1391 دي 11، 19:29
فردا سه شنبـ ست.
میتونه پایان انتظار 6 ساله باشه...
التماس دعا
یا زهرا
(1391 دي 10، 23:07)خوشحال نوشته است: وقتی فک میکنم یه روز قراره پیر شم میخوام بمیرمهیچ وقت تو نگاهم به آینده ، بخشی به نام پیری رو در نظر نگرفتم
فقط از خدا میخوام تو جوونیم ببرم
اخه طاقت ندارم چشم به در و تلفنو و این حرفا باشه
خودمم یه مادربزرگ دارم همه دلخوشیش تلفن زدن به پسراشه
خداییش انقد گناه دارم دارم دغ میکنمدوس دارم شروع کنم جبران ولی...اصلا انگار خدا دوسم نداره
دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم.
(1391 دي 9، 22:54)همای رحمت نوشته است: يك دوستي دارم.ازش خيلي دلگيرم.
از ابتدايي باهاش بودم.هر كاري براش كردم. ب يگانگي يكتا خدا قسم از هيچي براش فروگذار نكردم.بهش دروغ نگفتم.
اما...اون هميشه بهم دروغ گفت تو درس تو دوستي و فكر مي كرد من نمي فهمم.....اما ب روش نمي اوردم.اون ... اون...
بارسال هيچي بگذريم...
حتي انقدر ازش حمايت كردم ك تو مدرسه بهم گفتن شايعه شده دوستش داري!!نمي دونم چرا مردم ما صداقت را درك نكردند!!
حالا معلم ب من امانتي داد و گفت ب كسي نده مگر اين ك ي كاري بكنه.
اون ب من گفت امانتي را زيراكس كن !گفتم امانته!
برگشت يهم كفت؛خوب شناختمت! هميشه ازم سواستفاده كردي....هرچي از دهنش دراومد بهم گفت!و طيق معمول نتونستم جوابش را بدم.
شايد محبتم نسبت بهش بي جا بود.
ذدموندم.
كمكم كنيد انتخاب كنم.
خيانت در امانت ك همراه با زير با كذاشتن حرمت معلم و شاگردي
يا فداكاري و حفظ دوستي!
كمكم كنيد
....
(1391 دي 12، 12:50)مریم .. نوشته است: حتي يه هفته ان دووم نياورد
مريم دو نقطه،برات متاسفم
(1391 دي 12، 15:31)hf.zahra نوشته است:سلام آجی جونم راس میگی واقعا چرا باس آدم تا به یه جایی میرسه اخلاقشم عوض شه ما هم 4تا استاد داریم نمیگم بدن اما همشون دکترا دارن غیر یکیشون که فوق لیسانسه تواضعش از همه اونا کاملا مشخص تره و بقیه خودشونو بیشتر میگیرن...
من موندم که این صندلی ها چه اثرهایی روی آدمها میتونه داشته باشه.
چرا بیشتر ماها تا وقتی کس مطرحی نیستیم خوبیم؟و بعد....