونم چی بگم شاید شروع اون حداقل کار من نبود فقط تبادل با اجتماع شروع کننده‌اش بود.
بچه‌ها یه ذره از نظر فکری داغونم لطفا کمکم کنید.

یه پستی بود که یه دکتری گفته بود این افکار بسیار منفی بعد این عادت باعث میشه ضرر و اسیبش چند برابر بشه 
بنظرم درسته ما محدود شدیم بخاطر این کار و بیشتر بخاطر اینه که هعی به خودمون فحش میدیم خودمون خودمونو محکوم میکنیم، اگه تونستیم بعد این کار نامناسب خودمونو جمع کنیم یه علی بگیم اون موقع‌ست که تازه موفق شدیم قدم مهم رو برداریم... کمتر خودمونو شکنجه کنیم لطفا 53 احتمال شکست های اینده هست بازم میگم خودزنی ممنوع، تاثیرش رو خواهید دید...
 این از این
حالا 
به هر دو عزیز  باید بگم که 
ما مشکلمون تنش و تنهایی و... و راه های زیادی داره که کمک کنندست به ترک
من قبلن ها میگفتم فیلم میدیم چه سانسور چه بدون(کمک کننده نبود)...باشگاه زیاد میرفتم (زیاد کمک کننده نبود)، کناف کاری و نجاری رفتم (تا حد زیادی کمک کننده بود) ولی دیدم که همه اینا اون استرس یا حتی هیجان رو تو بدن منتشر میکردن که باعث اون کار میشد خب چیکار کنیم حالا هوم Khansariha (66)  چیزایی مثل نقاشی اگه دوست دارین کلاسش میتونه کمک کنه هروقت بیکار بودین یا فکری رسید میرین سر وقت دفتر و تمریناتونو انجام میدین برای کلاس هفته بعد ...یوگا؟! البته میگم به خود فرد بستگی داره ی کاری باشه که تمرین براش وجود داشته باشه خوش نویسی مثلا شما باید در طول هفته تمرین داشته باشین حتما و در هفته بعد هم تمریناتتون رو به استاد نشون بدین که پیشرفتتون رو ببینه همین انگیزس ولی مثلا کلاس زبان برای من کار ساز نبود چون تمرین همیشگی در طول روز نمیخاست و این عادتم تاثیری روش نداشت ...

این عقیده منه ...هنوز جواب خوبی ازش نگرفتم چون تازه شروع کردم ولی بسیار مطمینم که جواب میده

البته خیلی چیزای دیگه هم هستن که حتی چند جلسه مشاوری که رفتمم بهم گفت جز کارهایی هست که جواب میگیری ازش ولی خوب ادم با ادم فرق داره ولی انجام دادنشون چیزیو از ادم نمیگیره حداقل مفهمی که این راه برات مناسب نیست و بازم باید بگردی

اوووف چقدر حرف زدم !! 22
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
به نام آن زیبای زیبا
کسی جز تو در نظرم نیست * ای آنکه بجز تو هوایی به سرم نیست



(1398 تير 2، 14:10)Green_fly نوشته است: 53

(1398 تير 3، 16:49)Raspina نوشته است: 53

(1398 تير 3، 17:31)مهر آسا نوشته است: 53


در نوشته ی هر سه شما جوانه هایی دیدم برای رشد و نه سقوط و روزهایی دیدم روشن برای زندگی
ولی
بدترین اتفاق از نظر من اینه که توی شکست بمونی ، توی غصه هات بمونی و نخوای قصه ات را عوض کنی
و بدترین اتفاق از نظر من اینه که دروغ شیطان" نمیتوانی" را باور کنی و ناامیدی را بپذیری و دست بکشی از آینده درخشانی که خدا برای تو خلق کرده
گریه کنید ولی بعدش بلند شید و تصمیم بگیرید
 چرا ما پر از استعدادیدیم ولی نا امید از خودمون و آینده درخشانمون ،

ما  دقیقا مثل فقیری هستیم که بر روی گنج نشستیم. شما وجودتون و خودتون گنجید ولی برای رسیدن بهش باید جستجو کنید و صبر و مهمتر از همه خودتون را ببخشید

هر کسی ممکنه خدا را یه جوری ببینه ولی خدای من فقط لطف است و بخشش و هر چه ظلمت است و سختی، از دوری ماست از او و از اصل
همون کسی که پیامبرش را که به خودش ظلم کرد در اوج تاریکی ها نجات داد
نه نمی تونم باور کنم
قطعا نمی تونم از او انتظاری جز محبت و خوبی داشته باشم هر چند بدترین باشم
گاهی اوقات به یادم می آد گاهی یه زمان کوتاه به کار یا یه فکر خالص برای خدا بدون چشمداشت چقدر زندگی ام را تغییر داد و چقدر اتفاق خوب برام رقم زده
قصه ی حر را که می تونه یکی از اولین و بزرگترین مقصرین عاشورا باشه که او را بخشید
و یکی از زیباترین قصه های عالم را خلق کرد و جانم فدای شما را معنی کرد  ، بگذار زیبایی شما به زیباترین عالم برسه
پس چرا همچین خدایی مرا نبخشه اگر فقط و فقط یه قدم از ته قلبم به سمتش برم ،
نه ممکن نیست ، دروغ شیطان را  و تنهاییت را باور نکن که خدا با توست

حتی اگر در مسابقه آخر شدی اگر به خدا ایمان داری غصه نخور
ولی تلاشتو بکن و ایمان بیاور که برایت راه های بهتری را فراهم می کند. آرام باش آبجی و برادر عزیزم
برای مسابقه و تحصیل تلاش کنید ولی خودت را فدا نکن استرحت کن ، انتظار اتفاق عجیبی نداشته باش،   آرام قدم بزن و رشد کن تا در نهایت به چیزی که می خوای برسی
ولی برای برای او خوب باش و انتظار معجزاتی در زندگی خودت را داشته باش منتظر هر اتفاق و هر حس خوبی که در فرصت زندگی بهت داده میشه
 [تصویر:  9v6f_56578223_163609807977318_5989414541624346949_n.jpg]
و در نوشتن متنم چند بار برق رفت ولی نه ناامید شدم و نه خسته
هر چند نوشته ام پر از نقصه و عیب ولی دوستش دارم چون برای زیبایی و روشن موندن نور الهی در دلتون نوشتم
تقریبا مثل خومون
شاید پر از نقص باشیم ولی خودتونو دوست داشته باشید چون برای نوشتن قصه های زیبا و روشن کردن امید در دل دیگران و برای رسیدن به او خلق/سروده شده اید.
 
 
دلم شکست از شما و استعداد هاتون
که مبادا حیف شوید  و مبادا خوبی را قربانی کنید و مبادا وجودتون را قربانی یک عادت کنید
ببخشید ، ببخشید و ببخشید خودتون را
و بپذیرید، بپذیرید، بپذیرید اعتیادتون و نقص هاتون را
و تلاش کنید ، تلاش کنید  تا آن گوهر وجودتون
                  تا آن سنگ قیمتی زیبایی ها را در این عالم خلق کنید
و نگذارید این استرس بی مروت با دشنه نا امیدی لبخند زیبای شما را از صورت و افکار و آرزو های فوق العادتون از گوشه ی ذهنتون پاک کنه
فارغ از هر نتیجه ای
       خودتون باشید  و هر چی و هر کجا بودید
                           خوب باشید  خوب
                                   که گوهری ناب و کمیاب در این عالمه


[تصویر:  xo61_59615369_211871233107308_6141044291713954794_n.jpg]
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
خدایا کمک کن راه ها باز بشه  302 809197ps94ijjhwg
 سپاس شده توسط
(1398 تير 3، 19:18)موری نوشته است:
(1398 تير 3، 16:49)Raspina نوشته است: دیگه خسته شدم هیچ حرفمو نمی فهمه تنها در زمینه کنکور میتونم دلداری بشنوم هیچ کس نمیاد فقط به خاطر من منو دلداری بده بچه ها بد جور خستم این روزا حس کردم زندگی بی‌رحم شده حتی تا آخرین کنکور بیخیالم نمیشه نمیدونم اینجا کسی منو درک میکنه یا نه ولی بدجور زندگی داره به من سخت میگیره خصوصا این عادت زشت که زندگی منو از این که هست سخت تر میکنه.
این عادت اصلا کار من نبود نمیدونم چی بگم شاید شروع اون حداقل کار من نبود فقط تبادل با اجتماع شروع کننده‌اش بود.
بچه‌ها یه ذره از نظر فکری داغونم لطفا کمکم کنید.

یه پستی بود که یه دکتری گفته بود این افکار بسیار منفی بعد این عادت باعث میشه ضرر و اسیبش چند برابر بشه 
بنظرم درسته ما محدود شدیم بخاطر این کار و بیشتر بخاطر اینه که هعی به خودمون فحش میدیم خودمون خودمونو محکوم میکنیم، اگه تونستیم بعد این کار نامناسب خودمونو جمع کنیم یه علی بگیم اون موقع‌ست که تازه موفق شدیم قدم مهم رو برداریم... کمتر خودمونو شکنجه کنیم لطفا 53 احتمال شکست های اینده هست بازم میگم خودزنی ممنوع، تاثیرش رو خواهید دید...
 این از این
حالا 
به هر دو عزیز  باید بگم که 
ما مشکلمون تنش و تنهایی و... و راه های زیادی داره که کمک کنندست به ترک
من قبلن ها میگفتم فیلم میدیم چه سانسور چه بدون(کمک کننده نبود)...باشگاه زیاد میرفتم (زیاد کمک کننده نبود)، کناف کاری و نجاری رفتم (تا حد زیادی کمک کننده بود) ولی دیدم که همه اینا اون استرس یا حتی هیجان رو تو بدن منتشر میکردن که باعث اون کار میشد خب چیکار کنیم حالا هوم Khansariha (66)  چیزایی مثل نقاشی اگه دوست دارین کلاسش میتونه کمک کنه هروقت بیکار بودین یا فکری رسید میرین سر وقت دفتر و تمریناتونو انجام میدین برای کلاس هفته بعد ...یوگا؟! البته میگم به خود فرد بستگی داره ی کاری باشه که تمرین براش وجود داشته باشه خوش نویسی مثلا شما باید در طول هفته تمرین داشته باشین حتما و در هفته بعد هم تمریناتتون رو به استاد نشون بدین که پیشرفتتون رو ببینه همین انگیزس ولی مثلا کلاس زبان برای من کار ساز نبود چون تمرین همیشگی در طول روز نمیخاست و این عادتم تاثیری روش نداشت ...

این عقیده منه ...هنوز جواب خوبی ازش نگرفتم چون تازه شروع کردم ولی بسیار مطمینم که جواب میده

البته خیلی چیزای دیگه هم هستن که حتی چند جلسه مشاوری که رفتمم بهم گفت جز کارهایی هست که جواب میگیری ازش ولی خوب ادم با ادم فرق داره ولی انجام دادنشون چیزیو از ادم نمیگیره حداقل مفهمی که این راه برات مناسب نیست و بازم باید بگردی

اوووف چقدر حرف زدم !! 22

سلام به آقایان و خانم های کانونی عزیز
ممنون بابت دادن انرژی و همدردی به بنده واقعا ممنونم تو طول یه شبانه و روز چهار تا پیام امید دهنده به من دادین خیلی خیلی ممنونم. اون روز که این پیام رو دادم وضعیت اصلا خوب نبود دیگه خسته شده بودم ولی حالا می بینم کانونی رو خدا به من معرفی کرده که هر دقیقه حرف از ناامیدی بزنم میان و کمکم میکنن خیلی خوشحال میشم این کانون رو واقعا خدا به من معرفی کرد چون پیدا کردن این کانون کاملا اتفاقی بود.
فقط میتونم بگم خدا خیرتون بده و قدر همچین کانونی رو بدونین.
ممنون Raspina 303
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
خیلی دلم گرفته

هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند درد داده ولی قابل تحمله
از دوست بپرسید چرا؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
 الهی من بمیرم برای زندگیم
 من که یادم رفته چی دردمه چی دوامه 
برام مهمم نیست کی نیستش و کی باهامه
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
 یه مرگ تازه میخوام به جای زندگیم
نذار که کشته این زهر گزنده بشم 
میخوام تو این بازی یه بار برنده بشم!!!
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ
عمرهای به سر آمده، 
روزهای گذشته،
خون‌های ریخته،
عشق‌های گم شده، 
آبروهای رفته،
بغض‌های شکسته، 
اشک‌های چکیده،
و آب‌های از جوی رفته را 
تو باز می‌گردانی
ای باز گرداننده‌ی از دست رفته‌ها...

[تصویر:  20191213_181446.png]
درود
خسته نباشید به همه ی ساعیان وادی علم 302
[تصویر:  %D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%AF%D8%A7%D8%B11.jpg]
فقط 6 4

4 4 4
چند روزیه میهمانی دارم به نام سرخک.
بدنم رو رنگین کرده از پایین تا بالا.

نمی دونم از کی و چطور گرفتم.
شاید آمپول های بتامتازونی که هر شب بخور می کنم بی تاثیر نباشه.
یه جا می خوندم که بتامتازون سیستم دفاعی بدن رو ضعیف می کنه و راحت تر ویروس ها و ... از جمله همین سرخک وارد بدن می تونن بشن.

با توجه به اینکه به تعطیلات خوردم و به دکتر خودم دسترسی ندارم، خودسرانه دو تا آمپولم رو قطع کردم.

دو ماه پیش رفتم پیش یه دکتر دیگه گفتم یه بتامتازون برام بنویس از این آلرژی و عطسه ها راحت شم.
گفت نمیشه. کورتون داره. ضرر داره. برات قرص ضدحساسیت می نویسم.
گفتم یعنی شش ماه، شبی یه قرص ضدحساسیت بخورم، بهتره تا اینکه یه آمپول بتامتازون بزنم؟  17
گفت معلومه که بهتره. برام 100 تا قرص نوشت. گفت سه ماه دیگه بیا بقیه اش رو بنویسم.

این یکی دکتره پس چطور بتامتازون هر روزه برام تجویز کرد؟

هیچ دکتری هیچ دکتر دیگه رو قبول نداره.
الان برم یه دکتر دیگه که سرخک هام رو بهش نشون بدم، کلی می خواد سرزنشم کنه که چرا پیش همچین دکتر بی عقلی رفتی.
از طرفی اگه به این دکتر جدیده عمل کنم، چون ناچارم با دکتر قبلیم ادامه بدم، اون هم یک دور دیگه من رو سرزنش می کنه چرا راه من رو نصفه رها کردی.

این هفته با دکترم معامله کردم.
گفتم تو این 13 جلسه وضعیت سردردها هیچ تغییری نکرده. نه توان اومدنش رو دیگه دارم. نه هزینه هاش رو به راحتی می تونم بدم. نه امیدی به تغییر می بینم.
گفت باهات معامله می کنم. تا موقعی که من میگم ادامه بده، ادامه بده. اگه خوب شدی که فبها. اگه نه، همه پولت رو پس میدم.

چقدر بده سرگردونی.
چقدر بده از همه کس زخم زبون بشنوی. اون قدری که دل شون آروم بگیره.
چقدر بده تنهایی.

سرخک جان
به بازی قشنگی وارد نشدی.
مهره های قبلی این بازی مدت هاست به جان هم افتادن.
با همه ناخوندگیت، به این بازی و میهمانی خوش اومدی.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

درود بر  دوستای گل و مهربانم . امیدوارم حال تک تکتون زر گوت . عه چیز ببخشید خیلی خوب باشه و در آرامش زندگی رو طی مسیر کنید
امتحان ها هم داره تموم میشه و آخراشه و ان شا الله وارد فصل جدیدی از زندگی میشم Khansariha (40)

ولی متاسفانه این تازه اول راهه . و استراحتی تو کار نیست چون میدونم اگه تایم بیکاری داشته باشم ممکنه یا شایدم حتما اصلا حتما میل جنسیم میره بالا. پس میام چی کار میکنم؟ آها Khansariha (69) . چند تا پروژه ی نا تموم دارم تو خونه یکی رنگ آمیزی هست و یکی تعویض سرامیک ها  Khansariha (66)
این ها رو ان شا الله  شروع میکنم. که وقت اضافی نداشته باشم و کار مفیدی هم انجام داده باشم. و البته درکنارش سعی میکنم حد اقل روزی 3 ساعت مطالعه رو داشته باشم 53258zu2qvp1d9v
یه سر و سامونی هم  به برنامه های مالی میدم. و میرم به چند تا رفیق که اصلا این مدت سر نزدم سر میزنم و تجدید بیعت میکنم Gol. یه پروژه ی جدید دارم. میخوام یه چند تا دوست جدید پیدا کنم. به نظرم برای پیدا کردن دوست جدید چند تا اصل لازمه: 1: پایگاه اجتماعی جدید{چون معمولا خیلی کم میشه آدم حسابی مایل به برقراری ارتباط تو پارک و کوچه خیابون پیدا کرد}
2: هنر ارتباط سالم اینم خیلی مهمه 53258zu2qvp1d9v
3: و از همه مهم تر هنر تداوم دادن به این ارتباط
حالا راجع بهش فکر میکنم و البته تلاش ببینیم خواست  ایزد پروردگار چی هست 53
همه آرزویم اما ... چه کنم که بسته پایم

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان